پس از روزهای اندکی جنوب سودان به دولتی جدید مبدل می شود و مطمئنا این خبرها مژده ای برای رژیم اشغالگر است زیرا اقدامات زیادی برای دست یافتن به چنین نتیجه ای صورت داده است.
به گزارش روز چهارشنبه پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبری العالم، سایت خبری "المسلم" در مقاله ای به قلم "حمزه اسماعیل ابوشنب" به تحلیل تحولات سودان و نقش اسراییل در این زمینه پرداخت؛ متن این مقاله به این شرح است:
اسراییل در غفلت کشورهای عربی بذری را از مدت ها پیش در سودان کاشته است که هم اکنون در حال برداشت ثمره آن است.
اسراییل به مجموعه ای از اقدامات در آفریقا دست زده است که مسلما بدون روابطش با اتیوپی، اریتره و اوگاندا که در استراتژی این رژیم بسیار محوری شده است، هیچ گاه نمی توانست آنها را انجام دهد. راه محاصره سودان و تجزیه آن از طریق حمایت از جنبش خلق در جنوب سودان می گذرد.
چرا تقسیم سودان؟
همه ما به خوبی می دانیم که خطر فراروی سودان ، مساله جنوبی ها نبود و باز همه به خوبی می دانیم که مشکلات سودان در دارفور فقط مشکلات داخلی صرف میان سودانی ها نبود. در واقع نقشه ای برای تقسیم سودان از سوی آمریکا و اسراییل به دلیل اهمیت ویژه سودان در سطح جهان عرب و آفریقا وجود داشت.
می توان این امر را در چند نکته خلاصه کرد:
1) سودان بزرگترین کشور عربی و آفریقایی از لحاظ مساحت است به گونه ای که مساحت آن به نیم میلیون کیلومتر مربع می رسد.
2) سودان با 10 کشور آفریقایی وعربی هم مرز است و این کشور پل پیوند این کشورها با یکدیگر است.
3) منابع سودان و ذخایر موجود در آن حایز اهمیت است.
4)سودان در ساحل دریای سرخ قرار دارد از این رو از لحاظ این که راه ارتباطی میان آسیا و جهان است، اهمیت بسیاری دارد.
5)ادامه تحت فشار قرار دادن مصر از طریق سودان که یک جایگاه راهبردی برای مصر پس از سال 1967 به شمار می آید به گونه ای که به یک پایگاه آموزشی و محلی برای مخفی کردن سلاح هوایی مصری به شمار می رود، همانطور که هنگام جنگ فرسایشی نیروهایی از آن به منطقه کانال سوئز فرستاده شد.
6)سودان محل عبور آب های نیل به مصر است.
7)ترس از تبدیل شدن سودان به کشوری اسلامی و محلی برای پناهگاه اسلام گرایان.
اهداف اسراییل از تقسیم سودان
شاید این علل بخشی از اهداف اسراییل برای تقسیم سودان باشد که "آوی دیختر" وزیر امنیت داخلی اسراییل در سال 2008 درباره آن سخن راند و بر اهداف اسراییل که در سخنان "دیوید بن گوریون" اولین نخست وزیر و موسس رژیم جعلی اسراییل خلاصه می شود؛ تاکید کرد.
آودیختر گفته بود: "ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما محدود است و برای حل این مشکل باید تلاش کنیم نقاط ضعف دشمنان مان از کشورهای عربی را بشناسیم بویژه در پیوندهای نژادی خود با اقلیت های طائفی. ما باید در بزرگ کردن این مشکلات و نقاط ضعف دشمنان مان سهیم باشیم تا در نهایت به معضلی حل نشدنی و کنترل نشدنی تبدیل شوند".
او بود که به دستگاه های امنیتی دستور داد تا با رهبران اقلیت ها در عراق و سودان تماس حاصل کرده و با آنها روابط برقرار کنند در همین راستا اسراییل ایستگاه های ارتباطی در اتیوپی، اوگاندا و بسیاری از کشورهای آفریقایی ایجاد کرد.
نقش اسراییل در حمایت از جنبش خلق جنوب سودان
اسراییل کمک بسیاری به جنبش خلق برای آزادی سودان جهت تقویت نیروهایش ارایه کرد و اشکال این کمک ارایه شده ، متنوع بود.
این رژیم در ابتدا شروع به تشویق جنبش آنیانیا تا سال 1972 کرد تا اینکه ارتش مردمی یا آنچه که اینک موسوم به جنبش خلق به رهبری جان گارانگ است، ظهور کرد.
{با شروع جنگ داخلی در جنوب به رهبری جنبش آنیانیا و حمایت رژیم صهیونیستی از این جنبش کار به جایی رسید که در نهایت براساس توافقنامه صلح آدیسآبابا میان دولت و جنبش آنیانیا، جنوب سودان به منطقه خودمختار تبدیل شد.}
بارزترین این حمایت ها به اشکال زیر صورت گرفته است:
1) حمایت از نیروهای جان گارانگ از زمانی که سلاح به دست گرفتند.
{گارانگ متولد سال 1943 استان بور بود که بعد از توصیه سفارت آمریکا در کنیا وسپس اوگانادا و زئیر موفق به کسب بورسیه تحصیلی در آمریکا شد و فوق لیسانس خود را از دانشگاه آیوا گرفت. وی بعد از پایان تحصیلات آموزش های نظامی را در همین کشور گذراند و بعد از آن یک دوره نظامی هم در دانشکده امنیت داخلی رژیم صهیونیستی سپری کرد، پس از این دوره به جنوب سودان بازگشت و به جنبش "هینانیا" پیوست.جان گارانگ که پس از انعقاد قرار داد صلح با دولت سودان به معاونت ریاست جمهوری این کشور برگزیده شده و رهبری جنبش خلق برای آزادی سودان را عهده دار بود در جریان سقوط یک فروند هلی کوپتر جان خود را از دست داد.}
2) بهره برداری و عمیق کردن اختلافات قبیله ای میان جنوبی ها و شمالی ها
3) ارایه انواع کمک های پزشکی و غذایی به جنوبی ها
4) ارسال مقادیر زیادی سلاح اسراییلی به جنوبی ها و آموزش شبه نظامیان جنوب در کشورهای همسایه
5)حمایت از شورشیان مسلح و فراهم کردن سلاح برای جنبش های جدایی طلب جنوب که آخرین اقدام آنها در این زمینه دادن موشک ها، ضد هوایی ها، زره پوش ها و موشک های زمین به هوا همچنین در اختیار گذاشتن تصاویری از پایگاه های دولتی سودان که از طریق ماهواره ها تهیه شده بود.
6) اعزام بسیاری از کارشناسان اسراییلی برای تدوین نقشه های جنگ برای جنوبی ها
در مقابل، رهبران جنبش خلق این روابط ویژه با اسراییل و نیز گشایش یک سفارت در اسراییل به محض جدایی را مخفی نمی کردند و شاید اظهارات پی در پی دو طرف تاکیدی بر میزان روابط میان آنها از مدت ها پیش باشد و پس از آن سفرهای هوایی میان جوبا و ادیس آبابا و تل آویو است واین علاوه بر افزایش آموزش ارتش برای تبدیل شدن به یک ارتش منظم قادر به جنگ با دولت سودان است.
نتیجه گیری
آرزوها و رویاهای اسراییل پس از جدایی جنوب سودان، متوقف نخواهد شد بلکه به عرصه شعله ور دیگری در سودان که همان دارفور است، منتقل می شود که سازمان های غربی و در پشت آنها اسراییل سعی می کنند اوضاع آن را بهم بریزند و شاید توسعه روابط میان جنوبی ها و شورشیان دارفور بهترین دلیل این مدعا باشد.
رویاهای اسراییل در مرزهای سودان نیز متوقف نخواهد شد چرا که ضربه جدیدی به نظام مصر مبنی بر افزایش فشار بر آن وارد کرده و شاید شرایط اینک برای سخن گفتن از اقلیت قبطی مصر پس از انفجار اسکندریه فراهم باشد. و اینکه نقشه تقسیم شامل همه کشورهای عربی باشد که دارای مساحت زیاد و خطری برای امنیت اسراییل هستند.
از این جهت اقدامات اسراییل در جنوب سودان ، خنجری بر پشت کشورهای عربی است.
ولی در مقابل این معادله، آیا ممکن است که اعراب از سودان حمایت کنند؟ و آیا می توانند دارفور را حفظ کنند و به سودان که بر اثر درگیری ها زمین گیر شده و از توسعه و شکوفایی بازمانده، کمک هایی ارایه کنند؟ یا این که مصر و اعراب در مقابل این معادله جدید در خصوص مساله امنیت و آبها تسلیم می شوند و مصر قربانی بعدی خواهد شد؟ یا این که مصر پس از اظهارات رییس جمهور فرانسه و حملات غرب علیه آن پس از انفجار اسکندریه، دست به تحرکاتی برای مقابله با این طرح خواهد زد؟