انقلاب مردمی در تونس حادثهای بیهمتا در جهان عرب است که راه را برای تحولات عمیق دیگری در شمال آفریقا باز میکند و کل دولتهای عربی را در مقابل وضعیت نوین و پیچیدهای قرار میدهد که برای بسیاری از دولتها ناشناخته است.
جنبش مردمی در تونس در درجه نخست نشان داد که حمایت همه جانبه دولتهای غربی از بن علی هیچ تضمینی برای ادامه حکومت نیست. حوادث یک ماه گذشته و بهویژه یک هفته اخیر، چنان سریع و شگفتانگیز بود که سرویسهای امنیتی غرب را پشت سر گذاشت.دو روز مانده به فرار بن علی از تونس، دولت فرانسه به تونس پیشنهاد همکاری امنیتی بیشتر داد تا امکان مهار خیزش مردمی حاصل شود. بن علی در ۴۸ ساعت اخیر حکومت خود، از عبارت معروف ژنرال دوگل استفاده کرد و خطاب به مردم تونس گفت: “من شما را فهمیدم.” ادامه…این عبارت همان گونه که دوگل را از سقوط نجات نداد، مردم تونس را به تحول در دیدگاه رئیس جمهوری متقاعد نکرد. تعهد وی به کاندیدا نشدن در انتخابات ۲۰۱۴ و سپس انحلال دولت و پارلمان نیز نتوانست تغییری در مردم ایجاد کند. دولتهای غربی متحد تونس اینک ریاکارانه از احترام به انتخاب مردم این کشور سخن میگویند، ولی همه اعتراف دارند که سرکوب امنیتی شدید در تونس نتوانست مانع از انفجار مردم شود.
آتشی که فارغ التحصیل بیکار تونسی به بدن خود کشید و جان خود را بر سر آن از دست داد، فورا به سراسر تونس گسترش پیدا کرد و بهتدریج به پایتخت رسید. بیکاری و حذف یارانه مواد سوختی و غذایی انگیزههای اصلی انقلاب مردم تونس معرفی شد، ولی اینک روشن میشود که نظام تک حزبی و سیستم امنیتی و شیوع فساد میان مسئولان و نادیده گرفتن فرهنگ مردم عوامل اصلی در ورای اعتراضات مردمی است.
در کشورهای عربی، بعد از استقلال از قدرتهای استعماری، تغییر دولتها همگی با کودتا صورت گرفته است. افسران آزاد زمام کار را به دست میگرفتند و کودتای خود را انقلاب مینامیدند و هنوز هم در بسیاری از همین دولتها “روز انقلاب” جشن گرفته میشود. رهبران جدید گاه مورد حمایت مردم بودند و از این که توانستهاند رژیم فاسد قبلی را برکنار کنند با استقبال مردم روبرو شدند، ولی خود به رؤسای جمهوری مادام العمر تبدیل شدند و رژیمهای توتالیتری را شکل دادند که تکیهگاه اصلی خود را بر حمایت خارجی و سرکوب داخلی قرار دادند.
زمانی که حبیب بورقیبه در دهه پنجاه توانست نهضت استقلال طلبی مردم تونس را رهبری کند، بهتدریج خود به مشکلی برای کشورش تبدیل شد تا جایی که ۲۳ سال قبل، وزیر کشورش، بن علی، بر رؤیای رهبری مادام العمر وی خط بطلان کشید؛ ولی سیستم تغییر نکرد، بلکه در وابستگی به خارج و سرکوب داخل شیوههای مدرنتری را در پیش گرفت. وی قصد داشت قانون اساسی را تغییر دهد و محدویت سنی نامزد ریاست جمهوری را بردارد تا بتواند بازهم در انتخابات ۲۰۱۴ قدرت را حفظ کند.
در بیشتر دولتهای عربی، رهبران، داوطلبانه و در تغییری دمکراتیک قدرت را واگذار نمیکنند. بیشتر این رهبران یا به مرگ طبیعی یا با کودتا قدرت را از دست میدهند و کشورشان را با آیندهای تاریک وا مینهند. بارزترین نمونه آن حسنی مبارک در مصر است که میخواهد تا آخرین نفس،رئیس جمهور باقی بماند.
نکته بسیار مهم دیگر در انقلاب تونس نداشتن رهبری مشخص است. حبیب بورقیبه و بن علی توانستند نهضت اسلامی این کشور را مهار کنند و از تونس در میان دولتهای اتحادیه عربی نمونهای از آرامش بسازند که توخالی بودن آن اینک روشن شده است. چند حزب سنتی در تونس از دولت مجوز فعالیت دریافت کرده بودند ـ همچون مغرب و حکومت شاه محمد پنجم ـ ولی عملا حزب دولت همه قدرت را در انحصار داشت. از این نظر، تونس انقلابی را رقم زده است که در آن حزب یا سازمان یا فرد مشخصی رهبری آن را به عهده ندارد.
نکته مثبت این وضعیت قابلیت تکرار آن در محیطهای مشابه است و مردم دیگر کشورهای عربی معتقد میشوند که بدون داشتن رهبریت منسجم نیز میتوانند به تغییر قدرت حاکم امیدوار باشند. نکته منفی آن است که در فردای پیروزی انقلاب احتمال هرج و مرج پررنگ میشود و تنها نیروی قدرتمند، یعنی ارتش را برای مهار اوضاع به قدرت میرساند.
زمانی که جعفر نمیری با اعتراضات مردم سودان روبرو شد، کودتای ژنرال سوار الذهب به عمر دیکتاتوری وی پایان داد. این ژنرال تنها رهبری جدید بود که به تعهد خود عمل کرد و با برگزاری انتخابات زمام امور را به دولتی منتخب داد، ولی این دولت در مقابل کودتای بعدی سرخم کرد و قدرت را واگذار کرد.
بن علی متحد امریکا و فرانسه در شمال افریقا، ساعتها در فضای مدیترانه سوار بر هواپیما دور زد تا شاید جایی برای نشستن پیدا کند؛ ولی پاریس وی را نپذیرفت و او ناچار شد همچون عیدی امین، دیکتاتور اوگاندا، در عربستان سعودی فرو آید. دیگر هیچ کدام از دیکتاتورهای متحد امریکا و فرانسه و غرب اطمینانی به آینده خود ندارند. غرب منفعتپرست همه آنها را تنها میگذارد. برای دولتهای غربی کرانه شمالی مدیترانه مهاجرت مستعمرهنشنیان سابق کرانه جنوبی و گسترش اسلامخواهی نگرانی اصلی است.