گسترش ناآرامي ها در سومالي طي هفته هاي اخير مي رود تا اين كشور را با بحراني انساني مواجه سازد هر چند كه سير تحولات نويد تشكيل كشوري اسلامي را در آفريقا ميدهد.
كشور سومالي با 10 ميليون جمعيت در شاخ آفريقا قرار دارد. اين كشور در سال 1960 پس از چند دهه استعمار انگليس و ايتاليا، استقلال يافت. در سال 1991 با سقوط دولت ديكتاتوري «محمد زيادباره» بحران داخلي در اين كشور تشديد گرديد. در طي 15 سال گذشته هيچ دولت مقتدر و مستقلي نتوانسته در «موگاديشو» پايتخت تشكيل گردد. تاكنون بيش از 500 هزار نفر در كشور اسلامي سومالي قرباني جنگ شده اند. در سال 2004 و در توافقات صلح كه با اقدامات سازمان ملل صورت گرفت «عبدالله يوسف» در كنيا دولت انتقالي را تشكيل داد. افزايش ناآرامي ها در كشور مانع از آن شد كه وي بتواند دولت را در كشور تشكيل دهد.
لذا دولت در تبعيد (در كنيا) را سازماندهي نمود كه آن هم چندان دوامي نياورده و با اختلافات داخلي مواجه است. هر چند سومالي، كشوري عربي نمي باشد اما به دليل رايج بودن زبان عربي در آن، از اعضاي اتحاديه عرب قلمداد مي شود. در ادامه ناآرامي هاي اين كشور در طي هفته هاي اخير درگيري ها ميان گروه هاي موسوم به «جنگ سالاران» و «شبه نظاميان مسلمان» افزايش يافته است.
براساس گزارش هاي منتشره از سوابق اين گروه ها، جنگ سالاران كه از گروه هاي محلي مي باشند، تحت حمايت آمريكا هستند كه نگرش سكولار و غيرديني دارند. بسياري آنها را دست پرورده آمريكا براي ايجاد پايگاهي براي اين كشور در آفريقا مي دانند بويژه اينكه پس از شكست آمريكا در برقراري صلح در اين كشور در سال 1992، تلاش واشنگتن براي سركوب مخالفان خود در آن، افزايش يافته است. در همين راستا نيز مقامات آمريكا بارها تاكيد كرده اند كه با حمايت از جنگ سالاران ادامه خواهند داد.
«جنداي فريزر» معاون وزير امور خارجه آمريكا صراحتا بيان كرده است كه سياست ما در قبال سومالي تقويت همكاري و حمايت از گروه هايي است كه براي مبارزه با اسلام گرايان و القاعده فعاليت مي كنند. در همين حال جرج بوش نيز در ديدار با «دنيس ساسو» رئيس اتحاديه آفريقا اعلام داشت كه ما براي تقويت جبهه مقابله با پيروان القاعده تلاش مي كنيم (منظور مقابله با اسلام گرايان سومالي بوده است). در نقطه مقابل جنگ سالاران، شبه نظاميان اسلام گرا با عنوان «دادگاه شرعي» به رهبري «شيخ شريف بن احمد» قرار دارند.
اين گروه كه پس از تشديد درگيري هاي قبيله اي ميان «كنگره ملي سومالي» داود و هاويه شكل گرفت در چارچوب فعاليت هاي خود تشكيل دولتي اسلامي و پايان دادن به بحران انساني را اساس كار خود عنوان كرده است. آنها كه در حال حاضر به عنوان فاتحان درگيري هاي اخير در موگاديشو مطرح شده اند از جانب آمريكا به عنوان القاعده سومالي نام گذاري گرديده اند. واشنگتن بيش از جنگ عراق به بهانه وجود اين گروه ها، سومالي را يكي از گزينه هاي بعدي مبارزه با تروريسم عنوان كرده است.
در شرايط كنوني روند تحولات سومالي از دو منظر مي تواند قابل تامل باشند.
با عنايت به گذشته اين درگيري ها مي تواند زمينه يك بحران منطقه اي گردد. بحراني كه استمرار آن عاملي براي تشديد مداخلات خارجي در كشور سومالي ميشود.
آمريكا وغرب در سال 1992 به بهانه بحران سومالي به اين كشور لشكركشي نمودند هر چند كه به دليل شكست مجبور به ترك آن شدند. در موقعيت فعلي كه غرب براي حضور در آفريقا تلاش مي كند، تحريك گروه هاي معارض مي تواند راهكاري براي تكرار سناريو دهه 90 براي حضور آنها در آفريقا باشد. دست يابي به منابع انرژي ارزان، مقابله با ساير بازيگران جهاني و مبارزه با رشد اسلامگرايي از عوامل تاثيرگذار در اجرايي شدن اين سياست ميباشد.
در نقطه مقابل با عنايت به سوابق شبه نظاميان اسلام گرا، و مواضع آنها و مردم سومالي روند تحولات را در قالب تشكيل دولت اسلامي مي توان بررسي نمود.
چنان كه بسياري از سياستمداران اعلام كرده اند كه هدف دادگاه شرعي تشكيل جامعه اي اسلامي به دور از مداخلات خارجي است. هر چند هنوز ترديدهاي بسياري در عملكرد و ماهيت واقعي شبه نظاميان وجود دارد اما با پذيرش اظهارات و عملكرد آنها مهم ترين دلايل رويكرد آنها و ملت سومالي به پذيرش دولت اسلامي را چنين مي توان ارزيابي نمود.
اولا افزايش مداخلات خارجي كه جنگي 15 ساله با 500 هزار كشته را به همراه داشته است، اين امر نارضايتي عمومي از غرب را در پي داشته كه نتيجه آن گرايش مردم به گروه هاي اسلامگرا براي تشكيل دولت اسلامي به عنوان عامل صلح و وحدت شده است. اقدامي كه مشابه آن در تحولات كومور كه منجر به پيروزي اسلام گرايان شد مشاهده نموديم.
ثانيا نهضت اسلامي در ساير كشورها به ويژه در خاورميانه از جمله فلسطين، عراق، لبنان و در برقراري ثبات و توسعه اين كشورها كارنامه موفقي داشته است.
ثالثا تلاش هاي غرب براي نفوذ فرهنگي و توسعه سكولاريسم در آفريقا كه با فرهنگ و اعتقادات ديني مردم همخواني نداشته است. بسياري از تحليلگران دليل پيوستن به شبه نظاميان اسلام گرا را مقابله با سياست هاي سكولاريستي غرب اعلام كردهاند.
در نهايت هر چند كه هنوز به درستي سرنوشت سومالي و اهداف گروه هاي معارض و حاميان آنها مشخص نمي باشد اما روند كنوني را بايد دوره اي جديد از مناقشات در سومالي و آفريقا پس از حل بحران سودان دانست. اين امر از يك سو مي تواند موجب مداخلات خارجي و در يك نگاه خوشبيانه تشكيل دولت اسلامي گردد. هر چند كه تعدد بازيگران داخلي و خارجي در سومالي تحقق يكي از اين دو سناريو در كوتاه مدت را دور از ذهن مينمايد.