تا چند روز دیگر مردم جنوب سودان برای یک رفراندوم پای صندوقهای رای خواهند رفت. جایی که قرار است از سودان جدا شود، منطقهای غنی و پر آب است که تنها در صورت یکپارچه بودن سودان قابلیتهای خود را خواهد داشت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، محمود قلندر کارشناس مسایل سودان در یادداشتی در مورد آینده سودان پس از جدایی جنوب این کشور مینویسد: این کشوربا دارا بودن مناطق گسترده ، و گروههای جمعیتی با نژادها و زبان های مختلف آخرین لحظات وحدت و اتحاد خود را سپری می کند. پس از ژوئیه 2011 سودان تاریخ و صفحه سیاسی جدیدی را آغاز خواهد کرد.
جان گارانگ – رهبر سابق ارتش آزادیبخش جنوب سودان- تعبیر معروف سودان جدید دارد که بر اساس آن مردم سودان در سال جدید میلادی متحد و یکپارچه نخواهند بود.
پس از برگزاری همه پرسی که تقریبا نتایج آن پیشاپیش مشخص است، دو کشور جدید با یکدیگر همجوار خواهند بود که یکی به شدت مجروح شده و دیگری مست استقلال است. در این همجواری جدید نقاط ضد و نقیض و متباین زیادی خواهد بود. یکی از این دو کشور دچار یاس و نامیدی خواهد بو دو دیگری در انزاوا خواهد بود و نمیتوان تاثیر این حالت روانی را بر ساکنان دو کشور همجوار نادیده گرفت. در این حالت واقعیت مبتنی بر یاس و ناامیدی بر همه بخشهای سودان سایه خواهد افکند. مورخان و سیاستمداران و افراد معروف که سودان را تنها با یک کیان و وجود می شناختند و در عرصه آن به فعالیت پرداخته بودند، نمی توانند این مساله را درک و هضم کنند. آنها این لحظه را لحظه توقف زمان و تاریخ سودان میدانند و جدایی جنوب سودان را از کشور، شکستی برای خود میدانند.
با توجه به شرایط موجود در سودان و گروههای سیاسی مختلف میتوان گفت که نمی توان انتظار داشت که در آینده حسن همجواری بین جنوب و شمال وجود داشته باشد زیرا زمینههای اختلاف بسیار زیاد است؛ بنابراین باید گفت که تولد کشور جدید در جنوب سودان فقط با به صدا در آمدن زنگها نخواهد بود بلکه ممکن است سبب به صدا در آمدن طبل درگیری نیز شود. رویارویی ها و جبهه گیریهای گروههای نژادی مختلف در جنوب به حدی است که ممکن است سبب بیثباتی دولت جدید شود و شاید موجودیت آن را تهدید کند. اختلافهای طایفهای و قبیلهای در جنوب بسیار زیاد است و حتی برخی از رهبران قبیله ها دراین خصوص جان خود را از دست دادهاند. شکی نیست که درگیری ها و رویاروییهای قبیلهای در جنوب منطقه شمال را نیز تحت تاثیر خواهد قرار داد، حتی اگر مرزهای خود را به روی جنوب ببندد.
قلندر که یادداشت خود را برای مرکز دراسات الجزیره نوشته است در ادامه یادآور میشود: در بعد اقتصادی نیز وضعیت بسیار نامشخص است، در حالی که سودان شمالی به شدت وابسته به درآمدهای نفتی است، در حوزه کشاورزی دچار نارساییهای فراوانی خواهد شد. تا دهه هشتاد قرن بیستم طرح موسوم به «الجزیره» یکی از معروفترین و بزرگترین طرحهای کشاورزی بود که در سودان به اجرا در آمده بود، اما به نظر میرسد با این اتفاق جدید این طرحها دچار بحران شوند.
سودان در حالی که تا سال گذشته اقتصادش تا 90درصد بر درآمدهای نفتی تکیه داشت و در حالی که همچنان بر چاههای نفت حاکمیت دارد، دچار بحرانی در اقتصاد خود خواهد شد. اقتصاددانها نیز بر این باورند که جنوب همچنان محتاج شمال باقی خواهد ماند و روابط اقتصادی میان دو طرف ادامه خواهد یافت. محصولات نفتی توسط خطوط لوله به جنوب منتقل خواهد شد و سرمایهگذاریهای مشترک در این حوزه ادامه خواهد یافت، اما این تمام ماجرا نخواهد بود.
در ادامه این یادداشت میخوانیم: اما در مباحث سیاسی نمیتوان چندان امیدوار بود، دو حزب حاکم به شدت با هم در رقابت خواهند بود و مرزهای شکننده میان دو طرف مانند میادین مینی عمل خواهند کرد که در آن شرکای سیاسی دو طرف حضور سنگینی خواهند داشت. یکی از این مینهایی که در مسیر روابط دو طرف وجود دارد نامشخص بودن مرزهای دو طرف است. توافقی برای ترسیم مرزها تاکنون نشده است که خود منشأ تنش آتی خواهد بود، مانند منطقه «حلایب».
یکی دیگر از مسایلی که مورد کشمکش خواهد شد مساله تامین امنیت شهروندان جنوب در شمال و شهروندان شمالی در جنوب خواهد بود. هر گونه تصمیم نابخردانه میتواند در این حوزه تنشها و درگیریها را افزایش دهد.
نکته دیگری که باید به آن پرداخت، اتهاماتی است که طرفین به یکدیگر در مورد حمایت از عوامل تخریب کننده امنیت و استقلال به هم وارد خواهند کرد. بدون شک جنوبیها دولت مرکزی سودان را متهم به حمایت از ژنرال آتور خواهند کرد و دولت خرطوم نیز جنوبیها را متهم به حمایت از شورشیان دارفور، دادن سلاح و پایگاه آموزشی و تامین مالی با حمایت اسرائیل میکند.
ابیی و مناطق ثروتمند نفتی آن روی دیگر سکه است. در حالی که دو قبیله دینکا و مسیریه سالیان درازی است در این منطقه حضور دارند و با هم زندگی مسالمت آمیزی را میگذرانند، هر دو طرف تلاش میکنند تا دل روسای این قبایل را به دست بیاورند. هر اقدامی میتواند فتیله جنگ را از این منطقه روشن کند، چرا که هر دو طرف به آن چشم دارند.
این نویسنده سودانی در ادامه به موضع ژنرال آتور میپردازد که هماکنون مناطقی را در جنوب سودان در کنترل دارد. او هنگامی که جان گارانگ شورش خود را علیه جعفر نمیری شروع کرد با وی همراه شد و به عنوان یار غار وی شناخته میشد. تا زمانی که گارانگ زنده بود، آتور همواره در خدمت او قرار داشت اما با سلفاکیر دشمن خونی است. از آنجایی که وی اصلاً به قبیله دینکا در استان جونقلی تعلق دارد، اقدامات سلفاکیر در ممانعت از رسیدن وی به مراتب بالای سیاسی در جنوب و دخالت در عدم موفقیت وی در انتخابات استان جونقلی، خود باعث شده تا از هم اکنون منتظر شروع جنگ داخلی در جنوب باشیم.
البته آتور در این میان تنها فرد مورد نظر نیست، بلکه افراد دیگری نیز هستند که به شدت با سیاستهای سلفاکیر مخالف بوده و با استفاده از توان سیاسی و نظامی قبایل خود، میتوانند عوامل شورشهای آتی باشند، ژنرال مونگ و ژنرال داو جونگ در استان بحر الغزال از جمله آنها هستند که به شدت در این منطقه با هم درگیر میباشند.
گذشته از این ریک مشار معاون سلفاکیر نیز با وی اختلافات گستردهای دارد که در برخی از موارد میتوان این اختلافات را در روزنامهها و جراید محلی که در جنوب این کشور چاپ میشوند، ملاحظه کرد.
نویسنده در پایان این سوال را مطرح میکند که سرنوشت دولت سودان شمالی چه خواهد؟ و در پاسخ مینویسد بدون شک باید منتظر بود و دید که توفانهای وزیده شده از جنوب شمال سودان را هم در خود فرو خواهد برد. ژنرال آتور ممکن است هر لحظه دست به سلاح شود و پیش از آنکه رفراندم آغاز شود آن را به بحرانی فراگیر تبدیل کند..