زماني نه چندان دور باراک اوباما سفر پر سروصداي خود به قاهره را با هدف تغيير نگاه جهان اسلام به آمريکاي تغيير کرده آغاز کرد، هنوز يک سال از آن هنگام نگذشته که اين کشور دوحه را به صحنه زورآزمايي با ايران، چين و ديگر مخالفان آمريکا تبديل کرد.
زماني نه چندان دور وقتي باراک اوباما سفر پر سروصداي خود به قاهره را با هدف تغيير نگاه آمريکا به گوش جهان اسلام آغاز کرد، يکي از مفسران جهان عرب در يادداشتي خطاب به رييس جمهوري آمريکا گوشزد کرد که حافظه تاريخي اعراب حکايت هاي ناخوشايند از «طرح هاي اعلامي» رهبران آمريکا براي تغيير و تحول ميان آمريکا و جهان اسلام دارد. او به خاطر آورد که به اتفاق شماري از نخبگان عرب اندکي پيش از ورود اوباما به کاخ سفيد در جريان سفر بوش به خليج فارس اين پيام را به طرف هاي آمريکايي عرضه کرده بود که «خليج فارس با زخم سه دهه جنگ پي در پي در عطش تفاهم مي سوزد و ملت هاي اين منطقه به نقطه اي رسيده اند که به جاي بمب هاي هوشمند، موشک هاي قاره پيما و قراداد هاي تسليحاتي، خواهان ابتکار هاي هوشمند و گام هاي بلند سياسي و اقتصادي هستند تا رسوبات دشمني و خصومت از فضاي اين منطقه رخت بر بندد.»
پاسخ اوليه اوباما به اين مطالبه نخبگان عرب و مسلمان مثبت بود او حتي در سخنراني معروف خويش در ماه اوت در دانشگاه الازهر مصر مدعي شد که راه و روش نظامي رهبران سلف اش در برخورد با مناقشات جهان اسلام را کنار خواهد گذاشت و فقط با ابزار ديپلماسي و مذاکره سعي خواهد کرد پلي از تفاهم بر روي شکاف آمريکا و جهان اسلام بنا کند. اما دنياي رويايي اوباما براي رهبران عرب خيلي سريعتر از آنچه تصور مي رفت فرو ريخت. رييس کاخ سفيد و وزير خارجه اش اولين تعهد خويش به اعراب را که برقراري توزان ميان جبهه اسراييلي و فلسطيني بود، در پيچ و خم بحران شهرک سازي تل آويو به فراموشي سپردند.
حال در زمستان سرد خاورميانه، هيلاري کلينتون سفري را آغاز کرده که پايان آن به باور اغلب ناظران شعله ور ساختن کانون هاي تشنج در خليج فارس و خاورميانه است. کلينتون در دو کشور عربي خليج فارس (قطر و عربستان) با همان ادبياتي سخن گفت که 8 سال تيم بوش و نو محافظه کاران براي ترساندن حريفانشان از آن بهره جسته بودند. برخلاف انتظار محافل خوشبين منطقه فرستادگان کاخ سفيد اجلاسي را که هدف و فلسفه آن ساختن پل تفاهم ميان آمريکا و جهان اسلام بود را به مرکزي براي به مبارزه طلبيدن کشورهاي مخالف سياست سلطه گري تبديل کردند. اين در حالي است که ميزبان قطري همايش موسوم به جهان اسلام و آمريکا بي خبر از آنچه در آستين ميهمانان آمريکايي است اعلام کرده بود که، اجلاس دوحه بعد از نشست اوباما در الازهر، بزرگترين فرصت براي اصلاح نگاه آمريکا به کشورهاي اسلام است.
فرصتي که طرف قطري با مدت ها زمينه سازي براي تعامل نمايندگان کشورهاي اسلامي با فرستاده کاخ سفيد فراهم کردند. به راحتي و با يک نطق عصبي و به دور از نزاکت ديپلماتيک برباد رفت. آيا با حجم کلمات دشنام آلودي که رييس ديپلماسي آمريکا عليه ايران بکار برد، باز هم مجالي براي تعامل باقي مي ماند؟ نطق عصبي وزير خارجه آمريکا آيا قرينه اي براي آشفتگي در سيستم تصميم گيري کاخ سفيد نيست؟
پايان همايش قطر، پايان يک روياي خوشبينانه بنام «تعامل خواهي» دموکرات هاي آمريکا بود. شايد اگر ميزبانان هيلاري کلينتون، استادان الازهر مصر را که در ژوئن 2009 اولين بار بخت خويش براي تعامل آمريکا با جهان اسلام را آزمودند طرف مشورت قرار مي دادند اين گونه آغوش استقبال براي هيات آمريکايي نمي گشودند و در همايشي که چهره هاي موجهي مثل نخست وزير دولت اسلامي ترکيه براي پايه گذاري «ديالوگ دنياي مسيحيت و مسلمان» دعودت شدند و مانع از اين مي شدند فرستادگان اوباما، ضيافت بزرگشان را به صحنه زورآزمايي و تسويه حساب با ايران، چين و ديگر مخالفان آمريکا تبديل کنند و در اجلاسي با حضور نخبگان فکري و فرهنگي نسخه دوم بيانيه طرف آمريکايي در اجلاس هاي 1+ 5 قرائت شود.