خبرگزاري فارس: يك روزنامه اماراتي در مقالهاي با اشاره به همهپرسي سودان براي تجريه آن، با اشاره به نقش و فشار كشورهاي غربي در اين همهپرسي، تاكيد كرد كه جدا شدن جنوب، مقدمه تجزيه سودان است.
به گزارش فارس، روزنامه الخليج امارات در ادامه مقالهاي كه به بررسي موضوع اختلافات در سودان و همهپرسي براي جداكردن جنوب اين كشور از آن پرداخت، نوشت: تشخيص مشكل جنوب سودان در نظر دولتهاي پيدرپي در اين كشور تحت تاثير دو مفهوم بود.
* مشكل جنوب؛ راهكار نظامي يا سياسي؟
الخليج افزود: مفهوم نخست، مفهوم نظامي است. دولتهاي نظامي بنا بر طبيعت خود مشكل را نظامي ديدند و تلاش كردند مشكل را از راههاي نظامي حل كنند اما دولتهاي غيرنظامي و مدني ديدگاهي ديگر داشتند و مشكل را سياسي ميديدند كه بايد با راهكارهاي سياسي حل شوند.
در عين حال دولتهاي غيرنظامي در كنار اين ديدگاه، گاهي مجبور شدند به دليل التهاب اوضاع سياسي از راهكارهاي نظامي نيز استفاده كنند و برعكس، دولتهاي نظامي گاهي مجبور شدند از راههاي سياسي استفاده كنند كه اين امر تاكنون به توافقنامه نيوشا منجر شد كه راه نظامي را مسدود كرد و راهكار مدني و سياسي را آغاز كرد ولي اين راهكار هم ناقص متولد شد كه در آن نشانههايي از اقدامات نظامي ديده شد چه آنكه در به وجود آوردن آن ديدگاهها و افكاري متعدد دخيل بود كه منافع خارجيها و فشار بينالمللي را مد نظر قرار داده بود كه اين ديدگاههاي غيرسوداني تحت نام "شركاي ايقاد " در توافقنامه گنجانده شد.
شركاي ايقاد خود داراي گرايشهاي فكري متعددي است. افارقه (آفريقاييها) كه مشكل جنوب سودان را از ديد نژاد و رنگ و قاره و جنبش آزاديبخش ملت خالص آفريقا ميبيند كه حق دارد كشوري مستقل تشكيل بدهد و حضور گروههاي افريقايي را در جامعه بينالملل افزايش بدهد.
بنا بر اين گزارش، انسان شمالي در سودان، به حكم خلقت خود كه با خون عربي و آفريقايي آميخته شده است و به حكم ديانت اسلامي آن كه با آن بيشتر ساكنان [سودان] را محكوم و از منظري ميبيند كه داراي گرايش به اعراب و تكلم آنان به زبان عربي ميبيند و تلاش ميكند كه اين زبان و دين را بر مردم جنوب سودان تحميل كند در حالي كه همين انسان در سودان شمالي، به او اينگونه نگريسته ميشود كه وي افريقايي-عربي است نه عربي-افريقايي، براي همين وي در حالي زندگي كرده است كه در حال درگيري براي تعيين هويت خود بوده است و تاكنون به شناختي رسمي و دقيق از هويت خود نرسيده است؛ هويتي كه در ساختار خود شامل يك سوم ساكنان سودان ميشود و آنان سودانيهاي جنوب و شمار بسياري از قبايل دارفور، نوبي، قبايل جبال النوبه و نيل آبي و نيل شرقي است.
* نقش آمريكا، اروپا و اسرائيل در جدايي جنوب سودان؛
بخش دوم شركاي توافقنامه نيواشا ناظران بينالمللي و كساني بودند كه فرانسويها به آن اعتقاد داشتند كه ميتواند داراي تاثير و نفوذ فرهنگي باشد كه در عين حال سبب كاهش تاثير مكاتب انگليسي باشد كه خود را در اين كشور داراي حق استعماري ميدانند و آمريكاييهايي كه داراي منطق قدرت و زور و دستور دادن هستند و چينيهايي كه سياست استعمار اقتصادي را دنبال ميكنند و بر بيشتر درآمد سودان حاكمند؛ و همچنين ديگر مكتبهايي كه در تشكيل توافقنامه نيواشا (ميان حزب كنگره ملي و جنبش مردمي) نقش داشتند. توافقنامهاي كه دو طرف آن يعني حزب كنگره و جنبش مردمي خود را تحت فشار شديد يافتند و شيطان در درون آن شرط همهپرسي را گذاشتند؛ شرطي كه اكنون اين لحظات دشوار را براي سودانيها خلق كرده است.
احزاب سياسي در سودان از حيات سياسي كنار زده شدند و سران آن آواره شدند و فعالان آن نيز هر كدام به جايي فرستاده شدند اما حماقت آنان و دنبال كردن سياست اقناع افكار عمومي آن هم به وسيله فشار بر نظام سودان، آنان را مجبور كرد كه تمايلات مصالحه ملي را در پيش بگيرند و احزابي را تشكيل بدهند كه تحت مراقبت كامل نظام سودان باشد؛ نظامي كه چماق اقتصادي را بالاي سر آن گرفت؛ اقتصادي كه سبب پراكندگي آن و غفلت از مبارزه با آن [نظام] شد تا آنكه اين احزاب ضعيف شدند و مجبور شدند كمكهاي نظام را بپذيرند هرچند كه با آن مخالف بودند و مجبور شدند خواستههاي نظام را بپذيرند براي همين است كه گفته ميشود اين احزاب خود به پاي توافق نيواشا نرفت و نه در آن مشورتي كرد نه مشاركتي براي همين بسيار مشاركت در انتخابات اخير را رد كردند آن هم به اين دليل كه مشاركت در اين انتخابات به معناي مشاركت در اجراي توافقنامه نيواشايي كه طرفهايي آن را امضا كردند كه هيچ كدام نماينده كامل مردم سودان نبودند؛ بنابراين اين احزاب دخالت در روند همهپرسي را جز من باب حيا و تعارفات بيتاثير كه شامل فراخوانها و همايشها و بيانيههاي ضعيف بود و به مرحله عمل نرسيد قبول نكرد.
الخليج افزود: طرفداران وحدت سودان معتقدند كه جدايي جنوب سودان مقدمهاي است براي جدا شدن دارفور، كردوان و شرق بويژه مناطق سهگانهاي كه اخيرا تلاشهاي پيگيرانهاي در آن براي ايجاد تجمعهاي سياسي و شاخههاي نظامي در آن شد و جنبشهايي تحت نامهاي مختلف در آن سربه شورش گذاشتند و وارد جنگهاي چريكي و رويارويي با حزب حاكم سودان شدند.
الخليج همچنين نوشت: از طرف ديگر كشورهاي آفريقايي به لطف [!] فشارهاي كشورهاي غربي دچار سرگرداني شدند. پيش از اين نيز سران كشورهاي افريقايي سندي امضا كرده بودند كه از يك طرف مانع جدايي بخشي از كشورهاي افريقايي از آن ميشد زيرا كمك كردن به جنبشي براي جدا كردن بخشي از اين كشورها واكنش معكوس را برميانگيخت و سبب ايجاد آشوب و از هم گسيختگي قاره آفريقا ميشد مانند وقتي كه اسرائيل با كمك كردن به جداييطلبان جنوب از زمان جوزف لاقو، فرمانده نيروهاي انانيا ( كه خود به تشكيل جنبشهاي كنوني نيكروما، عيدي امين، منقستو و ديگر احزاب انجاميد) و با كمك به سران افريقايي كه در مرز جنوب سودان بودند، جنوب سودان را به جدايي از سودان تشويق كردند ولي به دليل همين سند تلاش آنان شكست خورد ولي كشورهاي آفريقايي خود را در مقابل فشارهاي اروپايي و خارجي شديد يافت و مجبور شد كه به روند جدايي سودان كموبيش تن بدهد.
*جدايي ، كشور جديد را به جنگ داخلي سوق مي دهد
اما كشورهاي اروپايي و آمريكا با قدرت و زور به جدايي جنوب كمك كردند و دهها بار سياست چماق و هويج براي دولت سودان به كار برده شد تا اينكه روند جدايي جنوب سودان دچار مشكل نشود، زيرا اين امر منافع اقتصادي، سياسي، نظامي غرب را تامين ميكند و در عين حال منافع اخلاقي و عواقب اين امر را از جمله سنت جداييطلبي را براي منطقه به ارث ميگذارد بويژه اينكه بيشتر كشورهاي منطقه دچار اختلافات نژادي و جغرافيايي هستند مثل نوبيها كه در جنوب مصر و شمال سودان حركت خود را آغاز كردهاند؛ كردها در عراق و پوليسارييها در مغرب عربي (شش كشور آفريقايي)، اسرائيل در منطقه الهلال الخصيب و الزغاوه در چاد و سودان و جيشالرب در اوگاندا و ديگر مثالهايي كه تقريبا هيچ كشوري از دست آنان در امان نيست بخصوص اينكه جدايي، كشورها را به كشوري اسلامي در شمال و كشور مسيحي در جنوب تبديل ميكند و اين امر سبب به وجود آمدن حس عقيدتي و ديني ميان مسلمانان و مسيحيها در هر منطقهاي ميشود كه آن منطقه در حال تبديل شدن به الگويي موفق است؛ بنابراين با جدايي، دشمنيها شعلهور ميشود و منطقه را به آتش ميكشاند در حالي كه جنوب سودان ساختار زيرساختي ندارد و فساد در آن گسترده شده و ميزان شهرونداني كه از شمال سودان به كشور تازه متولد شده در جنوب ميپيوندند خدمترساني را به وضع بدتري دچار ميكند و در نتيجه كينهتوزيهاي شخصي و قبيلهاي كه تاكنون به تاخير انداخته شدهاند و كشور جديد را به جنگ داخلي سوق مي دهد ممكن است كه دوباره آن كشور جديد را به بخشهاي كوچكتري تجزيه كند كه مورد سوء استفاده اسرائيليها، آمريكاييها و اروپاييها براي اجراي سياستهاي آنان شود و چه بسا به ميدان درگيري جديدي براي القاعده تبديل شود.
كشور سودان (يا همان بخش شمالي سودان) بخش ديگري است كه از اين بلا در امان نميماند؛ وضعيت اقتصادي دچار ويروس جداييطلبي شده است و انبار مركزي تقريبا از ارز خالي شده و وزارت دارايي تلاش ميكند پيش از جدايي جنوب و رفتن مردم به جنوب سودان بحران اقتصادي را با اقدامات قاطعانه مهار كند و تلاش ميكند واردات را ممنوع و واردات اقلام ديگر را قانونمند كند هرچند كه به فروپاشي پول ملي اعتراف كرد و ارزش مبادله ارز كاهش يافت و ارزش آن با بازار سياه كم كم يكسان شد.
* مشكلات سودان شمالي و جنوبي پس از جدايي بخش جنوبي؛
الخليج افزود: به هر حال ميان دو طرف (دولت سودان با دولت احتمالي در بخش جنوبي سودان) مسائل بسياري مانند مشكل ابيي ميماند كه دو طرف براي حل آن و حل مشكل نيل آبي و كوههاي نوبه كه همهپرسي آن به تاخير افتاده است و مشكلات بدهي هنگفتي كه كشور نميداند باآن چطور برخورد كند، باقي مانده است. اين مشكل هست كه اين بدهيها متعلق به دولت شمال است يا جنوب و پول رايج متعلق به كدام دولت است و ديگر اينكه بيشتر كساني كه به والديني شمالي و جنوي و اراضي متعلق به شماليها و افراد شمالي كه متعلق هستند به زمينهاي كه متعلق به جنوبيهاست و طرحهايي كه دولت شمال در منطقه جنوب آغاز كرده است، بالاخره مالكيت اينها با كه خواهد بود و مسائلي اين چنيني كه طبيعي است با چنين همه پرسياي به وجود خواهد آمد؛ همهپرسي كه نتيجه شش سال بحث و درگيري بود و اكر اين مدت زمان صرف سازندگي و عمران و آباداني و سردادن شعار وحدت ميشد خيلي مفيدتر ميبود.
بنا بر اين گزارش، بررسي همهپرسي جنوب سودان همچنان دشوار است، هر چند كه احتمال راي مردم جنوب سودان به جدايي از كشور سودان قويتر است ولي با اين حال ممكن است راي به وحدت سودان امري غافلگيركننده باشد كه همه احتمالها را به باد بدهد و اين در صورتي است كه رايدهنده سوداني بدون هيچگونه فشاري يا دستكاري آراء مردم به راحتي نظر خود را ابراز كند.
الخليج با تاكيد بر ترديد مردم سودان به سلامت اين همهپرسي، در پايان افزود: با توجه به سوابق انتخاباتي تاريخ جديد و قديم سودان و به طور كلي سابقه انتخاباتي جهاني، سلامت همهپرسي از لحاظ رواني، براي مردم امر دستنيافتنياي شده كه از آن كاملا نااميد شدهاند. بنابراين دنبال كنندگان اتفاقات سودان، درمييابد كه تبليغات براي حفظ وحدت سودان رسما و به صورت مردمي، آنقدر كه براي طبقه حاكمه سودان انجام شد، براي رايدهنده سوداني انجام نشد گويي كه طبقه حاكمه تعدادشان بيش از كساني است كه در جنوب ميخواهند راي بدهند.