خبرگزاري فارس: يك تحليلگر مسايل منطقهاي علت نفرت سران كشورهاي غربي از مسلمانان را مورد بررسي قرار داده است.
به گزارش فارس، "فهمي هويدي " در گزارشي ضمن بررسي حوادث اخير، ميكوشد علل نفرت غرب از اسلام را ريشهيابي كند.
فهمي هويدي گزارش خود را اينگونه آغاز ميكند: گمان ميكنم اكنون حق آن را داريم بپرسيم چرا غرب از ما متنفر است؟ چرا كار به جائي رسيده كه افراد متعصب جرأت پيدا كردهاند به دين و مقدسات ما توهين كنند و مطمئن باشند احدي ايشان را مؤاخذه نخواهد كرد؟
حداقل طي دو هفته اخير حماقت آتش زدن قرآن كه از طرف يكي از كنيسههاي ايالت فلوريداي آمريكا سر برآورده، تبديل به تيتر اصلي روزنامهها و نشريات خبري شده است. چند هفته پيش درگيريهايي در آمريكا پيرامون طرح "مركز قرطبة " كه گفته ميشد قرار است مسجدي در نزديكي محل انفجار برجهاي دوقلو در حادثه 11 سپتامبر ساخته شود به راه افتاد و آمريكاييها را تحريك كرد و افكار عمومي اين كشور را به موافق و مخالف تبديل كرد.
بر اساس اين گزارش كه در پايگاه خبري الجزيره متنتشر شد، "باراك اوباما " رئيس جمهور آمريكا اين حماقت را محكوم و وزير امور خارجه نيز همان موضع سران دستگاهها و رهبران ديني را اتخاذ كرد، اما بازتاب اين موج در نقاط مختلف ايالات متحده ظهور پيدا كرد و شدت و قوت آن بيشتر از آن شد كه اظهارات سياستمداران مانع آن شود.
مسمويت فضاي موجود در سه جهت دنبال ميشود:
- گفتمان تندروها و متعصبين، ارتباط مستقيمي ميان تروريسم و اسلام ايجاد نموده است، آنها اين بار در مطابقت دادن اين دو هيچ ملاحظهاي را رعايت نكردند.
- احساسات خشمگينانه در چندين حادثه اخير عليه مسلمانان خود را نشان داده است؛ به عنوان مثال يكي از جوانان آمريكايي زمانيكه از هويت راننده تاكسي مسلماني بنام «علي احمد شريف» كه از مهاجران بنگلادشي است مطلع شد وي را با چاقو مورد حمله قرار داده و زخمي كرد.
خبرگزاري فرانسه به نقل از "ابراهيم هوبر " مسئول اطلاعرساني شوراي روابط آمريكايي اسلامي آورده كه امسال حملات متعددي عليه مساجد مسلمانان اتفاق افتاده از جمله اينكه مردي در "جك اسنويل " ايالت فلوريداي آمريكا بمبي را در يك مركز اسلامي منفجر كرد، ديگري تلاش براي به آتش كشيدن مسجدي در ارنگتون ايالت تگزاس و نيز ديگر تهديدات عليه مسجدي در فريسنو ايالت كاليفورنيا و همچنين وقوع آتش سوزي مشكوك در ايالت تنسي نزديك محلي كه قرار بود مسجدي در آنجا بنا شود.
- 10 روز پيش طي يك نظرسنجي مشخص شد بيش از 60 درصد آمريكاييها مخالف ساخت مركز اسلامي قرطبه در جايگاه فعلياش، 10 درصد مخالف اساس ساخت مسجد در آمريكا هستند، 50 درصد آنها نگاه منفي به اسلام دارند و 33 درصد نيز معتقدند كه اسلام مشوق خشونت عليه غيرمسلمانان است؛ اين ميزان دو برابر تعدادي است كه اين ايده را هشت سال پيش قبول داشتند، نسبت فوق نشان دهنده رشد شاخصهاي ارتباط ميان اسلام و خشونت است.
شرايط اروپا نيز خيلي با آمريكا متفاوت نيست. گاه به گاه ترس از اسلامگرايي اين قاره و تبديل آن به اروپاي عربي بروز پيدا ميكند، مسئلهاي كه نه تنها راستگراهاي اروپايي بلكه برخي مسئولين واتيكان نيز به آن اعتراف كردهاند. (فراموش هم نكنيم كه پاپ فعلي به اسلام حمله و آن را دين خشونت معرفي كرده است.)
چند روز پيش تظاهراتي در پاريس با حضور نماينده 26 سازمان براي مقاومت در برابر "خطر اسلام " برپا شد. برخي حاضران در گردهمايي مجمع "واكنش لائيك "، شعارهايي با عنوان "حجاب و نقاب نه... طالبان در فرانسه نميخواهيم. " را سر دادند.
يكي از حاضران در حاليكه در يك دست پرچم فرانسه و در دست ديگر بطري شراب داشت، به خبرنگاران ميگفت از اين دين به تنگ آمدهايم و هرگز اجازه نخواهيم داد مردان زنان را بزنند و خشونت را بعنوان شيوه زندگي نشر دهند.
به نوشته هويدي فرانسه در ممانعت از حجاب در مدارس دولتي، منع استفاده از پوشيه در اماكن عمومي و تحميل ماليات بر مخالفان سابقه طولاني دارد. موضوع مبارزه با اسلام در دولتهاي اروپايي ديگر نيز بازتاب گستردهاي داشته است.
داستان كاريكاتورهاي دانماركي موهن به پيامبر اسلام (ص) و دفاع نخستوزير دانمارك از آن نيز فراموش نشده است.
از طرفي نيز شاهد اظهارات "خيرت فلدر " رهبر و نماينده راستگراي هلندي در مخالفت و انكار اسلام هستيم كه در انتخابات اخير نيز با افزايش محبوبيت وي مواجه شد، حزب وي قدرت سياسي سوم هلند شده و تصميم دارد با راهاندازي موجي در ميان اروپاييها، اين قاره را از مسلمانان خالي كند.
بر اساس اين گزارش در اتريش نيز موجهايي موازي شكل گرفته كه همان بحثهايي را مطرح ميسازد كه حزب راستگرايي كه 17 و نيم درصد آراء انتخابات 2008 را بدست آورده، مطرح ساخته بود.
الجزيره ميافزايد: از نتايج بسيج عليه اسلام در اتريش اين بود كه يك بازي اينترنتي نيز بنام "وداع با مسجد " ساخته شد كه بازيكنان در آن تصاوير متحركي را نابود ميكنند كه با نابودي آن، مسجد و منارهها نابود شده و از مؤذني كه مسلمانان را به نماز فرا مي خواند، خلاص ميشوند، البته دولت اين بازي را ممنوع كرد.
در آلمان نيز شاخصهاي ترس از اسلام و مسلمانان افزايش يافته است، اين موضوع طبق نظرسنجي كانون "ديماب " مشخص شد كه مدعي بود 70 درصد آلمانها نسبت به اين مسأله نگران هستند. قتل "مروه الشرويني " پژوهشگر مصري بدست يكي از نژادپرستهاي آلماني در سال گذشته نشان دهنده گسترش "اسلام هراسي " در جامعه و نقش احزاب راستگرا در شعلهور نمودن اين مخالفتها است.
همين شرايط در سويس رخ داد و حزب راستگراي اين كشور حملهاي را عليه منارههاي مساجد به راه انداخت كه طبق يك نظرسنجي در سال گذشته، اكثريت نيز آن را تأييد كردند.
فهمي در ادامه اين مقاله تاكيد كرد كه معتقد است كه حمله عليه اسلام و مسلمانان از جانب متعصبين تندرو و نژادپرستان هدايت ميشود، اما در غرب ديگراني هستند كه از عقل و درايت بيشتري برخورداند؛ ولي نتيجه آن شده كه صداي اين تندروها بالاتر است تا جائيكه موفق به جمعآوري آراء عموم و بسيج آن شدهاند؛ لذا شاهديم كه محبوبيت اين گروهها افزايش يافته و در انتخابات پارلماني آراي بيشتري كسب ميكنند.
اختلافاتي در جزئيات اين دشمني با اسلام آمريكا و اروپا وجود دارد، انگيزههاي آمريكا در درجه نخست بيشتر جنبه سياسي داشته و تحت تأثير لابي صهيونيستي و افراطگرايان محافظهكار است.
نظري هم وجود دارد مبني بر اينكه ارتباط نزديكي ميان افزايش حملات كنوني و انتخابات ميان دورهاي كنگره در نوامبر آينده وجود دارد و جمهوري خواهان اميدوارند بتوانند به پيروزي محسوسي در برابر دموكراتها دست يابند.
به عقيده اين تحليلگر مسايل سياسي اما در اروپا علل اقتصادي در اولويت قرار دارند؛ چرا كه بحران اقتصادي عناصر راستگرا را براه انداخته و ناراحتي پارهاي از اروپاييان نسبت به حضور مسلمانان در بازارهاي كار و مهاجرت ايشان از راه درياي مديترانه را برانگيخته است، اين مسأله باري بر اقتصاد كشورهاي اروپايي تحميل كرده و موجب نفرت آنها از مسلمانان ميشود.
اين اختلافات ميان اروپا و آمريكا هر چه باشد، منكر اين حقيقت نيست كه حملات عليه اسلام و مسلمانان اثر خود را بر مسموميت فضاي روابط غرب با مسلمانان بجاي گذاشته است؛ مسألهاي كه گفتگوي تمدنها و نيز همزيستي و سازش را كه برخي اهالي فرهنگ به آن وعده داده بودند، زير سؤال ميبرد؛ بگونهاي كه اين روند، انديشه برخورد تمدنها كه "فرانسيس فوكوياما " تحليلگر سياسي در سال 1989 آن را مطرح كرده و در آن زمان جدي گرفته نشده بود را بارزتر ميكند، اما اين احتمال در حال حاضر حداقل از جنبه نظري وارد بنظر ميرسد.
هويدي ميافزايد: ما با يك مشكل رو به افزايش مواجهيم كه ميتواند همان فضاي ضد صهيونيستي كه در اواخر قرن 19 بر آلمان سايه افكنده بود را عليه مسلمانان تكرار كند، با اين تفاوت كه اين بار اين موج يك و نيم ميليارد مسلمان را شامل ميشود و آنها را مورد توهين قرار ميدهد.
اگر اعتقادات ضدصهيونيستي يك برهه تاريخي كوتاه بود، اما دشمني با اسلام تاريخي طولاني دارد كه برخي آنرا مربوط به قرن 7 ميلادي ميدانند، يعني زمانيكه اسلام بعد از مسيحيت و يهوديت نازل شد.
اكثر محققين، تاريخ دشمني با اسلام را مربوط به جنگهاي صليبي قرن 11 ميدانند كه به خاطر آن اروپا پيش از حمله نظامي به قدس با ادعاي رهايي آن از شر مسلمانان، كينه اسلام و مسلمانان را به دل گرفت.
بر اساس اين گزارش با وجود پايان يافتن اين حملات در قرن 13، اما بسيج فرهنگي مخالف اسلام متوقف نشد و تلاش خود را در خفاياي كتب مرجع و دايرة المعارفها جهت تحريف افكار عمومي اروپا بكار برد و اين همان چيزي است كه در كتب اكثر مستشرقين، مقالات پژوهشگران و روشهاي آموزشي نفوذ كرد. دكتر "محمود حمدي زقزوق " در كتاب "اسلام در تصور غرب " كه سال 1987 زمانيكه وي رئيس دانشكده اصول دين بود منتشر شد، به آن اشاره كرده است.
در اين كتاب آمده كه نوشتههاي غرب پيرامون اسلام و پيامبر آن، آميختهاي از "جهل كامل و شناخت هدفمند، اعمال تغييرات بيرحمانه، دروغ و انصاف، تعالي و پستي و فحش صريح و سازش عاقلانه بوده است.
اين بغض عليه اسلام و جهان اسلام كاملا شناخته شده نيست اما ارتباط محكمي با رشد احساس برتري خوني و تمدني دارد و اين همان چيزي است كه "روژه گارودي " فيلسوف فرانسوي مسلمان در كتاب گفتگوي تمدنهاي خود، زمانيكه برتري غرب بر مسلمانان را "شر سفيد " توصيف ميكند به آن اشاره كرده است.
فهمي الهويدي ميافزايد: هدف از اشاره به اين پيشينه اين بود كه يادآور شويم حوادث 11 سپتامبر منشأ خشم آمريكاييهاي متعصب و تندور عليه اسلام و مسلمانان نبوده، بلكه نمايانگر آن خشم بوده است.
در اينجا لازم به اشاره است كه احساسات اعراب بويژه در قبال آمريكا زماني دوستانه بود، بويژه آن هنگام كه مردم سوريه و فلسطين در پايان جنگ جهاني اول خواستار آن بودند بجاي انگلستان و فرانسه، ايالات متحده دولت حاكم بر كشورشان باشد كه اين مطلب خود نشانگر اطمينان و حسن ظن ايشان نسبت به آمريكا در آن زمان بود؛ تا اينكه بعد از جنگ جهاني دوم آمريكا همراه رژيم صهيونيستي در مقابل اعراب ايستاد، در اين زمان شرايط تغيير كرد. دكتر "رؤوف حامد " نيز در كتاب خود با نام "ايجاد نفرت در روابط عربي آمريكايي " به آن اشاره كرده است.
به نوشته الجزيره درست است كه تصوير برخي مسلمانان و اقداماتشان حقيقتا موجب نفرت و سوءظن عليه مسلمانان شده، اما غربيها و بويژه سياستمدارانشان قبل از اطلاع از اين تصوير و اقدامات نفرتآميز به مسلمانان خوشبين نبوده و به ايشان احترام نميگذاشتند.
مشكل اينجاست كه ما به آنها احترام گذاشته و دين و معتقداتشان را به رسميت شناختهايم، اما رهبران ديني آنها تا اين لحظه به اسلام و آسماني بودن اين دين اعتراف نكردهاند.
ما تمدن آنها را پذيرفته و در فراگيري از آنها شكي نداريم، تا جائيكه برخي از ما دعوت به پيوستن به آنها ميكنيم، اما غرب هيچ چيز ما را نپذيرفته و معتقدند پيشرفت ما مديون توانايي ما در تقليد و كپي تجربيات آنها است.
نويسنده در پايان مقاله خود آورده است: منكر اين مطلب نيستيم كه عامه مسلمانان نسبت به سياست و سياستمداران غرب خشم و غضب دارند و نه نسبت به ملت يا فرهنگ آنان؛ اما صداي بلندتر آنها مملو از احساس خشم و غضب نسبت به تمام ملت ما است، تا جايئكه اوباما زماني كه ميخواهد كشيشي را كه قصد به آتش كشيدن قرآن دارد، از تصميمش منصرف كند، به او هشدار ميدهد كه اين اقدام وي امنيت سربازان آمريكايي در عراق و افغانستان را به خطر مياندازد، چرا كه اشاره به اين مطلب كه اين اقدام اهانت به يك و نيم ميليارد مسلمان است، برايش سنگين بود.