اظهارت اخير احمد ابوالغيظ، وزير امور خارجه مصر كه برنامه هستهاي ايران را منشاء نگراني دانسته و رويكردهاي منطقهاي ايران را در تعامل با كشورهاي عربي تشنج زا اعلام كرده بود، اگر چه با پاسخ همتاي ايراني اش مواجه شد، اما بار ديگر پس از قطع برنامههاي شبكه العالم در ماه گذشته روابط دو كشور را متشنج كرد.
منوچهر متكي در پاسخ گفت: بعيد ميدانم اين اظهارات غير مستند به صورت واقعي از جانب مقامات مصري مطرح شده باشد، زيرا به حقوق اعضاي متعهد انرژي اتمي آگاهي كافي دارند و در اجلاس اخير شوراي حكام، در احترام به حقوق اعضاي متعهد، موضع واقع بينانه تري نسبت به ديگران ثبت كردهاند.
البته متكي تنها به اين اظهارنظر اكتفا نكرد و به مقامات مصري توصيهاي هم داشت. وي افزود: توصيه ميكنيم دوستان مصري قدري در طرح اظهارات خويش تأمل حقوقي كنند، چرا كه اينگونه مواضع در خدمت منافع كشورهاي اسلامي و عربي نيست .
با اين همه و مانند جنجال بر سر قطع برنامههاي شبكه العالم اين بار هم تنها مصر طرف حساب اين موضعگيري نبود، بلكه عربستان هم پاي ديگر اين ماجرا بود. سعود الفيصل، وزير امور خارجه عربستان هم با انتقاد از برنامه هستهاي ايران گفته بود كه نبايد به ايرانيان اجازه داد تا از سلاح اتمي برخوردار شوند. اگر چه متكي اين بار هم اظهار كرد ما مايل نيستيم به اين اظهارات كه با اغراض نامشخص مطرح ميشود، خود را مشغول كنيم، اما اين سخن رد و بد كردنها و اظهارنظرهاي هماهنگ مصر و عربستان بار ديگر تنش ايراني عربي را در پهنه ماتريس تحولات منطقهاي پس از رويدادهاي اخير فعال كرد، تنشي كه قدمتي به درازاي روابط ايران با عربستان و مصر دارد و بسترساز انگارههاي پيدا و پنهان در بطن روابط دوجانبه و چندجانبه شده است.
اما در اين ميان سفر علي لاريجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي به مصر و ديدارش با حسني مبارك، رئيسجمهور مصر در حاشيه نشست روساي بينالمجالس اسلامي شكل گرفت و به عاليترين حضور يك مقام ايراني در مصر پس از انقلاب اسلامي و 28 سال پس از قطع روابط ديپلماتيك ميان تهران و قاهره تبديل شد تا از غبارهاي متراكم اين تنش بكاهد.
روابط با چراغ سبز آمريكا
اگر چه پيش از اين عمرو موسي، دبير كل اتحاديه عرب و وزير امور خارجه پيشين مصر در اظهاراتي از پيشرفت محسوس در مناسبات كشورهاي عربي با ايران و قاهره با تهران از دوره زماني آينده نزديك خبر داده بود، اما مصر و عربستان بهعنوان بازيگران شاخص منطقه سعي دارند با ايران از منظر ديپلماتيك رابطه بيشتري داشته باشند، رابطهاي كه به اعتقاد بسياري با چراغ سبز ايالات متحده صورت ميگيرد. حضور هيات ديپلماتيك مصري در تهران به رياست معاون وزير امور خارجه اين كشور، دعوت از محمود احمدينژاد براي كنفرانس سران شوراي همكاري خليج فارس و دعوت پادشاه عربستان از رئيسجمهور ايران براي شركت در مناسك حج كه همگي در نوع خود براي اولين بار پس از روابط سرد دو طرف پس از انقلاب اسلامي ايران صورت ميگيرد، در ادامه همان چراغ سبزهاي متعددي است كه از واشنگتن به رياض و قاهره نشان داده ميشود.
عربستان بر اين باور است كه در طول چند سال اخير هر گونه عادي شدن روابط ايران با مصر و ايالات متحده، منافع و مصالح راهبردي اين كشور را در منطقه به خطر خواهد انداخت. ايران در يمن، عراق و سوريه و لبنان و شرق شيعهنشين عربستان، نفوذ و جايگاه ويژهاي دارد؛ جايگاهي كه موجب نگراني عربستان و كاهش نفوذ سنتي اين كشور در منطقه را فراهم كرده است. البته در آن طرف هم مصر مانند عربستان از مربع ايران، تركيه، سوريه و عراق به دلايل قابل فهمي نگران است. اعراب هراس دارند كه ايالات متحده بدون هماهنگي با آنان با ايران وارد مذاكره شود. كشورهاي عربي از آن بيم دارند كه باراك اوباما در مقابل ايران از خود سرسختي نشان ندهد و به جيمي كارتر دوم در تعامل با ايران بدل شود. كشورهاي عربي خواهان تاثيرگذاري بر روند گفتگوهاي آمريكا با ايران هستند. البته هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا به كشورهاي عرب حوزه خليج فارس اطمينان داد كه آمريكا سياست خود در قبال ايران را با آنان تنظيم خواهد كرد.
بازي چند سر برد براي طرفين
اگر چه ايران با حمايت از حماس و حزب الله و پرونده هستهاي با تهديدات بينالمللي مواجه است، ولي بايد دانست اين تهديدات قدمتي به درازاي 3 دهه داشته و علاوه بر آن هم، خاستگاه ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي از ايران كشوري ساخته كه نقشي مانا و پويا را به عنوان حلقه ارتباطي آبهاي سرد و گرم، آسياي ميانه و اقيانوس هند و آسيا و اروپا داشته باشد.
همين محوريت ايران در ماتريس اتصالي جهان حتي به اذعان مراكز و محافل سياسي و امنيتي غرب قدرت مسلط را نصيب ايران كرده است؛ قدرتي كه با تسلط بر آبراهه خليج فارس دريچه عبور شريان حياتي دنيا؛ ايران را به قول ساموئل هانتينگتون، مركز دنيا ساخته است. اين عرصه بازيگري را وقتي به عرصه خزري ايران نيز پيوند بزنيم، آنگاه جايگاه نقش آفريني تهران غيرقابل چشمپوشي است. امنيت پايدار مردمسالار و جاذبههاي فرهنگي در كنار توانمنديهاي دفاعي و پيشرفتهاي خيرهكننده نظامي و علمي، ديگر كاتاليزورهايي هستند كه به درهمتنيدگي اين شرايط كمك ميكند. ترجمه چنين انگارههايي مصر را به اين نتيجه ميرساند كه برخلاف عربستان موانع و مزاحمتهاي عادي سازي روابط با ايران چندان سخت و ناگسستني نيستند.
موانعي عميقتر از مشكلات دوجانبه
رئيسجمهور در كنفرانس خبري ارديبهشت ماه 2 سال پيش در پاسخ به پرسش خبرنگار الاهرام مصر كه درباره عادي سازي روابط ايران و مصر پرسيد، گفت: با صراحت اعلام ميكنم امروز ما به طور قاطع در پي تجديد رابطه با مصر هستيم كه اگر دولت مصر اعلام آمادگي كند تا پايان وقت اداري امروز، سفارت ايران را در قاهره برپا خواهيم كرد. اين اظهارنظر احمدينژاد چندي بعد با پالسهاي مثبت از سوي مصريها پاسخ داده شد. احمد ابوالغيط، وزير امور خارجه مصر گفت: مسالهاي كه در اين ميان وجود دارد درك نادرست از ماهيت مناسبات مصر و ايران است. حال آن كه خود من، سال گذشته در قالب نشست كشورهاي همسايه عراق به ايران آمدم و چندي پيش نيز معاون من به تهران سفر كرد.
اين اظهارنظرها در مورد آمادگي براي راهاندازي سفارت 2 كشور و مبادله سفير و تغيير نام خيابان خالد اسلامبولي، اين اميد به وجود آمد كه تيرگي روابط 3 دههاي دو كشور پايان يابد، اما چند ماه بعد و با حمله اسرائيل به غزه بار ديگر همه چيز به هم ريخت.
حمايت ايران از حماس و مصر از تشكيلات خودگردان كه باز فضا را براي اتهام زني دوجانبه باز گذاشت بار ديگر ابرهاي تيره را براي آسمان روابط دو كشور نمايان كرد. در ادامه ساخت فيلم اعدام فرعون در ايران و امام خون در مصر بر حجم تنشها افزود تا همچنان روياي روابط گسسته دو كشور تعبيري خوش نيابد.
با اين همه، بايد در نظر داشت كه مشكلات تراكم يافته دو كشور تنها بر سر يك خيابان خالد اسلامبولي در تهران و يك خيابان محمدرضا پهلوي در قاهره يا حتي ساخت يك فيلم نيست، چراكه اصولاً اگر عزم راسخي در ديپلماسي گشايش دو كشور باشد، برداشتن يك نام از روي يك خيابان كاري سخت و دشوار نيست. چنانچه وزير امور خارجه مصر هم بر اين ديدگاه است كه مشكل روابط ريشههاي جدايي از آن دارد. احمد ابوالغيظ درباره موانع از سرگيري روابط مصر با ايران بر اين باور است كه مناسبات سياسي ميان دو طرف وجود دارد: مناسبات دو كشور هم به عهده كسي به نام حافظ منافع نيست، بلكه به رياست سفير و فرستادههاي ما در تهران است. پرچم دو كشور در بالاي ساختمان آنها در تهران و قاهره برافراشته است؛ ولي اگر از من بپرسيد چرا رسما اين روابط از سر گرفته نميشود؟ من پاسخ خواهم داد كه كار نياز به بحث و گفتگو درباره موضوعهاي مشخصي دارد و ما هنوز با برادران ايراني خود درباره اين موضوعها به توافق نرسيدهايم. اين عدم توافق بر سر موضوعات دوجانبه كه ابوالغيظ از آن نام ميبرد تنگناهاي تعاملاتي را سبب شده كه عمق اختلافات را تشديد كرده است. وقوع دو جنگ 33 روزه در لبنان و 22 روزه در غزه تا حدودي چينش مولفههاي ديپلماتيك را در منطقه ملتهب خاورميانه به هم ريخت. شكست همپيمانان مصر و عربستان يعني اسرائيل و تشكيلات خودگردان در دو نبرد اخير به نوعي موضع ايران و جبهه مقاومت را در منطقه ارتقا داد.
بر اين مبنا، اظهارنظرهاي ابوالغيظ اينجا قابل رمز گشايي است، جايي كه دو طرف به يك مصالحه بر سر حماس و حزبالله و در يك نگاه كليتر جبهه مقاومت دست يابند. مصالحهاي كه از جانب جبهه سازش عربي به رهبري مصر و عربستان راهبرد حذف يا حداقل به حاشيه راندن مقاومت عربي و اسلامي و حماس و حزبالله را جستجو ميكند در تقابل آشكار با مانيفست راهبردي جمهوري اسلامي ايران قرار داد. از اين رو تا وقتي هر يك از رووس اين مثلث بر ديدگاه خود استوار باشند اين تنش و اصطكاك ادامه خواهد يافت.
رقابت بر سر هژموني منطقهاي
روابط 3 جانبه ايران، عربستان و مصر طي سالهاي اخير همواره تحت تاثير سيادت منطقهاي بوده است، روابطي كه به تعبيري دو جانبه هم تفسير ميشود، در يك سو ايران و در سوي ديگر مصر و عربستان. انتخابات شوراهاي استاني در عراق، درگيريهاي دولت يمن با شيعيان الحوثي، 3 جزيره ايراني تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسي در خليج فارس، قطع يكجانبه روابط ديپلماتيك مراكش با ايران، پرونده هستهاي ايران و ديگر مسائل تنشزاي ريز و درشت ديگر محملي را فراهم آورده يا مصر يا عربستان دست به يارگيري زده و مبادرت به تشكيل يك جبهه واحد عليه ايران كنند. اين جبهه تلاش داشته و دارد تا فضاي اتهام زني را همسو با ديگر رسانههاي فرامنطقهاي عليه ايران تقويت كند. البته در كشورهاي عربستانسعودي و مصر فضاي بي اعتمادي و ايران ستيزي بسيار گسترده است. سعود الفيصل، وزير امورخارجه عربستان سعودي خواهان آن شد كه كشورهاي غيرعربي در امور عراق، لبنان و فلسطين دخالت نكنند. در ادامه ماجراي بحرين هم حسني مبارك، رئيسجمهور مصر اعلام كرد اين كشور آماده حمايت نظامي از بحرين است. مواضع مشتركي كه دو كشور در بحران يمن هماهنگ و همسو با يكديگر بروز دادند. با اين همه بايد در نظر داشت كه با وجود نگرانيهاي گاه و بيگاهي كه از سوي كشورهاي سنتي عربي درباره ايران بروز داده ميشود، اين كشورها دچار يك دوگانگي يا چندگانگي در مواجهه با ايران هستند. به تعبيري حداقل در واكنشهاي خود نسبت به ايران هماهنگ و همسو به نظر نميرسند. ناهماهنگي كه ريشه در نداشتن يك موضع و راهبردي مشخص و واحد در قبال جمهوري اسلامي ايران دارد.
با اين همه بايد در نظر داشت كه روابط ايران و مصر از سال 1979 قطع شد و از آن پس تاكنون مناسبات سياسي اين دو كشور در حالتي از ركود سياسي و سردي ديپلماتيك به سر ميبرد. با اين حال در طول روابط معاصر ايران و مصر روابط دو كشور تاكنون دو بار گسسته شده است كه هر دو بار هم بر سر مساله فلسطين بوده است. يك بار پيش از انقلاب اسلامي ايران به دليل روابط ايران و اسرائيل، روابط دو كشور از سوي عبدالناصر، رهبر مصر قطع شد و بار ديگر پس از انقلاب اسلامي ايران به دليل امضاي معاهده كمپ ديويد (صلح مصر و اسرائيل) توسط انور سادات، روابط دو كشور از سوي امام خميني، رهبر ايران قطع شد. بازخواني اين دو پرونده هم نشان ميدهد كه چرايي و چيستي اختلافات دوجانبه كمتر بر سر قطع روابط سنگيني كرده است، مسالهاي كه در مورد عربستان هم با اندكي اغماض مصداق دارد.
به واقع ميتوان گفت اصولاً اختلاف ايران با مصر و عربستان روابط دوجانبه و يا چند جانبه نيست، بلكه بر سر موضوع فلسطين و چيدمان قدرت در منطقه خاورميانه است.