بررسي جايگاه آفريقا در نظام بينالملل در آستانه جهانيسازي در كتابي با عنوان «آفريقا و كشورهاي شمال، بين جهاني شدن و به حاشيه رفتن» به قلم «اولف انگل» و «گورم راي اولسن» با ترجمه احمد بخشي روانه بازار كتاب شد.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، اين نوشتار در بردارنده تحليلي جامع از نقشها و سياستهاي بازيگران كليدي يعني فرانسه، انگلستان، ايالات متحده آمريكا، ژاپن، آلمان، اتحاديه اروپا و سازمان ملل متحد در منطقه آفريقا است. با مطرح شدن سياست «مبارزه عليه تروريسم» ثبات سياسي آفريقا به يك اولويت مهم در سياست قدرتهاي موسوم به «گروه شمال» عقل متعارف را در نظام فكري موجود روابط بينالملل به چالش ميكشاند.
اين كتاب مفهوم «رويه مشترك بينالملل» را براي پر كردن شكاف بين امور داخلي و بينالمللي مطرح ميكند كه بر پايه آن، آفريقا فارغ از وزن اقتصادي خود، ميتواند ايفاگر نقش تاره در سياستهاي جهاني باشد.
در بخشي از مقدمه اين اثر آمده است: «آفريقا در ادبيات روابط بينالملل، به طور شگفتانگيري مورد بي توجهي قرار گرفته و مطالعاتي هم كه راجع به آفريقا و روابط بينالملل وجود دارد، مبتني بر واقعيات نيست و عمدتا درباره نقش آفريقا در روابط شمال ـ جنوب، بيشتر بر محور شمال تاكيد دارد كه اين امر ناشي از اين است كه ادبيات اندك روابط بينالملل كلاسيك آفريقا، فاقد محتواي نظري روشني است. در اين راستا، واقعگرايان، قاره آفريقا را فاقد تاريخ و حتي فاقد جايگاه در عرصه بينالملل ميدانند و معتقدند كه روابط بينالملل بر محور قدرتهاي بزرگ و نه ديگر كشورها شكل گرفته است.»
به اعتقاد نويسنده اين اثر، «آفريقا در نظريه روابط بينالملل همانند ديگر ابعاد زندگي مدرن، يك استثنا است.(در اينجا منظور از آفريقا، آفريقاي زير صحرا ميباشد.) در اين منطقه به نظر ميرسد ايدهها و نظريههاي علوم اجتماعي به دليل كاركرد بد يا عدم توجه به امور انساني، بيشتر جنبه انساني به خود گرفتهاند. مهمترين مشكل عيني براي نظريه روابط بينالملل در آفريقا، از موقعيت اندك يا احتمال شكست اين نظريه ناشي ميشود. از طرف ديگر، در اجراي اين نظريهها، اروپا ساختار سياسي كمتر موفق خود را به بقيه جهان تحميل كرد. همانند نظريههايي كه در آفريقا و آسيا مورد سو استفاده قرار گرفت و به درستي بكار گرفته نشد.»
اين اثر در 10 فصل تهيه و تنظيم شده است. فصل نخست «سياست جهاني و آفريقا؛ آفريقا در نظريه روابط بينالملل»، مروري كوتاه بر چگونگي عملكرد نظريه روابط بينالملل در حوزه آفريقا در دوران جنگ سرد را ارايه ميكند و نشان ميدهد كه مطالعات سياست بينالملل آفريقا؛ متاثر از نظريههاي محدود در روابط بينالملل بوده است.
فصل دوم با عنوان «تكامل روابط بينالملل آفريقا» به ظهور و افول هنجارهاي ديپلماسي پس از استعمار آفريقا و واكنشهايي كه دولتهاي اين قاره براي جهان متحول شده، اتخاذ كردهاند ميپردازد و جايگاه آفريقا در درون «سياست جهاني نوين» را بررسي ميكند.
در فصل سوم با عنوان «فرانسه و آفريقاي زير صحرا؛ روابطي ممتاز» بيان ميشود كه فرانسه، رابطهاي ممتاز با كشورهاي آفريقايي داشته است كه تاريخ آن به اوايل دوره استعمار آفريقا برميگردد كه اين ارتباط از روزهاي اول استعمار در اواخر قرن نوزدهم تغيير چنداني نكرده و تغيير و تداوم در سياست آفريقاي فرانسه از زمان ژنرال دوگل تاكنون وجود داشته است.
«از سياست پيگري منافع ملي تا راه سوم؛ سياست آفريقايي بريتانيا در نظم نوين جهاني» ، «فرآيند تصميمگيري ايالات متحده آمريكا درباره آفريقا»، «ژاپن، رويه و دامنه سياست خارجي نسبت به آفريقا» ، «آلمان، همبستگي ارزش محور و منافع ديواني» ، «اتحاديه اروپا، منافع ديوانسالاري و گزينههاي بينالمللي» ، «سازمان ملل متحد: سازماني حاشيهاي پيرامون جهان» ، «آفريقا و كشورهاي شمال؛ كمبودهاي سياسي و گونههاي متفاوت چالشهاي نظري دولت» عناوين فصلهاي بعدي اين كتاب را تشكيل ميدهند.
از ديگر مباحث اين اثر ميتوان به ماهيت متغيير نظام بينالملل، آفريقا در نظريه روابط بينالملل، سياست پسا استعماري، عناصر اصلي سياست فرانسه در آفريقا، چالش مردم سالاري، محدوديتهاي تحول، تعديل نفوذ: فرايند سياستگذاري، فقر و شكست اقتصادي، پس از يازده سپتامبر، تقويت مردم سالاري، انتظارات از سازمان ملل متحد، آفريقا و توسعه سياست خارجي اروپا و مداخلات پس از جنگ سرد اشاره كرد.