الف - دکتر محمدصادق کوشکی - بعد از تحولاتی که در تونس بر ضد دیکتاتوری این کشور رخ داد، موجی از اعتراضات مردمی در برخی از کشورهای آفریقایی و عربی هم به راه افتاد که این اعتراض ها در مصر بر علیه دیکتاتور این کشور یعنی حسنی مبارک شدیدتر از دیگر کشورها شد.
اما در این اعتراضات بلوک غرب و آمریکا و اسرائیل تلاش ماکسیمم دارند که این حرکت ها را در حد تغییر حکومت متوقف کنند و حتی به نفع خودشان مصادره کنند.تلاش زیادی می شود که حکومت جدید تونس یک حکومت غرب گرا در حالت دموکراسی باشد . برای مثال در میان این تلاش ها در مصر، آقای البرادعی از طرف حکومت مبارک بازداشت می شود و کم کم از طرف غربی ها به یک قهرمان تبدیل می شود، کسی که با مبارک مخالف بوده است.
عبدالله دوم،پادشاه اردن،خودش دست به کار شد و تلاش کرده که اصلاحاتی را ایجاد کند قبل از اینکه حرکات اعتراض آمیز مردم اردن ادامه پیدا کند. حتی پادشاه یمن اجازه راهپیمایی به مردم می دهد و جلوی خشونت ها بر علیه راهپیمایی ها را می گیرد به این امید که این راهپیمایی ها ادامه پیدا نکند و تمام شود.
اینکه ما در کوتاه مدت منتظر به ثمر رسیدن این خیزش ها باشیم مقداری واقع بینانه نیست اما می توانیم این حرکتها را اینگونه ارزیابی کنیم که در یک آینده و افق میان مدت، مردم خاورمیانه دیگر مردم خاورمیانه گذشته نیستند و از انفعال و از نشستن و از اینکه چشم به دهان قدرت های بزرگ داشته باشند و یا منتظر تصمیم سازی از سوی سازمان های بین الملی باشند درآمده و به دنبال این هستند که سرنوشت خودشان را خودشان رقم بزنند و این می تواند گام نخستی باشد در مسیر اینکه این کشور ها به سمت استقلال حرکت کنند؛ به سمت بازگشت به ارزشهای دینی و معنوی خودشان حرکت کنند و حتی در افق میان مدت، ما شاهد تشکیل حکومتهای منسجم دین مدار در این کشور ها باشیم.
قطعا مبارک می رود چون سنش بالای 82 سال است و از لحاظ جسمی هم کشش ندارد و خودش تصمیم داشت که حکومت را به نفع پسرش ترک کند یعنی اینکه مبارک رفتنی بود و این حرکت اعتراض آمیز رفتن، مبارک را قطعی خواهد کرد ولی اینکه ما در مصر شاهد روی کار آمدن حکومت ملی باشیم بعید است.
آنچه در مصر،تونس،اردن و یمن صورت می گیرد نمی توان به اسم انقلاب اسلامی شناخت و این تعبیر واقع بینانه نیست. انقلاب اسلامی نیستند چون ماهیت انقلابی ندارند ،این حرکت های اعتراض آمیز بر علیه وضع موجود است و اگر بخواهیم دقیق نگاه کنیم می بینیم که هیچیک شعار انقلاب اسلامی سر ندادند،ما آرزو داریم که اینگونه بشود ولی آرزوی ما دلیل نمی شود که در آنجا واقعیت این باشد.البته می توانیم بگوییم که در پرتو شعار انقلاب اسلامی مردم بدون اتکا به نیروی پشتیبانی فقط با اتکا به توانایی و ایمان خودشان با حکومتهای مستبد مقابله کنند و این الگو از انقلاب اسلامی گرفته شده است.اما در مصر و تونس نباید منتظر انقلاب اسلامی باشیم، چون بستر های لازم فراهم نیست.البته دیکتاتوری در این کشورها مانند مصر 30 سال استبداد پیوسته،تونس 54 سال استبداد پیوسته،اردن بیش از 60 سال استبداد پیوسته،در یمن بیش از 40 سال استبداد پیوسته،اجازه شکل گیری تشکل ها و سازمانها و جریان های سیاسی که بخواهد نگاه به تشکیل حکومت اسلامی داشته باشد را نداده و سرکوب کرده است و این نشان می دهد که تشکیل حکومت زمینه ها و بلوغی را در مردم می خواهد که در حال حاضر در مصر و تونس و اردن و یمن محقق نیست و برای این تشکیل حکومت اسلامی در این کشورها راه طولانی وجود دارد.
آنچه در مصر و تونس و... میگذرد نشانه خستگی مردم این کشورها از استبداد و دیکتاتوری و فساد و فقر است! مردم این کشورها میدانند چه نمیخواهند اما نمیدانند چه میخواهند و این مهمترین مانع در مسیر تبدیل این حرکتها به انقلاب و نظام اسلامی در این کشورهاست!
همین که حکومتی تشکیل شود با این نگرش که اسلام راهنمای عمل باشد و این حکومت قصد داشته باشد که تعالیم دینی را محقق کند،به عنوان یک پارامتر کلی برای کشورهای شمال آفریقا و یا کشورهای عربی کفایت می کند اما همین معیار کلی چون در مردم زمینه سازی نشده به فرض هم که تشکیل بشود احتمال سرنگونی آن با دخالت غربی ها زیاد است.ما در شمال آفریقا در کشور الجزایر شاهد بودیم که به صورت کاملا دموکراتیک اسلامگرایان به قدرت رسیدند اما با دخالت غربی ها مواجه می شوند و بر علیه آنها کودتا می شود و از صحنه سیاست به کلی حتی به از نظر فیزیکی هم حذف می شوند.رهبر مسلمانان تونس که عملکردش کاملا فرهنگی بود و عملکرد تندی هم نداشت نزدیک به 2 دهه به لندن تبعید می شود و هرگونه حرکت اسلامگرایان در تونس به شدت سرکوب می شود. وقتی به این مسائل می نگریم متوجه می شویم که بسترهای لازم در این کشورها برای تشکیل حکومت اسلامی آماده نیست.
درنهایت اینکه ما در این کشورها و کشورهایی مشابه (مراکش و...) چه کاشتهایم و چه کردهایم که حال منتظر محصولیم؟ آیا دستگاه سیاست خارجی ما در این کشورها بذر تفکر انقلاب اسلامی را پراکنده ساخته و یا رایزنیهای فرهنگی ما در این کشورها به تربیت نیروهای انقلابی مشغول بودهاند؟ اصلاً چرا راه دور برویم؟ در حوادث سال گذشته بیبیسی فارسی چه کرد؟ آیا رسانههای ما (مثلاً العالم یا الکوثر) توانستهاند یک دهم آنچه بیبیسی فارسی در تشویق و تشجیع حوادث خیابانی سال گذشته ایفای نقش کرد، در تقویت اعتراضات تونس، مصر، اردن و یا یمن مؤثر باشند؟
یک ضربالمثل خراسانی میگوید نه بیل زدیم نه پایه، انگور خوردیم در سایه! اما با کمال تأسف این اتفاق در عالم واقع رخ نمیدهد! اگر انقلاب اسلامی در لبنان و فلسطین پا گرفته محصول تلاشهای گمنامانه هزاران سرباز بیادعای انقلاب اسلامی است! مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!
و البته تنها سؤال بیپاسخ آن است که نمایندگان ویژه رئیس جمهور در یکی دو ماه گذشته چه پیامهایی را برای شاه اردن و رؤسای جمهور فاسد مصر و یمن داشتهاند؟ سفر بقایی به یمن و مصر و سفر مشایی به اردن نشان از چه دارد؟ آیا دولت ما در جریان رویدادهای این کشورها هست؟