مركز تحقيقات امنيتي استراتفور آمريكا در گزارشي با اشاره به تحقق پيشبينيهاي گذشتهاش درباره حوادث منطقه، پيشبينيهاي جديدي را مطرح كرده كه بر اساس شواهد موجود اين پيشبينيها در حقيقت مبناي سياستهاي امريكا بوده كه وقايع جديدي را براي منطقه خاورميانه و شمال آفريقا رقم خواهد زد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران مركز تحقيقات امنيتي "استراتفور " يكي از صدها مركز تحقيقاتي امنيتي است كه به كاخ سفيد در برنامهريزيها و سياستسازيهايش در اقصي نقاط جهان، مشاوره ميدهد والبته استراتفور يكي از مهمترين آنها است.
آنچه اين مركز به صورت مستمر به عنوان پيشبينيهاي امنيتي منتشر ميكند در حقيقت تعيين مسيرهايي است كه در زمينههاي سياسي، امنيتي، نظامي، اقتصادي و سياستخارجي در اختيار دولتمردان و نظاميان امريكايي قرار ميدهد. البته اين سياستسازيها كاركردهاي عمومي نيز دارد. هم براي افكار عمومي در ايالات متحده آمريكا و هم براي افكا عمومي جهاني. اينجاست كه گزارش سياستسازيها به عنوان پيشبينيهاي امنيتي منتشر شده و به ان دليل كه اين سياستسازيها در اغلب موارد به كار بسته شده يا ميشوند، به صورت اعجابانگيزي درست از آب در ميآيند.
تمركز تامل برانگيز گزارشهاي مركز "استراتفور " در هفتهها و روزهاي اخير بر روي طرح دوباره خطر القاعده و ارائه تفسيرهاي جديد در اين زمينه و همراهي رسانهها و مقامات سياسي و امنيتي كاخ سفيد با اين جهتگيريهاي جديد، نشان از تحولات احتمالي آينده در نقش آمريكا در منطقه بحرانزده خاورميانه دارد.
گزارش مركز استراتفور درباره برآورد آينده حضور و تاثير القاعده در منطقه خاورميانه و آفريقا نسبت به ارزيابيهاي گذشته صورت گرفته از اين گروه روند جديدي را طي ميكند. در اين روند ديگر القاعده به عنوان يك گروه متمركز ويك بدنه مستقل ديده نميشود؛ توصيفي كه اين مركز امنيتي از القاعده ارائه ميدهد، بيشتر به فاز ايدئولوژيك اين گروه ميپردازد و اين بخش از القاعده را پر رنگ مي كند و البته اين فاز را چنان پرداخت ميكند كه همه گروههاي مقاومت در برابر سلطه آمريكا در بر بگيرد، و در نهايت ايدئولوژي جهاد را هدف ميگيرد:
«طي چند سال گذشته هفته نامه "استراتفور " اقدام به انتشار پيش بيني هايي سالانه در باره القاعده و حركتهاي جهادي در سرتاسر جهان كرده است.
از زمان شروع انتشار اين پيش بينيها در ژانويه 2006 ما به طور كامل انتقال قدرت و عمليات هاي نظامي از هسته مركزي القاعده به شاخههاي فرعي مرتبط با آن را بررسي كرده ايم. اين انتقال قدرت باعث تمركز زدايي فعاليت هاي القاعده شده است.
ما پيش بيني كرده بوديم كه تهديدهاي القاعده در سال 2009 تهديد هاي تاكتيكي باشد و نه تهديدي استراتژيك. ما همچنين براي نزديكتر شدن به واقعيت، در سال 2009 به جاي استفاده از نام القاعده براي عنوان اين پيشبيني ها از نام جهادي گري استفاده كرديم.
سال گذشته سالي پر هياهو در ارتباط با حملات گروههاي جهادي و خنثي شدن اقدامات آنها بود.
و همانطور كه پيش بيني كرده بوديم افرادي كه در اين عمليات ها حضور داشتند،از هسته مركزي شبهنظاميان القاعده نبوده بلكه از گروههاي جهادي منطقه اي بودند. ما ادامه اين روند را نيز پيش بيني كرده بوديم كه اين گروههاي جهادي منطقه اي در عمليات هاي برون مرزي نيز فعاليت خواهند كرد كه اين اقدام موجب تقويت هسته مركزي القاعده در ميدان جنگ با آمريكا و متحدانش نيز شد.»
بر اساس تعاريف جديد استراتفور از اين پس ميتوان همه گروههاي مخالف سلطه آمريكا در منطقه و جهان را از اين پس القاعده يا متحد آن خواند. بر اساس همين تعريف است كه استراتفور مفهوم اسلامي جهاد را به صورت كامل ذيل القاعده آورده و سپس گروههاي جهادي را به سه بخش اصلي تقسيم ميكند:
« "استراتفور " پديدهاي كه خيلي ها از آن با عنوان القاعده ياد مي كنند را شبكه جهاديگري جهاني مينامد. اين شبكه از سه بخش اصلي تشكيل ميشود.
بخش اول هسته مركزي است كه ما معمولا از آن با عنوان القاعده نام ميبريم. اين هسته مركزي شامل شخص "اسامهبنلادن " و حلقه كوچك متحدان و شبه نظاميان مورد اطمينانش مانند "ايمن الظواهري " مي شود.
اين گروه تحت فشار آمريكا، بعد از حملات يازده سپتامبر و به خاطر ملاحظات امنيتي بسيار كوچك شد.
اين گروه به صورت جزيرهاي اداره ميشود و در پاكستان و در نزديكي مرز افغانستان مستقر هستند كه بخش بسيار كوچكي از جامعه جهادگران از لحاظ تعداد هستند.
لايه دوم شبكه جهاني جهاديگري شامل گروههاي محلي و منطقهاي مي شوند كه ايدوئولوژي جهادي را پذيرفتهاند. بعضي از اين گروهها بطور عمومي اعلام كردهاند كه تابع رهبري هسته مركزي القاعده هستند كه ما از آنها با عنوان گروههاي "فرانشيس " نام ميبريم. مانند "القاعده مغرب " و يا "القاعده شبه جزيره عربستان ". ساير گروهها ممكن است بخشي از ايدئولوژي القاعده رو پذيرفته باشند و با هسته مركزي همكاري كنند ولي به دلايلي استقلال خود را حفظ ميكنند.
اين گروهها شامل "تحريك طالبان پاكستان "، "لشكر طيبه " و "حركت الجهاد اسلامي " ميشود. برخي از اين گروه ها مانند لشكر طيبه نه تنها استقلال خود را حفظ كرده اند بلكه در مقابل همكاري نزديك با القاعده، مقاومت ميكنند.
لايه سوم گروههاي جهاديگري شامل افرادي ميشود كه تحت تاثير القاعده و گروههاي فرانشيس قرار گرفته اند كه اين افراد ارتباط بسيار كم و يا اصلا هيچ ارتباطي با اين دو دسته ندارند.»
اهميت اين تقسيمبندي زماني مشخصتر ميشود كه تحليلگر مسائل خاورميانه و شمال آفريقا نگاهي به گزارشهاي مطبوعاتي و رسانهاي منتشر شده در ماههاي اخير عليه جنبش الحوثي در يمن بيندازد. بر اساس همين تحليل است كه كارشناسان امنيتي غربي خبر از اتحاد القاعده و جنبش شيعي الحوثي در يمكن عليه نيروهاي غربي و دولت اين كشور ميدهند و با همين توجيه از جنگ نيابتي عربستان با حوثيهاي شيعه حمايت ميشود كه البته اين جنگ نيابتي با آولين بمبارانهاي صعده بوسيله جنگندههاي امريكايي به جنگ مستقيم تبديل شده است.
بمبهاي هدايت شونده القاعده مقاومت را هدف ميگيرند
«پيشبينيهاي سال 2009 ما بسيار دقيق بود. همانطور كه در بالا به آن اشاره شد پيشبيني شده بود كه آمريكا در اعمال فشار بيشتر به هسته مركزي القاعده تلاش مي كند و باعث ميشود كه اين گروه در جنگ فيزيكي نيز در محدوديت قرار مي گيرد و البته اين اتفاق افتاد.»
اگر چه گزارش اين مركز امنيتي بيشتر بر روي پر رنگ كردن خطر القاعده در جهان تمركز كرده است، اما اشاراتي نيز به وضعيت فعلي القاعده و تحرك اين گروهها در كشورهاي جهان بخصوص كشورهاي اسلامي دارد. براساس اين گزارش اعمال فشارها و محدوديتهاي خارجي وارد بر گروههاي القاعده باعث به تغيير مسيرها و تاكتيكهاي در اين گروهها شده است. موج مهاجرتهاي گروههايي خاص از القاعده به مقاصدي خاص در سرزمينهاي اسلامي در كنار تحليل استراتفور از انعطاف گروههاي همسو با القاعده ميتواند نظريه كوچاندنهاي هدفمند را تقويت كند.
همزمان با شدتگيري عملياتها عليه حوثيها در استان صعده برخي منابع خبري اعلام كردند كه گروهي از زندانيان عضو القاعده از زندان جزيره گوآنتانامو آزاد شده و براي عمليات عليه شيعيان صعده در يمن ترغيب ميشوند. بر همين اساس روزنامه انگليسي "تايمز " مينويسد: گزارشهاي بدست آمده از اين امر حكايت دارد كه با وجود افزايش نگرانيها در خصوص توانايي دولت يمن براي پذيرش حدود 100 زنداني يمني باقيمانده در زندان آمريكا در خليج گوانتانامو، آن دسته از زندانيان اين زندان كه تا كنون آزاد شدهاند به شبكه تروريستي القاعده در يمن ملحق شدهاند.
همچنين هفتهنامه "الانتقاد " هفته گذشته در گزارشي خبري درباره كوچ دستجمعي عناصر القاعده پاكستان به لبنان منتشر ميكند، خبر حضور بعضي گروههاي جنبش الشباب سومالي كه به القاعده نزديك است، در يمن، كه رسانههاي غربي آن را منتشر كردند نيز از همين دست اتفاقات است.
«ما در پيشبيني خود براي سال 2009 نوشتيم كه گروههاي القاعده احتمال دارد در اين سال قدرت بگيرند. در سال 2009 زماني كه القاعده يمن و سومالي با هم ادغام شدند اين پيش بيني به واقعيت پيوست و زماني كه آنها با القاعده عربستان هم يكي شدند قدرتشان دوچندان شد. ما اين گروه جديد را كه خود را القاعده شبه جزيره عربستان مينامند، به دقت زير نظر قرار داديم.»
مهاجرتها دقيقا به مناطقي صورت ميگيرد كه آمريكا براي آينده منافع خود محاسبات خود را بر آنها متمركز كرده است.حضور در منطقه استراتژيك تنگه بابالمندب و خليج عدن دو طرف اين تنگه را داراي ارزش حياتي براي آمريكا ميكند؛ حال آنكه در دو طرف اين تنگه، سومالي و يمن قرار دارد. پيوند زدن اين دو منطقه بوسيله القاعده در اين منطقه مستقيمترين مسير براي حضور نظامي است.
درباره لبنان نيز وضعيت به همين شكل است، بر خلاف تمام تلاشهاي ديپلماتيك غرب براي بوجود اوردن بحران در دولت جديد لبنان كه نتيجه آن حذف سلاح مقاومت و يا حداقل درگيري مقاومت در مشكلات و چالشهاي داخلي و ضعف آن در يك فرآيند بلند مدت بود، دولت حريري بالاخره به اين نتيجه رسيد كه جز با توافق با مقاومت نميتواند ثبات را به كابينه خود منضم كند. اين به آن معنا بود كه قدرت و نفوذ سياسي حزبالله بر خلاف پيشبينيها افزايش يافت. عدم همراهي گروههاي سياسي و احزاب داخلي لبنان براي فشار بر حزبالله به دليل بالا بودن هزينهها سبب ميشود تا سرويسهاي امنيتي به دنبال سناريوها و گزينههاي جديد باشند؛ القاعده بهترين گزينه است. بمبهاي كنترل از راه دور القاعده به سمت لبنان گسيل ميشوند تا در زمان مورد نياز توسط كنترل كنندگانشان منفجر شوند.
*****
برنامههاي آينده القاعده يا دستور كار آژانسهاي امنيتي
گزارش مركز تحقيقات امنيتي "استراتفور " در بخش ديگري از برآورد تهديد القاعده در سال آينده به تكنيكهايي كه احتمالا در آينده بوسيله القاعده مورد استفاده قرار خواهد گرفت اشاره ميكند و سپس پيشبيني استفاده از هواپيما را به عنوان شاهد مثالي براي پيشبينيهاي درست استراتفور مطرح ميكند.
«استراتفور اولين جايي بود كه نسبت به استفاده اين گروه از حملات هوايي و استفاده از هواپيما در عملياتهاي خود هشدار داده بود. و اين پيشبيني در تلاش براي نابود كردن هواپيمايي كه از آمستردام به مقصد ديترويت ميرفت به واقعيت انجاميد.»
در حاليكه مقامات ارشد كاخ سفيد همراه با جريان اصلي رسانهها در آمريكا القاعده و يمن را در حمله به هواپيماي دلتا مقصر ميدانند، "جان برنان "مشاور اوباما وجود هر گونه دليل محكم براي قصد متهم دستگير شده براي سوار شدن به هواپيماي خط آمستردام ديترويت را رد ميكند، خبري كه اظهار نظري كه بازتاب چنداني در رسانههاي آمريكا و جهان پيدا نميكند. همزمان نشريه آمريكايي "وترانست تودي " متعلق به افسران بازنشسته آمريكايي در گزارشي درباره ماجراي حمله نافرجام يك نيجريايي به نام "عمر فاروق عبدالمطلب " به هواپيماي آمريكايي با اشاره به اينكه امنيت فرودگاه شيپل در آمستردام توسط يك شركت امنيتي نزديك به رژيم صهيونيستي كه اكثر كاركنان آن مامور موساد هستند تامين مي شود، نوشت: اين شخص عضو يك گروه يمني است كه از سوي اسرائيل مورد استفاده قرار ميگيرد.
موارد ديگري نيز در گزارش استراتفور وجود دارد كه نشان ميدهد تا چه اندازه پيشبينيهاي امنيتي با تدابير دولت آمريكا و نتايج آن مرتبط است، عراق يكي از آنهاست. اين مركز در سال 2008 پيشبيني كرده بود كه برخلاف آرامش ظاهري وضعيت عراق اتفاقات خونيني در پيش است و "سطح خشونت و ناامني " در سال 2009 شدت خواهد گرفت.
استدلالي كه استراتفور براي توجيه به وقوع پيوستن اين پيشبيني مطرح ميكند دقيقا همان سياستي است كه آمريكا در عراق در اين سال دنبال ميكند به طوري كه اين گزارش به صورت تلويحي تاكيد ميكند كه حوادث عراق دقيقا نتيجه و اثر اقدامات و سياستهاي امريكا در اين كشور است.
«ما همچنين پيشبيني كرده بوديم كه در حالي كه عراق در سال 2008 در آرامش نسبي به سر مي برد سطح خشونت و ناامني در اين كشور در سال 2009 شدت خواهد گرفت به خاطر اينكه "شوراهاي بيداري " از ليست پرداخت حقوق آمريكا حذف مي شدند و در اختيار دولت عراق قرار ميگرفتند، در حاليكه عراق مانند آمريكايي ها به آنها حقوق پرداخت نميكرد. در واقع از ماه آگوست سه موج اصلي هماهنگ خشونت در عراق صورت گرفت. از آنجايي كه خشونت در عراق با سياست گره خورده است و ارتباط مشخصي بين منابع مالي كم شده توسط آمريكا و اين حملات وجود داشت. ما پيشبيني كرديم كه اين خشونتها و حملات به انتخابات مجلس در ماه مارس هم كشيده مي شود.»
*****
گزارش استراتفور در بخشي ديگر به سومالي و پاكستان نيز اشاره ميكند، بر اساس انچه پيش از اين آمد تاكيدات اين گزارش بر روي سومالي و جنبش الشباب با اتفاقات آينده چندان بيوجه نخواهد بود و احتمالا اين جنبش كه تا به حال تاثيراتش از محدوده "موگاديشو " پايتخت سومالي فراتر نرفته است، محور اتفاقاتي در منطقه خواهد بود كه چهره جامعه جهاني را دچار تحول خواهد كرد؛ شايد الشباب بيآنكه رهبراني نظير "شيخ اويس " بدانند، بخشي از پازل آمريكا براي سياستهاي آينده آمريكا در منطقه باشد.
همچنين حركت ارتش پاكستان به سمت سوات زمينه را براي آنچه استراتفور آن را محدود شدن القاعده ميخواند آماده ميكند؛ اتفاقي كه در حال حاضر موجب كوچ القاعده پاكستان به سمت مقاصد معين، شدهاست. اما آنچه بر آن تاكيد فراوان شده خطر گروه تحريك پاكستان براي اين كشور "هستهاي " است. تمركز بر هستهاي بودن پاكستان شايد خود سرآغازي براي سناريوي جديد امنيتي در منطقه باشد؛ هر چند به نظر ميرسد فعلا سومالي و خصوصا يمن در اولويت بالا تري قرار دارند.