اعتراضهاي مردمي در مصر سرانجام موجب شد كه رئيس جمهور به ظاهر تزلزلناپذير اين كشور تن به اصلاحاتي ناچيز بدهد و پست معاونت رياست جمهوري را كه سالها از بيم توطئه براي براندازي نظامش آن را خالي گذاشته بود، به رئيس سازمان اطلاعات واگذار كند اما مخالفان و معترضان مصري، اين اصلاحات ظاهري مبارك را نيز نپذيرفتهاند و هم چنان بر خواستهشان يعني كنارهگيري وي از قدرت پافشاري دارند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عبدالباري عطوان، مدير مسئول روزنامهي فرامنطقهي القدس العربي در تحليلي تحت عنوان "عمر سليمان راهحل نيست" آورده است:
« عده كمي از رهبران عرب با حسني مبارك، رئيس جمهور مصر تماس گرفته و با وي در بلا و مصيبتي كه دچار آن شده ابراز همبستگي كردند. ملك عبدالله بن عبدالعزيز، پادشاه عربستان و حمد بن عيسي آل خليفه، پادشاه بحرين جزو اولين رهبران عرب بودند كه با مبارك تماس گرفتند اما عجيبترين مساله تماس معمر قذافي، رهبر ليبي با مبارك بود. كسي كه طي 40 سال حكومتش همواره حامي انقلابهاي مردمي در سراسر جهان بوده است.
آنچه كه ما دريافتهايم اين است كه در جهان عرب جديد، جايي براي حكومتهاي ديكتاتوري سركوبگري كه به مرحله جنگ سرد و شعارهاي آن دوره و گردش به دور محور شوروي سابق و يا آمريكا گرايش دارند، نيست. دوره ملتهاي جنگ سرد نيز پايان يافته و نسل اينترنت و فيس بوك جايگزين آنها شدهاند؛ نسلي كه به راحتي تسليم قدرت تك محوري نميشوند.
مصر در يك انقلاب حقيقي به سر ميبرد، انقلابي كه جوانان شجاع رهايي يافته از بند ترس و وحشت آن را به راه انداختهاند و ميخواهند نظام فاسد آن را ساقط كرده و مصر را به جايگاه جهانياش بازگردانند.
مبارك بيمار نيز همچنان به كرسي حكومت چنگ زده و نميخواهد بپذيرد كه صدها هزار تن از ملت مصر شعار سقوط حكومتش و كنارهگيري وي از قدرت را سر ميدهند. وي نميخواهد بپذيرد كه رئيس جمهوري بي حزب و بدون حمايت مردمي شده و اكثر اعضاي خانوادهاش با اموالي كه از اين ملت گرسنه چپاول كردهاند از كشور فرار كرده و وي را تنها گذاشتهاند.
وي اكنون بر خاموش كردن فوري آتش انقلاب حساب باز كرده و بر دادن دستور به برخي از عناصر نظامش جهت نقض امنيت، دزدي، قتل و غارت در مصر همانند آنچه كه طرفداران زين العابدين بن علي، رئيس جمهور مخلوع تونس انجام دادند، حساب باز كرده است.
حسني مبارك انسان باهوشي نيست، كسي كه به اسراييل و آمريكا تكيه كرده خواستههاي آنها را اجرا نموده و به توصيههاي آنها و سازمان اطلاعاتشان اعتماد كرده است. هرچند كه اين اعتماد بيجا بود زيرا با خواستههاي مردم مصر و احساسات ملي اصيل آنها و گرايشهاي عربي و اسلامي شان كه نيازي به اثبات ندارند، منافات داشت.
جورج بوش، رئيس جمهور سابق آمريكا در براندازي حكومتها در عراق و افغانستان به زور قدرت نظامي و با بودجههاي هنگفت مالي و انساني پيروز شد اما جانشين او باراك اوباما نميتواند نظامهايي را كه آمريكا روي كار آورده از خشم و انزجار ملتهايشان نجات دهد.
كمي با اوباما همدردي ميكنيم زيرا مسئوليت سنگيني بر دوش اوست و توانمنديهايش نيز براي اولين بار در تاريخ آمريكا محدود.
در تمامي انقلابهاي مردمي كه عليه حكومتهاي كشورهاي بلوك شرق انجام شده است، انقلابكنندهها دوست آمريكا بودند اما در انقلابهايي كه در جهان عرب صورت ميگيرد عكس اين مساله صدق ميكند زيرا آنها از آمريكا و طرحهايش در منطقه منزجر هستند. زيرا آمريكا ملتها، آزاديها و حقوق انساني شان را براي حكومتهايي كه از اسراييل و امنيت آن حمايت ميكردند، قرباني كرده است.
اوباما نميتواند براي نجات مبارك و يا حتي فراهم كردن شرايط براي خروج امن وي، ناو و تفنگدار بفرستد، به همين دليل تلاش ميكند تا اين نظام همچنان باقي مانده و به فعاليت خود به شكلي ديگر از طريق يك "غنوشي مصري" ادامه دهد، به همين دليل شخصي بهتر از عمر سليمان رئيس سازمان اطلاعات مصر و هم پيمان اسراييل و آمريكا براي اين گزينه وجود ندارد.
سوالي كه در اين جا مطرح است اين است كه آيا ملت مصر و نمايندگان آنها اين سناريوي آمريكايي - اسراييلي را ميپذيرند يا خير و با پاسخ به اين سوال مشخص ميشود كه رئيس جمهور مصر چه زماني دستور روشن كردن هواپيماي اختصاصياش را براي يك رفتن ابدي صادر خواهد كرد.
ملت مصر تمامي سيستمهاي اطلاعاتي غربي و اسراييلي را با انقلاب و ايستادگياش غافلگير كرد و نشان داد كه خواهان ريشهكني نظام است، نه تغيير وجهه و ساختار آن.
ملت مصر ثابت كرد، هرگز نميپذيرد كه خون شهدايش پايمال شود و به همين دليل است كه تظاهرات در مصر رو به افزايش است و فرياد خشم و غضب ملت نيز شدت يافته است.
اما مشكل حكومتهاي عربي غرور و خودخواهي، خوي استكباري آنها و تحقير نمودن ملتهايشان است. هنگامي كه انقلابهاي كمونيستي روي داد نظامهاي سرمايهداري غرب به خودشان آمده و با اقداماتي همچون تشكيل سنديكاها و انجمنها و همكاري با خواستههاي كارگران جهت بهبود شرايط شغلي و حقوقي مانع از رسيدن اين انقلابها به كشورهايشان شدند. كاري كه اسپانيا و جمهوريهاي موز انجام دادند و با ايجاد تحول در نظامشان رابطه خود را با ملتشان بهبود بخشيدند اما در نظامهاي عربي اين امر روي نداد.
مبارك دير يا زود خواهد رفت و عزم و اراده ملت مصر يقينا پيروز خواهد شد. اين انقلاب گرسنگي نيست بلكه انقلابي است كه خواهان بازگرداندن عزت از دست رفته مصر است. انقلاب ببرهايي كه ريشههاي فساد را خشك خواهد كرد و زمينه را براي طلوع صبح جديد، مصر جديد و منطقه عربي جديد و متفاوت فراهم ميكند.
بستن دفاتر الجزيره و فيلتر كردن شبكهها و سايتهاي اينترنتي و كليهي اين تدابير هرگز از نظام مصر حمايت نخواهد كرد و موجب طول عمر آن نخواهد شد بلكه مبالغه نيست اگر بگوئيم نتايجي به عكس خواهد داشت.
من براي نظامهاي ديكتاتوري سركوبگر و همراهان فاسد آن ابراز تاسف نميكنم همانطور كه عاقبتي شرافتمندانه را براي رهبران مخلوع و آسايش را براي آنها در تبعيدگاههاي امنشان آرزو نميكنم. مسلما چشم و قلب كساني كه مورد اهانت، ظلم، فساد و تكبر آنها قرار گرفتهاند همواره آنان را دنبال خواهد كرد.»