نويسنده سرشناس عرب در مقالهاي علل كمرنگ بودن نقش مصر و افزايش قدرت تركيه در صحنه عربي را بررسي كرده و مينويسد: نگراني من اين است كه جوان مصري با مطالعه تاريخ بگويد آيا كشوري با نام مصر وجود نداشت؟
به گزارش فارس، "فهمي الهويدي " نويسنده مشهور مصري در مقالهاي به بررسي نقش كشورهاي در حال توسعه در معادلات جديد جهاني پرداخته و مينويسد: درست است كه كشورهاي بزرگ سنتي تسلط بسياري از اتفاقات در جهان را در اختيار دارند، اما همچنين درست است كه بگوييم كشورهاي در حال توسعه نيز حضوري غيرقابل انكار درتعيين سرنوشت مسايل مختلف نظير جنگ و صلح در جهان دارند، بهطوري كه تصميمگيري در اين مسايل بدون حضور اين كشورها غيرممكن است.
اين ايده اساسي است كه "سيلسيو آموريوم " وزير خارجه برزيل در مقاله خود كه در 15 ژوئن به چاپ رسيد، بر آن تاكيد كرده است، وي در اين مقاله كه در پايگاه اينترنتي با نام "پروجكت سينديكت " منتشر شد، ايده خود را تشريح كرده و مينويسد كه بحران مالي جهاني نقش كشورهاي در حال توسعه را كه در آمريكاي لاتين (برزيل، آرژانتين، مكزيك) ، آفريقا(آفريقاي جنوبي) و آسيا(چين، هند و تركيه) توزيع شدهاند نشان ميدهد.
اين كشورها الآن در مسايل مختلفي نظير مسايل مالي، زيست محيطي، آب و هوا و معيارهاي روابط بينالملل حرفهايي براي گفتن دارند، به عنوان مثال ميتوان به طرح ابتكاري تركيه و برزيل براي حل مسئله غني سازي اورانيوم در ايران اشاره كرد كه اين راه حل، اوضاع را در اين زمينه دگرگون كرد.
اين اقدام با اينكه نشانهاي از همبستگي ميان قدرتهاي جديد به شمار ميرود، همچنين نمونهاي از همگرايي به دست آمده در مسايل سياسي ميان اين قدرتها و قدرتهاي سنتي مانند آمريكا و اتحاديه اروپا است. البته اين كشورها با شنيدن صداي بيانيه تهران آن را ناديده گرفتند و راه خود را در اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران ادامه دادند. اين موضوع نشان ميدهد كه صاحبان اين امتيازها قصد دارند تا احتكار حل مسايل بينالمللي را در اختيار خود نگه دارند و در برابر بادهاي تغييري كه بعد از جنگ سرد وزيدن گرفته است، مقاومت كنند.
چرا مصر سقوط كرد؟
تغيير به وجود آمده در عرصه بينالمللي در سطح منطقهاي نيز تاثير داشته است، به گونهاي كه شرايط بحراني كه نقش كشورهاي جهان سوم را در عرصه بينالمللي بارز كرده، به متغيرات اساسي شبيه است كه در سطح منطقهاي نيز به وقوع پيوسته است، به اين ترتيب جهان غرب از بحران اقتصادي رنج ميبرد و جهان عرب نيز با بحران بيتاثيري مواجه است، اين بحران در نتيجه غيبت مصر و خروج اين كشور از صحنه عربي صورت گرفت كه پس از توافق صلح اين كشور با رژيم صهيونيستي در سال 1979 روي داد. اين آشتي حضور اسرائيل را تثبيت كرد و خروج مصر را از عرصه بينالمللي اعلام نمود، بعد از اين حادثه بود كه جهان عرب وارد مرحله سرگرداني شد و به بدني تبديل شد كه سر ندارد.
از سوي ديگر در زماني كه نقش و جايگاه رهبري در ميان كشورهاي عربي خالي ماند، تركيه رشد و پيشرفت خود را افزايش داد و نقش مهمي را در منطقه خاورميانه ايفا كرد، اين كشور با وجود اهميت نقش ايران از حد نقش تهران در خاورميانه هم عبور كرد.
عوامل قدرت در تركيه
الهويدي در ادامه مقاله خود به بررسي عوامل تحقق اين پيشرفت در تركيه اشاره كرد كه از شرايط موقعيت جغرافيايي اين كشور و پشتوانه تاريخي آن فراتر ميرود:
-نمونه دموكراتيكي كه تركيه براي خود ايجاد كرد و خيزش مشهودي كه در اقتصاد اين كشور روي داد، آن را به قدرت اقتصادي قابل توجهي در محيط اطراف خود تبديل كرد، اين خيزش ميزان توليد ناخالص ملي اين كشور را يه يك تريليون دلار رساند و تركيه را در رده هفدهم در فهرست قدرتهاي اقتصادي جهان قرار داد.( اين كشور سعي دارد تا در سال 2020 خود را به رده دهم اين فهرست برساند.) اين كشور در قاره اروپا نيز رتبه ششم را در رده بندي قدرتهاي اقتصادي در اختيار دارد و به اين ترتيب صادرات اين كشور به جهان عرب از سال 2003 تاكنون بيش از پنج برابر شده و از 5 ميليارد دلار به 27 ميليارد دلار رسيده است.
از سوي ديگر ارزش صادرات اين كشور به كشورهاي اسلامي نيز از 11ميليارد دلار به 60 ميليارد دلار افزايش يافته است.
- حمايت مردمي حزب عدالت و توسعه و اكثريت پارلماني اين حزب باعث شده است تا دولت اين كشور از آزادي نسبي در تعامل با همپيمانان سنتي خود از جمله آمريكا و رژيم صهيونيستي برخوردار باشد، به اين ترتيب اتكا به حمايت مردمي باعث شده است تا تصميمهاي سياسي نيازمند اراده خارجي نباشند و اين موضوع حاشيه تحركي را به دولت ميدهد كه گاهي با اين همپيمانان موافقت و گاهي نيز مخالفت كند. اين استقلال در اراده سياسي تركيه است كه سبب شده تا مواضع آنكارا با واشنگتن در موضوعاتي نظير برنامه هستهاي ايران و جنبش حماس با هم مغايرت داشته باشد و همين موضوع باعث ايجاد شكاف ميان اين كشور و رژيم صهيونيستي شده است.
- وضوح و شفافيت ديدگاههاي استراتژيك جريان حاكم بر اين كشور از ديگر عوامل پيشرفت آن است، اينها ديدگاههايي است كه "احمد داود اوغلو " وزير خارجه تركيه آن را به اين صورت بيان كرده است: تركيه بزرگتر از آن است كه به عنوان يك گذرگاه يا محل اتصال شرق و غرب باشد، اين كشور شايستگي آن را دارد تا كشوري متمركز و صاحب تصميم در اطراف خود باشد – اين كشور در عين حال غرب را تنها گزينه خود نميداند و با اين منطقه از ناحيه جغرافيايي و با شرق در زمينه تاريخي مرتبط است- اين كشور معتقد است كه نقش و منطقه حياتي آن از تنگه استانبول آغاز شده و تا تنگه هرمز از سويي و از منطقه القرص (نقطه مركزي تركيه و ارمنستان) تا موريتاني از سوي ديگر امتداد دارد تا اين كشور نقش خود را در آن ايفا كند و مشكلات خود را با همسايگان حل نمايد. اين همان سياستي است كه تركيه آن را سياست به صفر رساندن مشكلات با ديگر همسايگان خود نام گذاشته است.
ايران، تركيه و مصر مثلث قدرت در منطقه
در تفكر استراتژيك ثبات و خيزش در منطقه خاورميانه بر سه محور و پايه عمده تعريف شده است، مصر به نمايندگي از كشورهاي عربي، تركيه و ايران اين سه مبنا را تشكيل ميدهند، اين همان چيزي است كه دكتر "جمال حمدان " استاد جغرافياي سياسي از آن با نام مثلث قدرت در منطقه ياد مي كند.
تحليلگران بر اين اعتقاد هستند كه تفكر استراتژيك غرب همواره به دنبال اين است كه سه ضلع اين مثلت با هم تناسب و همخواني نداشته باشند، نسل ما با دوراني معاصر بود كه مصر رهبري جنبشهاي آزاديبخش منطقه را در اختيار داشت، اين در حالي است كه ايران و تركيه در آن زمان در اردوگاه كشورهاي غربي بودند.
اسرائيل در آن زمان روي اين موضوع حساب باز كرده بود كه ائتلاف آن با اين دو قدرت ميتواند كشورهاي عربي را محاصره كند و آنها را تحت فشار بگذارد، اما در سي سال گذشته انقلابي در اين عرصه به وجود آمد، به اين ترتيب كه ايران از اين اردوگاه خارج شد و تركيه نيز استقلال خود را در قبال اين اردوگاه حفظ كرد، به اين ترتيب اسرائيل دو همپيمان اساسي خود در منطقه را از دست داد. در همان زمان بود كه مصر همپيماني استراتژيك خود با آمريكا را آغاز كرد و در پي آن آشتي را كه به همپيماني نزديكتر است با اسرائيل امضا نمود. اين همان چيزي بود كه اميدها در كامل شدن سه ضلع اين مثلث را از بين برد و باعث شد تا جمع كشورهاي عربي از هم جدا شده و خلأ بزرگي در منطقه پديد آيد، خلأيي كه زمينه ساز و جذب كننده افزايش نفوذ تركيه بود.
بحران تلآويو- آنكارا فراتر از دافوس و غزه
چنگيز شاندلر نويسنده كاركشته ترك و تحليلگر روزنامه راديكال در جشنوارهاي كه اخيرا در استانبول در رابطه با گفتوگوهاي عربي و تركي برگزار شده بود، گفت كه در شرايطي كه قدرت تركيه رو به افزايش است، مصر به قلعهاي شبيه شده است كه كمكم تخليه ميشود و حضور تركيه در خلأ ايجاد شده در خاورميانه بعد از غياب مصر منبع اصلي نگراني و ناراحتي اسرائيليهاست.
به عقيده اين تحليلگر بحران در مناسبات ميان آنكارا و تلآويو به پيش از زمان برگزاري كنفرانس دافوس كه اردوغان در آن با تندي از سياستهاي اسرائيل انتقاد كرد و سپس جلسه را ترك گفت باز ميگردد، كما اينكه اين بحران به قبل از جنگ غزه و قبل از تهاجم رژيم صهيونيستي به ناوگان آزادي و كشتار 9 شهروند ترك مربوط ميشود. دليل آن هم اين است كه اسرائيل بعد از كنار رفتن مصر و خارج شدن آن از صحنه سياسي عربي تصور كرد كه ميدان براي او خالي شده و بدون رقيب مانده است، اما ناگهان با ترقي و حضور تركيه و بروز يك رقيب جدي براي رهبري و سيطره خود در منطقه غافلگير شد.
به عقيده اين تحليلگر مسايل سياسي اين همان موضوعي است كه درباره ايران نيز روي داد و بذرهاي حساسيت و بحران را ميان دو طرف پاشيد، اين بذرها با گذشت زمان با اقدامات رژيم صهيونيستي و عربدهكشي آن افزايش پيدا كرده و به شرايط كنوني رسيده است.
فهمي الهويدي در بخش پاياني مقاله خود تاكيد ميكند كه تاريخ در حركت خود منتظر كسي نميماند و با كساني كه در چرخ آن حضور دارند و قدرت و اراده ساختن آن را دارند، به حركت خود ادامه ميدهد، خروج مصر از صحنه سياسي عربي در سايه ائتلافهاي جديد اين كشور نتوانست چرخ تاريخ را در خاورميانه متوقف كند و آنچه اتفاق افتاد اين بود كه همه بازيگران در شرايطي به تحرك درآمدند كه جايگاه رهبري در منطقه را خالي ديدند و كسي اين جايگاه را پر نكرده بود.
وي ميافزايد: بار ديگر اين نكته را يادآور ميشوم كه يكي از مهمترين متغيرهاي استراتژيك در منطقه اين است كه اسرائيل اگرچه از لحاظ نظامي قوي به نظر ميرسد، اما از لحاظ استراتژيك و سياسي بعد از اينكه در شكستن اراده مقاومت در لبنان و غزه ناكام ماند و بعد از اينكه به دفاع از خود در مرزهاي داخلي و نه خارجي پرداخت، بسيار ضعيف شده است.
اين اتفاقات در شرايطي روي داد كه اين رژيم دو همپيمان استراتژيك خود يعني ايران و تركيه را از دست داد و همچنين افكار عمومي مردم جهان را نيز بعد از حمله به ناوگان آزادي در آبهاي بينالمللي از دست داد، تمام اين عوامل ميتواند در راستاي بازپس گيري حقوق كشورهاي عربي به كار گرفته شود، البته اگر كسي وجود داشته باشد كه از اين عوامل خوب استفاده كند.
در زمينه ساير متغيرهاي استراتژيك در منطقه ميتوان به شاخصها و موارد زير اشاره كرد:
- نزديك شدن تركيه به عرصه فلسطين، جايگاه و قدرت مقاومت را در منطقه افزايش داده است، هنگامي كه داود اوغلو وزير خارجه اين كشور ميگويد كه تركيه دست راست كشورهاي عربي است، اين سخن جديدي است كه در ادامه سخني مشابه از "رجب طيب اردوغان " نخستوزير اين كشور در همين راستا در نشست عربي طرابلس در ليبي مطرح شده است.
- تركيه سلسه توافقنامههاي همكاريهاي استراتژيك را با شوراي همكاريهاي خليج فارس امضا كرده است، اين كشور همچنين توافقنامههايي در مورد لغو رواديد و آزاد كردن تجارت دوطرفه با كشورهايي نظير سوريه، لبنان، اردن، ليبي و عراق به امضا رسانده و پيشنهاد اين موضوع را در جريان سفر اخير "حسني مبارك " به آنكارا به مصر نيز داده است كه البته در حال حاضر در دست بررسي است.
تركيه از اين هم فراتر رفته است و در كنفرانس عربي و تركي اخير كه در استانبول برگزار شد، از تاسيس شوراي عالي همكاريها ميان اين كشور با سوريه، لبنان و اردن و تاسيس منطقه آزاد براي انتقال افراد و كالاها ميان اين چهار كشور خبر داد.
- نزديكي و تفاهم سياسي مشهودي ميان تركيه، سوريه و قطر وجود دارد، ديدار رهبران اين سه كشور كه ماه گذشته در آنكارا در مورد تشكيل دولت عراق برگزار شد، نشانه بارزي از اين رويكرد بود و افزايش سطح مشورتها ميان آنها را نشان ميداد كه شامل حوادث منطقه پيرامون ميشود.
- تفاهمهايي ميان آنكارا با تهران و دمشق درباره برخي پروندههاي مهم از جمله اوضاع عراق و پرونده نفت و گاز (ايران بعد از روسيه دومين تامين كننده انرژي تركيه است) و پروژههاي ارتباطاتي وجود دارد كه البته در مورد آخر لبنان و اردن نيز در آن مرتبط هستند.
- محافل سياسي در دمشق ديدگاه استراتژيك جديدي را مطرح ميكنند كه "بشار اسد " رئيسجمهور سوريه آن را پذيرفته و بر اساس آن دمشق قصد دارد تا معبري در ميان چهار درياي خليج فارس، درياي مديترانه، درياي خزر و درياي سياه باشد، البته درياي سرخ را نيز مي توانيم به اين چهار دريا اضافه كنيم.
در سايه اين ديدگاه سوريه ميتواند عامل ارتباطي ميان شرق و غرب و ميان تركيه و جهان عرب باشد، اسد در ديدار خود با تاجران و سرمايهگذاران در تركيه كه در سال 2004 انجام داد، در اين باره سخن گفت، از سوي ديگر برخي ابراز ميكنند كه سوريه در ورودي تركها به خليج فارس است و تركيه نيز در ورودي سوريه به اروپاست.
فهمي الهويدي در پايان اين مقاله تاكيد ميكند كه البته اينها آرزوها و آمالي است كه رهبران اين كشورها آن را مي پرورانند، اما بايد توجه داشت كه حقيقتهاي امروز آرزوهاي ديروز است و كساني كه آرزو مي كنند، بسيار بهتر از كساني هستند كه قدرت آرزو و تخيل را ندارند، چون آنها جاي خود را با در نظر داشتن آينده محكم ميكنند.
اين تحليلگر مصري ميافزايد: من از اين موضوع ميترسم كه اگر تاريخ معاصر نوشته شود، جواني در آينده اين سوال را مطرح كند كه: آيا كشوري با نام مصر در آن روزها وجود نداشت؟