يك روزنامه لبناني در مقالهاي به قلم "فهمي هويدي " انديشمند مشهور مصري به بررسي فروپاشي نقش عربي در سياستگذاريهاي كلان در منطقه و علل اين فرايند پرداخته است.
به گزارش فارس به نقل از روزنامه السفير لبنان، "فهمي هويدي " در ادامه مقاله خود به معرفي شاخصهاي جديد منطقهاي در پايان دهه اول قرن بيست و يكم پرداخت.
هويدي مينويسد: در پايان دهه نخست قرن جديد در نقشه جهان عرب نشانههاي زير ظهور و بروز يافت:
اول: غيبت كامل طرح عربي و رشد طرحهاي ايراني و تركي.
دوم: واگذار شدن پرونده فلسطين به دست آمريكا و به دنبال آن خارج شدن اين مسئله از اولويت كه در نتيجه دست رژيم صهيونيستي براي شهركسازي، يهودي سازي و برتريجويي باز گذاشته شد.
سوم: كم اهميت جلوه دادن خطر رژيم صهيونيستي و معرفي ايران بعنوان دشمن و خطر اصلي كه اعراب را تهديد ميكند.
چهارم: سرزنش جريان مقاومت در برابر دشمن صهيونيستي و ادامه تلاشها براي تضعيف و مقابله با اين جريان از طريق همسويي و همگرايي با رژيم صهيونيستي و البته بيشتر از طريق سركوب و تضعيف افراد داخلي. اين مذمت تا مرز همكاري برخي دولتهاي عرب با رژيم صهيونيستي در محاصره مقاومت غزه و گرسنه نگه داشتن آنان نيز پيش رفت.
پنجم: گسترش دامنه دشمني ميان برخي رژيمهاي عربي؛ مصر اخيرا وارد درگيري با سوريه و الجزائر شده و روابطش با قطر هم دچار تيرگي و تنش گرديده است، بگونهاي كه اين تنش از آغاز سال جاري آرام نشده است. گسستگي روابط الجزائر و مراكش بر سر مسئله صحرا، درگيري ميان سوريه و عراق به دليل متهم شدن دمشق از سوي عراق به دست داشتن در انفجارات بغداد، تيرگي حاكم بر روابط كويت و عراق ناشي ازغرامتهاي جنگ ميان دو كشور و همچنين تنش پنهان ميان دولت امارات و عربستان بر سر مرزها نمونههايي از مورد فوق است.
به عقيده هويدي آشوبها در سومالي گسترش پيدا كرد و دولت اين كشور از هم پاشيد، همچنين است ساير سرزمينهاي عربي كه در معرض تهديد از هم گسيختگي قرار دارند. بحث جدي پيرامون استقلال جنوب سودان از شمال اين كشور وجود دارد و كردها نيز عملا در عراق به استقلال رسيدهاند و تنها تاييد قانوني آن باقي مانده است. بحران يمن به دليل آشوبهاي جداييخواهان در جنوب و كشتار مستمر حوثيها از 5 سال پيش در شمال يمن كه البته عربستان هم اخيرا درگير آن شده تا جائيكه برخي صحبت از تبديل كردن يمن به سومالي ديگر و تقسيم آن به دولتهاي متعدد ميكنند.
بنابراين گزارش درگيريها و چالشها ميان قبطيها و مسلمانان مصر، اعراب و بربر در الجزائر و مغرب، فلسطينيها و اردنيها در اردن كه اوضاع سياسي كنوني اين كشور را فاقد ثبات كرده است، نمونههاي ديگري از اين موارد است.
اين انديشمند عرب تاكيد كرد: از زمانيكه جهان عرب تبديل به يك كشتي بيناخدا شد، راه خود را گم كرد و سرگردان شد، من ارتباط اين مسائل را با داستان "هرج و مرج خلاق " كه زماني "كاندوليزا رايس " وزير امور خارجه سابق آمريكا آنرا مطرح كرد را نميدانم، اما شكي ندارم كه فعاليتهاي سران عرب در رابطه با اين قبيل مسائل، مسببين و عاملين اين آشوبها را از انجام هرگونه تلاشي بينياز ميسازد.
آنچه كه در اين رابطه قابل توجه است، آنست كه با پايان يافتن جدايي عربي و اطمينان خاطر از فروپاشي رژيمهاي عربي، اين نيروهاي سلطه هستند كه از آنچه بر سر ما آمده سود ميبرند و طولي نميكشد كه سرنوشت امت را به بازي گرفته و با نيرنگ، از هم گسستگي آنرا پايهريزي و هويتش را نابود ميسازند. آنها در اين راستا زماني طرح خاورميانه جديد و بار ديگر طرح خاورميانه بزرگ را مطرح كردند تا با يك تير دو هدف را نشانه بگيرند.
به نوشته اين مقاله اين طرح از يكسو هويت عربي اسلامي امت را دور ميسازد و از طرف ديگر راه را براي ورود رژيم صهيونيستي و تحكيم مشروعيت آن در منطقه باز ميكند. خاورميانه جديد ايده و طرح رژيم صهيونيستي بود كه شيمون پرز آنرا مطرح كرد، اما خاورميانه بزرگ طرح تكميلي آمريكا بود كه دولت بوش بعد از حوادث 11 سپتامبر آنرا مطرح كرد. پس از آن ايده شراكت "اروپايي- مديترانهاي " بعنوان راهي ديگر جهت فريب و گمراهي ظهور كرد.
"نيكولا ساركوزي " رئيس جمهور فرانسه در سال 2007 طرح اتحاد براي مديترانه را به ما پيشنهاد و عرضه داشته، 43 كشور از جمله 9 دولت عربي به اين طرح ملحق شدند. در حاليكه اين عده از تلاش براي پايهگذاري فروپاشي و دستهبندي عربي خسته نميشوند، تلاش عربي كوركورانه، ضعيف و بيثمر است. كنفرانس گفتگوي اديان و تمدنها كه عربستان آن را برپا نمود، با حضور رژيم صهيونيستي بمنظور عاديسازي روابط، تنها مورد بهرهبرداري سياسي قرار گرفت، بي آنكه نفعي براي ما داشته باشد، بعد از آن ما حتي شاهد افزايش دشمني عليه مسلمانان در اروپا و آمريكا هستيم كه آثار اين تلاشها را از بين برد و شكست آنرا اثبات نمود.
بنابراين گزارش اين شكستها به صورتهاي مختلفي بروز يافت، از جمله ممنوعيت ساخت مناره در سويس، ممنوعيت حجاب در فرانسه و نيز استقبال از اين قبيل اقدامات در ساير كشورهاي قاره اروپا؛ اين تنها شكستي نبود كه نصيب ما شد، چرا كه تلاشهاي اعراب براي ترميم شكافهاي موجود، موفقيتهاي مورد نظر را محقق نساخت. منظور من نشست آشتي 4 جانبه به دعوت عربستان بود كه در رياض برگزار شد و امير قطر به آن دعوت نشد. به دنبال تجاوز رژيم صهيونيستي به غزه قطر نيز نشستي را با حضور روساي جمهور مصر، سوريه و امير كويت برگزار كرد كه اين نشست هم شكست خورد. آشتي عربستان- سوريه كه به مسئله حكومت لبنان پرداخت و آشتي عربستان- ليبي كه به درگيري هاي ميان دو كشور فيصله داد.
با ذكر 2 نكته در رابطه با كل مطالب بيان شده، بحث را پايان ميدهم:
سخن من در درجه اول به رژيمهاي عربي مربوط است، چرا كه حوادث اثبات كرده كه اين سازمانها با ملتهاي خود فاصله بسياري دارند، هرچند هنوز اميدي به آنان هست. توجه و اهتمام ملتها به مقاومت، مسئلهاي است كه شكي در آن نيست و موضعگيري آنان در قبال محاصره غزه شاهدي بر آگاهي و بيداري آنان نسبت به اين مسئله است و اگر برخي نيز در اين ميان هوشيار نيستند اين مسئله باز ميگردد به مشكل و فساد بسيج اطلاع رساني كه به سياستهاي عقب نشيني و انزوا احترام ميگذارد.
نكته دوم اما از زبان خود من نيست، بلكه برداشتي است از متن سخنراني "غسان سلامه " انديشمند معروف لبناني كه در كنفرانس خاورميانه كه به دعوت روزنامه "هرالد تريبون " در ماه اكتبر گذشته برگزار شده بود آنرا ايراد كرده است. وي در آن نشست گفت كه با وجود دعوتها براي اتحاد عربها، سخن از وحدت اعراب بسيار پراكنده شده و به تاريخ پيوسته است.
با اين وجود ما ميبينيم كه تمامي اين تقسيمبنديها در درون خود، حجم زيادي از آميختگي فرهنگي را نگاه ميدارند، پر فروشترين كتابهاي بيروت به قلم نويسندگان مراكشي است و خوانندگان لبناني در قاهره و الجزائر مشهورند. اعراب به تماشاي 500 شبكه ماهوارهاي خود مينشينند،كه بيشتر روحانيان نيز از آن راضي هستند، از سوي ديگر، القاعده پديدهاي منطقهاي است كه بر اساس تاكتيكهاي مخالف با آن پديد آمده است.
هويدي ميافزايد: سياست تا به امروز هرگز اعراب را اينقدر از هم جدا نكرده بود، از آن طرف فرهنگ عربي كه رسانههاي جديد به آن دامن ميزنند تا به امروز اينقدر اعراب را دور هم جمع نكرده بود، لذا ميتوانيم بگوييم كه بازار سياسي اعراب تماما پراكنده، بازار اقتصاديشان تا حدي در هم آميخته و بازار فرهنگيشان تا حد بالايي تكامل يافته و حتي به سطحي بالاتر از فرهنگ اروپايي رسيده است.
فهمي هويدي در پايان اشاره ميكند كه اين مختصري بود كه من پيرامون آن با دكتر سلامه موافقم و البته آنرا شهادتي ميدانم جهت محكوميت رژيمهاي عربي؛ چرا كه طبق اين نظر وحدت اعراب در هوا بيشتر قابل اجراست تا بر روي زمين و در اين مسئله فرقي ميان سازمانهاي عربي وجود ندارد، چرا كه وحدت بعيد به نظر ميرسد و اگر بيشتر از اين نيز ادامه پيدا كند، مشكل ساز خواهد بود.