پرتوريا -از زمان آغاز تمرين همگرايي در آفريقا 45 سال مي گذرد و آفريقايي ها و دوستداران آفريقا نيز شادمان از اين تجربه، سالروز شروع آن را هر سال در سراسر جهان جشن مي گيرند.
روز 25 ماه مه 1963 روزي بود که با تلاش رهبران وقت قاره آفريقا همچون "احمد سکوتوره" و "قوام نکرومه" قاره رنج ديده آفريقا با تشکيل "سازمان وحدت آفريقا" به نوعي وحدت دست يافت.
اغلب کشورهاي آفريقايي قبل از نيل به وحدت دروني خود، مبارزات زيادي کردند تا شايد روزي بتوانند به استقلال نسبي در همه ابعاد حيات اجتماعي خود دست يابند که البته اين نتيجه تا حدودي بطورصوري حاصل شد ،اما تحقق کامل آن ، زمان و تلاش زيادي را مي طلبد.
رهبران روشنفکر و آزادي خواه اين قاره همچون "فرانتس فانون" دريافته بودند که براي برخورداري از حياتي آزاد و رها از بند استعمار و استثمار، چاره اي جز يکپارچه شدن و همبستگي براي نيل به وحدت در ميان خود ندارند.
سرانجام در 25 مه سال 1963 ميلادي (1342 شمسي) تلاش بزرگان آفريقايي با هزينه هاي زياد براي تحقق اين ايده به بار نشست و آنها سازمان وحدت آفريقا را پايه گذاري کردند.
اين اقدام خطير باعث شد تا در دهه 1960 بسياري از کشورهاي افريقايي به استقلال دست يابند، اما بايد ديد که اين استقلال ظاهري چه زمان به استقلال واقعي اين کشورها تبديل شود.
تحقق اين مهم همانگونه که در مرحله نخست شکل گيري "سازمان وحدت آفريقا" ساده نبود، در اين مرحله نيز چندان آسان نيست و تعداد و ميزان مشکلات براي تحقق استقلال واقعي به اندازه تعداد و اندازه کشورهاي آفريقايي، متعدد و بزرگ و کوچک هستند.
برخي معتقدند آفريقايي گرايي که آن روز به تشکيل "سازمان وحدت آفريقا" و امروز به "اتحاديه آفريقا" انجاميد، از هدف اصلي و اوليه خود منحرف شده و بصورت يک ايدئولوژي با اهداف نمادين تبديل شده است.
اين عده معتقدند که هنوز کشورها نتوانسته اند به آن وحدت نظر، روش و عمل براي حل مشکلات درون خود دست يابند و حداقل بخشي از معضلات ديروز و امروز خود نظير فقر، خشونت و بحران هاي داخلي، بيماري هاي واگير و خطرناک همچون وبا، اچ اي وي و ايدز را برطرف کنند.
گرچه با مراجعه به تاريخ کوتاه "اتحاديه افريقا" مي بينيم که کشورهاي آفريقايي توانسته اند به برخي موفقيت هاي محسوس در زمينه تشکيل اين اتحاديه دست يابند، اما آنها هنوز نتوانسته اند به يک چارچوب امنيت جمعي براي ايجاد صلح و امنيت در ميان خود دست يابند و روشي را در پيش گيرند که به يک معيار همزيستي ملل آفريقايي تبديل شود.
نمونه اين نا امني در جنگ ها و منازعات در سودان ، کنگو ، سومالي، رواندا، چاد و اريتره، ماداگاسکار و زيمبابوه قابل لمس است و تبعات منفي آن هم بر کشورهاي درگير اينگونه منازعات داخلي و منطقه اي، و هم بر کل آفريقا سنگيني مي کند.
اين ضعف و نقصان در هدف گذاري و يا عدم نيل به اهداف اوليه و اصلي را مي توان به مديريت هاي حاکم بر ساختار "آفريقا گرايي" و يا در قالب امروزي آن "اتحاديه آفريقا" جست وجو کرد.
در اتحاديه آفريقا برخي ايده هاي بلند پروازانه مطرح شد که طرفداران واقع گرايي در اين اتحاديه را تضعيف کرده است.
به عنوان نمونه طرح ليبي در اجلاس ويژه سازمان وحدت آفريقا در سال 1999 جزو طرح هاي بلند پروازانه اي بود که برچيدن همه مرزها در آفريقا، تشکيل ارتش واحد و تاسيس پارلمان آفريقايي نظير کنگره ايالات متحده آمريکا و يا پارلمان اروپايي عناصر اصلي آن به شمار مي رفت.
گرچه ايده اي که "معمر قذافي" رهبر ليبي و رييس فعلي اتحاديه آفريقا به عنوان تشکيل "ايالات متحده آفريقا" مطرح کرده و هنوز هم بر آن پافشاري مي کند، کپي بازسازي شده ايده بزرگاني چون "قوام نکرومه" است ، ولي ميان آنچه که نکرومه با مقتضيات شعاري زمان خود مطرح کرده بود با آنچه که قذافي امروز بدون توجه به واقعيت هاي قاره آفريقا بر آن اصرار مي ورزد، بسيار فاصله است.
امروزه بايد سياست هاي رهبران آفريقا را به طور جدي نقد کرد و از آنها پرسيد که چرا نتوانستند و يا شايد نخواستند و يا نمي خواهند اين مهم را پس از 45 سال عملي کنند ؟
برنامه ها براي آفريقا بايد تغيير کند و اين تغيير بايد از درون رهبران آنها شروع شود چرا که ژان پل سارتر در مقدمه کتاب فانون با ترجمه مرحوم شريعتي، مي گويد: مستعمره قديم براي مبارزه با ما (ي استعمارگر) بايد با خود مبارزه کند و در آتش پيکارش با خود بايد همه موانع داخلي را از پيش بردارد و سپس با ما برسد و با ما مبارزه کند.
شايد اين همه بد اقبالي رهبران فعلي اين اتحاديه به دليل وجود بحراني باشد که بطور عمده در درون خودشان هست و تنها بر اسطوره وحدت آفريقا پافشاري مي کنند بدون اينکه پويايي هاي اين وحدت را در گستره خود قاره مورد توجه قرار دهند و ببينند عوامل بازدارنده اين حرکت که امروز متوقف شده است ، چيست ؟
آسيب شناسي اين مهم، شايد در تاثيرات تاريخي ناشي از استعمار زدگي اين قاره نهفته باشد مبني بر اينکه گرايش به "آفريقاي متحد" ، واکنش ضعيف کشورهاي آفريقايي بود تا از اين طريق بطور تئوريک بتوانند از دست نيروهاي استعماري و نئواستعماري رهايي يابند.
ظاهر امر نيز نشان مي دهد اين نکته براي برخي از رهبران و ملل کشورهاي آفريقايي به عنوان يک ايده واکنشي در برابر تجربه ها و زخم هايي بود که از استعمار خورده بودند، اما با نگاهي عميق تر به اين موضوع در مي يابيم که هدف رهبران و نخبگان اصلي بنيانگذار اين ايده و يا ايدئولوگ هاي آن چيزي غير از اين بود.
مطالعه در کنه موضوع چيز ديگري را نشان مي دهد که اين اسطوره براي خود در گذر زمان ادبيات غني ايجاد کرده و در همه مجامع سياسي و فکري و علمي جهان خودنمايي مي کند.
در هرحال اصرار بر تشکيل يک حکومت واحد آفريقايي طبق آنچه که قذافي بر آن تکيه مي کند، در شرايط موجود اين قاره و جهان غيرعملي است، چرا که ساختن اين بناي بزرگ با آجرهاي فعلي کشورهاي عضو بدون تهيه ملات استحکام بخش آن و قبل از استوار سازي زير بناي آن، کاري عبث است. چنين ساختمان خيالي به زودي به خانه اي تبديل خواهد شد که با يک باد همه دستاوردهاي گذشته و حال و آرزوهاي آينده را بر باد مي دهد.