البرادعی با الهام از تاکتیک ها و تکنیک های به کار گرفته شده در انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری ایران سعی در ایجاد موج اجتماعی دارد.
شاید یکی از دلایل آرامش دهه ها و قرن های گذشته در مصر خاصیت " نیل " آرام باشد ، اما مصر این روزها آبستن حوادث و وقایع مهمی است که به نظر می رسد با پیدا شدن دورنمای پایان دوران ریاست 30 ساله حسنی مبارک 81 ساله بر مصر ، این کشور در سال پیش رو آبستن حوادث مهمی باشد .
به گزارش عصرایران ، به نظر می رسد حسنی مبارک به دلیل کهولت سن و بیماری در انتخابات ریاست جمهوری سال 2011 شرکت نکند و در این صورت حزب حاکم بر مصر تلاش خواهد کرد تا نامزد مورد نظر خود را جانشین مبارک کند که از نظر بسیاری از ناظران امور مصر در میان نامزدهای مطرح در این زمینه نام دو نامزد بیشتر مورد توجه است :
جمال مبارک فرزند 47 ساله حسنی مبارک
عمر سلیمان رییس دستگاه اطلاعات مصر
ناظران شانس عمر سلیمان را بیش از جمال مبارک می دانند چرا که فرزند جوان رییس جمهور مصر فردی کم تجربه است و در میان مقامات نظامی و امنیتی مصر جایگاهی ندارد ، در حالی که عمر سلیمان به واسطه حضورش در نظام سیاسی مصر یک فرد با تجربه و کاردان است و هم اکنون پرونده سیاست خارجی و روابط امنیتی مصر با کشورهای مختلف " زیر بغل " اوست .
با این حال بازی جانشینی مبارک و احتمال جایگزینی فردی به جز او بر منصب ریاست جمهوری مصر ، تماما آن گونه که حزب حاکم مصر می خواهد پیش نمی رود و در این وادی ، عوامل و متغیرهای دیگری نیز نقش آفرینی می کنند که از مهم ترین این متغیرها می توان به احزاب مخالف دولت مصر ، جامعه مدنی نیمه جان این کشور ، توده مردم ، متغیرهای منطقه ای و بین المللی و در نهایت قدرت های خارجی اشاره کرد .
در یک ماه گذشته و همزمان با بازگشت محمد البرادعی مدیر کل پیشین آژانس بین المللی انرژی اتمی به کشورش " مصر " ، این دیپلمات 68 ساله مصری ( که 18 سال از وطنش - به دلیل مناصب بین المللی - به دور بود ) تبدیل به نمادی برای تغییر شده است و نیروهای تحول خواه و مخالفان دولت مبارک به دور او حلقه زدند .
البرادعی یکی از همان عوامل و متغیرهایی است که ممکن است با ورود خود به بازی جانشینی حسنی مبارک ، رشته های حزب حاکم مصر را پنبه کرده و با تغییر معادله ، خواب های نخبگان حاکم بر مصر را به کابوس تبدیل کند .
وی در هفته های اخیر با حضور خود در جمع اقشار مختلف مردم و نخبگان تحول خواه مصر و انجام سخنرانی ، از لزوم تغییر قانون اساسی مصر سخن گفته و تمایل خود را به نامزدی انتخابات ریاست جمهوری مصر اعلام داشته است .
البرادعی با الهام از تاکتیک ها و تکنیک های به کار گرفته شده در انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری ایران سعی در ایجاد موج اجتماعی دارد و در صورت ایجاد موج در نظر دارد با نشستن بر بالای موج اجتماعی یک فشار سیاسی و اجتماعی قوی برای وادار ساختن حکومت مبارک به عقب نشینی و انجام اصلاحات لازم در قانون اساسی به وجود آورد .
طبق قانون اساسی کنونی مصر ( اصلاح شده در سال 2006 )نامزد ریاست جمهوری مصر باید حداقل سابقه عضویت ارشد ( حداقل یک ساله ) در یکی از احزاب رسمی کشور را داشته باشد .
البرادعی فاقد این شرط قانونی است ، از این رو در تلاش است با ایجاد یک موج اجتماعی گسترده " تغییر " در مصر با استفاده از تاکتیک " فشار از پایین " نخبگان حاکم را وادار سازد تا با اصلاح قانون اساسی مصر زمینه حضور او یا دیگر نامزدهای اپوزیسیون در انتخابات فراهم شود .
البرادعی بدین منظور از تاکتیک سفرهای استانی و سخنرانی در بین اقشار و توده های مختلف مردم ، رایزنی با احزاب و همکاری با شخصیت های سیاسی مخالف ، جمع آوری طومار امضا از شهروندان خواهان تغییر قانون اساسی و ... استفاده می کند و در هفته های اخیر بدین منظور سفرهای مختلفی را به مناطق مختلف مصر داشته است .
وی اخیرا با اشاره به شرط قانونی نامزدهای ریاست جمهوری مصر در زمینه عضویت آنها در یک حزب رسمی گفت که : حزبی که او عضو آن است حزب مردم مصر است و حزب مردم قوی تر از دیگر احزابی است که چند نفر نخبه سیاسی به دور هم جمع می شوند .
البرادعی با این گفته در حقیقت تاکتیک خود برای مبارزه با نخبگان حاکم بر مصر را آشکار ساخت و " حزب مردم " در واقع کنایه از همان ایجاد موج اجتماعی برای تغییر است .
البرادعی برای هدف خود ابزارهایی نیز در اختیار دارد که کار او را آسان تر می کند ، در عین حال موانعی نیز بر سر راه او وجود دارد .
مهم ترین فاکتورهای مثبت البرادعی در زمینه رقابت با نخبگان حاکم بر مصر " شناخته شده بودن " او در مجامع بین المللی است و بدین واسطه وی چهره ای نیست که نخبگان حاکم بر مصر بتوانند به راحتی " قلم بطلان " به روی او بکشند و این کار طبیعتا هزینه های زیادی برای آنها به همراه خواهد داشت .
از سوی دیگر موج کنونی ایجاد شده در مصر در صورت ادامه می تواند به یک موج عظیم اجتماعی بدل شود که مهار آن برای دولت مبارک ممکن نباشد .
افزایش نارضایتی از دولت مبارک در میان نخبگان تحول خواه از دیگر فاکتورهای مثبتی است که شانس البرادعی را در دست یابی به اهداف سیاسی اش بیشتر می کند .
امروز در مصر در اقدامی نادر دو گروه اسلامگرایان و دموکراسی خواهان بر سر ضرورت برکناری مبارک از قدرت هم سخن شده اند و البرادعی چهره ای است که این دو گروه بر سر او می توانند به وحدت برسند .
با این حال البرادعی موانع عمده ای نیز دارد . مهم ترین مانع او همانطور که اشاره شد " مانع قانون اساسی " است . وی با استانداردهای قانون اساسی فعلی مصر صلاحیت نامزدی در انتخابات را ندارد .
از سوی دیگر نباید از یاد برد که چالش " ثبات و دموکراسی " در بیشتر کشورهای عربی خاورمیانه می تواند همچنان فرایندهای " دموکراتیزاسیون " در این کشورها را به عقب بیندازد .
بیم از قدرت گیری گروه های اسلامگرا در صورت باز شدن فضای سیاسی در بیشتر کشورهای عربی " تهدیدی عینی " محسوب می شود و از نظر غرب " الگوی قدرت گرفتن حماس در فلسطین " نمونه عینی این موضوع است .
در کشورهای عربی به واسطه سرکوب جنبش های اسلامگرا در دهه های اخیر در صورتی که انتخاباتی آزاد و دموکراتیک برگزار شود ، احزاب و گروه های اسلامگرا و بعضا تندرو می توانند به قدرت برسند.
این ترس عینی برای غرب ، می تواند در مصر هم صادق باشد و از این رو هنوز مشخص نیست که از نظر ایالات متحده و غرب آیا مصر در شرایطی است که بتواند دریچه هایی به سوی دموکراسی باز کند یا نه ؟
در صورت پاسخ به این سوال می شود درباره آینده سیاسی مصر و شانس موفقیت البرادعی و همپیمانانش بهتر قضاوت کرد . اگر از نظر غرب ثبات سیاسی در مصر به معنای نگشودن دریچه جدید به سوی دموکراسی و ورود نیروهای تحول خواه و اسلامگرایان به ساحت قدرت باشد ، نخبگان حاکم بر مصر می توانند بازی درون گروهی خود را با سناریوهایی که از قبل طراحی کرده اند به پیش ببرند و در این صورت به احتمال زیاد شانس " عمر سلیمان " برای جانشینی مبارک بیشتر خواهد بود .
اما اگر غرب به نخبگان حاکم مصری برای انتقال قدرت درون حلقه محدود خود چراغ سبز ندهد و یا حتی حمایت های تلویحی و آشکار از نیروهای تحول خواه داشته باشد ، در این صورت این نیروها می توانند با اهرم قدرت قوی تری به فعالیت سیاسی بپردازند و در این صورت شانس ایجاد موج اجتماعی و به کارگیری آن در چانه زنی های سیاسی از سوی نخبگان تحول خواه مصری بیشتر خواهد بود .
شانس این سناریو در صورتی است که در ارزیابی های کشورهای غربی ( و به ویژه ایالات متحده ) تغییر در مصر به معنای " ثبات زدایی " تلقی نشود ، چرا که این موضوع از اهمیت به سزایی برخوردار است .
مصر به واسطه جایگاه خود در جهان عرب و نیز به واسطه نقشی که در بحران اعراب و اسراییل ایفا می کند ، جایگاه ممتاز و بی بدیلی دارد و از این رو اگر نخبگان تحول خواه مصری به غرب تضمین دهند که سیاست های خارجی ( منطقه ای و جهانی ) قاهره همچنان تداوم خواهد یافت و این کشور با تغییر رییس خود به ورطه اسلام گرایی یا ناسیونالیسم عربی نخواهد افتاد ، می توانند حمایت ( یا لااقل سکوت ) غرب در قبال تغییر در مصر را کسب کنند .