خبرگزاري فارس: تحليلگر و نويسنده برجسته مصري با اشاره به مراحل انقلاب مردم مصر عليه حكومت استبدادي و با بيان اينكه عمر دوره حكومت مبارك بسر آمده است، تاكيد كرد كه نبايد به آمريكا اجازه مانور در انقلاب مردمي اين كشور داده شود.
به گزارش فارس، روزنامه "السفير " لبنان در گزارشي به قلم "محمد حسنين هيكل " به بررسي جريانات اخير مصر پرداخته و ضمن انتقاد از رويكرد "حسني مبارك " رئيس جمهور اين كشور قيام ملت، مردان و جوانان مصر را به تصوير ميكشد.
متن كامل اين مقاله را در زير مي بينيد.
هيكل در اين مقاله آورده است: ديگر نميخواهم دهانم را باز كنم و حرفي بزنم تمام آنچه را كه بايد گفتهام يا اينگونه به نظرم ميرسد.
ديگر نميخواهم احدي از نسل من يا شايد نسل آينده دهانش را باز كند و سخن بگويد، آنچه را كه بايد بلكه بيشتر گفتهاند.
وظيفهمان بود ساكت بنشينيم و مكالمه تاريخ جاري مصر را دنبال كنيم كه خود دو بعد دارد:
يك طرف بلند پروازي. يك طرف ديگر قدرت.
*نسل جوان مصر به خوبي از عهده كار برآمده است
به عبارتي اين يك گفتوگو است ميان نسل جديد، جواني كه قدرتي انفجاري و خطرناك دارد و هيچ كس نميداند چگونه ميتواند به آن نزديك شده و منحلش سازد البته اين نسل كار خود را به خوبي و با درايت انجام داد. اين همان طرف اولي است كه وارد عرصه شده است.
اما جنبه دوم نيروهاي مسلح هستند؛ گارد حمايت از حاكميت دولت و قانوني بودن آن- قانون و نه قدرت، مشروعيتي بر مبناي قانون اساسي، بر اساس پيمان سياسي و اجتماعي ميان تمامي طبقات ملت.
نسل جوان و نيروهاي مسلح تنها طرفهاي حاضر در سرزمين مصر نيستند، نيروهاي بسيار، طبقات متعدد، نسلهاي آينده همگي با نهايت آگاهي در عرصه حضور دارند، اما اينان جماعت بزرگتر و قويتر حاضر در صحنه هستند كه صداي گفتوگو ميان جوانان بلند پرواز و نيروهاي مسلح نقطه اوج اين حركات در حال حاضر است.
هيكل مي افزايد: من نمي خواهم كه نه خودم و نه سايرين از نسلم دخالت كنند، همه ما هماكنون در غروب يا آستانه آن به سر ميبريم؛ صبح و ظهر و عصر اصحاب و ياران خودش را دارد.
ولي خودم را ناچار به سخن ميبينم، چرا كه از برخي هشدارها بيم دارم:
1-ترس آن دارم گفتوگو به طول انجاميده، بهاي آن افزايش يافته و سبكش مختل شود و وزنههايي همچون: ملي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، روحي، فكري و ... بدان افزوده شود.
2-نيروهايي خارجي وجود دارند كه به خاطر منافع حياتي خود بر عرصه مشرف شدهاند، به ويژه آنكه نزد خود كساني را ميبينيم كه براي خود تعهداتي قرار دادهاند كه ما از آن بيخبريم، هرچند اثرش را احساس ميكنيم.
3-عناصري در صحنه وارد شدهاند كه اين عرصه باز آنها را وسوسه كرده تا با فرصت طلبي خواستها و تمايلات شخصي و فردي خود را پياده كنند.
اما مشكل در كجاست؟
- ورود شگفتزده اين جوانان با سلاحهاي عصر خود.
*ناتواني و عجز كامل نظام حاكم در پاسخ به مطالبات جوانان
- ناتواني و عجز كامل نظام حاكم در درك كامل جوانان و پاسخ به مطالبات آنها و در عين حال تكيه بر غرور خود در قدرت مطلق و كوتاهي انديشه آن در تاييد موروثي كردن دولت كه البته با همراهي شيوخي از بقاياي نسلهاي گذشته صورت گرفته است.
آنچه اتفاق افتاده، اين است كه سران حكومت – اگر چه ناميدن آن به حكومت دشوار است چرا كه عملا نام آن «ائتلاف عناصر پول و قدرت با سلاح سركوب امنيتي است» هيچ چيز را نفهميده و نتوانسته تغييري در جامعه ايجاد كند؛ جامعهاي كه قويتر از هر سركوب است و در نهايت نتيجه اين اوضاع انفجاري بود كه صورت گرفت.
عجيب است اگر كسي شگفت زده شود، چرا كه شواهد مدتها خود را نشان ميداد و بسياري به آن توجه و اشاره داشتند و گزافه نيست اگر بگويم من هم از آناني بودم كه حدود يك سال و نيم قبل در مصاحبه منتشر شده خود با روزنامه "المصري اليوم " اظهار داشتم تمامي راهها در برابر حكومت بسته شده يا در آستانه بسته شدن قرار دارد؛ پيشنهاداتي مبني بر روند انتقالي مطرح كردم تا با كمك هيئت امناي دولت و قانون اساسي به قانون اساسي جديدي برسيم و عملا اسمهايي نيز پيشنهاد دادم و از ديگران نيز خواستم پيشنهاد بدهند، آن زمان بحثهايي جدي صورت پذيرفت اما صداي اين بحثها با ادعاهاي متعددي همچون "ثبات در كشور " مكتوم شد؛ حال آنكه معناي حقيقي ثبات هماهنگي با اصول آزادي، عدالت و كرامت انساني است.
اكنون آنچه انتظار ميرفت، رخ داده، خيلي چيزها تغيير كرده و حقايقي جديد، نيروهاي جديد و مطالب جديد ظهور پيدا كرده است.
حادثه بزرگي در جريان يك هفته از ژانويه 2011 در مصر رخ داد.
روز چهارشنبه 26 ژانويه با همه اتفاقاتش اولين بخش جنگ ارتباطات الكترونيك عليه نيروهاي امل رخ داد و وزارت سقوط كرد.
پنجشنبه 27 ژانويه انديشه حمايت از حكومت از طريق موروثي كردن آن با ادعاي "ثبات " سقوط كرد.
در تظاهرات روز جمعه رويداد خطرناكتري رخ داد؛ رياست حكومت به گونهاي مبهوت شد كه ديگر قادر به كلامي نبود؛ روز جمعه چندين ساعت سكوتي مخوف بر سران حكومت غالب شد تا آنكه نزديك نيمه شب همگان به انتظار سخنان رسمي رئيس مجلس بودند تا اخباري جديد را ارائه دهد، اخباري كه نميتواند معنايي جز خروج رياست جمهور داشته باشد؛ تا اينكه با تغييراتي خود رئيس سخن گفت، سخناني به دور از واقعيت موجود، سخناني خارج از زمان و خارج از واقعيت.
* حكومت در صدد ايجاد وحشت در بين احاد مردم بود
روز بعد نه تنها تمام حكومت، بلكه سران آن در داخل و خارج نيز مبهوت ماندند؛ با اعلام وضعيت فوقالعاده و عقبنشيني پليس از خيابان و حضور نيروهاي مسلح حكومت نظامي منع آمد و شد برقرار شد و برخي عناصر به دنبال آن بودند تا از اين شرايط بهره برده با ايجاد حالت ترس و وحشت مردم را نسبت به جان و مالشان بترساند و به اين ترتيب با ترس به همين نظام بازگردند.
اما جوانان و در كنار آنان نيروهاي ويرانگر مردمي تمامي سدها و قيد و بندها را شكسته و انقلابي به راه انداختند و خواستار تغييرات اساسي و پايهاي شدند.
به همين شكل صبح روز 29 ژانويه تمامي مردم و جوانان در خيابان حاضر بودند و مهمترين مسئله حال حاضر روشن كردن امور براي همگان بود تا دو طرف دوشادوش و نه رو در رو به سمت هدفي مشخص حركت كنند.
اكنون سؤال مهم اين است، ما چه ميخواهيم؟
*مردم سرنگوني حكومت را ميخواهند
حقيقت غيرقابل انكار اينكه مردم سرنگوني حكومت و رياست آن را ميخواهند؛ در حقيقت نه دولتي وجود دارد نه نظامي بلكه در اينجا يك مجموعه قدرت وجود دارد.
هركس كه ميخواهد ببيند، بشنود و بفهمد، خواسته نخست مردم صرف نظر از اشكال آن اين است كه رياست قدرت به پايان رسيده است.
*رياست مبارك به پايان رسيده است
رياست حسني مبارك چه سقوط كند يا نكند با هر معياري به پايان رسيده چرا كه بقاياي مشروعيت خود را از دست داده است.
هيكل معتقد است كه مشروعيت علامت و شاخصههايي دارد:
-رضايت و پذيرش داوطلبانه مردم كه از بين رفته است
-جايگاه و قدر و منزلت – براي همگان در مصر، منطقه و جهان محرز شده كه احدي قادر نيست خود را نماينده و نماد مردم مصر قرار دهد.
-هيچ كس قادر نيست مردم را وادار به اطاعت كرده، يا قانون الزامآوري را صادر كند
ديگر كسي نميتواند جهان عرب را خطاب قرار داده و حتما صدايش شنيده شود، ديگر كسي قادر نيست جهان خارج را خطاب قرار داده و سخنانش جدي گرفته شود.
*مبارك يك سال پيش ميباست دست به اقدامي ميزد
تا سال گذشته و كمي كمتر از آن حسني مبارك ميتوانست حركت كرده، دست به كاري بزند اما او اقدامي نكرد، حتي تا پيش از جمعه گذشته نيز ميتوانست چيزهايي را نجات دهد، اما ترديد كرد.
من و سايرين گمان كرديم زماني كه وي اعلام كرد شامگاه جمعه سخنراني خواهد كرد، سخناني مشخص را مطرح خواهد نمود.
گمان كردم خواهد گفت پيام به من رسيد مضمونش را دريافتم و اين اقدامات را انجام خواهم داد:
1- اين آخرين دوره رياست من خواهد بود، ديگر نامزد نخواهم شد و فرزندم را پس از خود نامزد نخواهم كرد.
2- قانوني براي انحلال مجلس صادر خواهم كرد، مجلسي كه انتخاب آن بزرگترين عامل تحريك احساسات، اصول، مرزها و كرامتها بوده است.
3- به دليل اذيت و آزار مردم براي مجازات و طرد شماري از مسئولين كه گارد قديم و جديد خوانده ميشوند، قانوني صادر خواهم كرد.
4-براي تشكيل يك بدنه ملي كه نماينده تمام نيروهاي مردمي باشد، مشورت خواهم كرد تا بر مرحله انتقالي مشرف بوده و زمينه را براي برپايي دورهاي جديد جهت اجراي اراده مردم و خواستهايشان فراهم آورد.
5-من شاهدم كه بر درياي مرده سياست مصر، آبي به جوشش آمده كه راه را براي نسل جديد فراهم كرده تا مقدرات آينده را به دست بگيرند؛ تلاشم را براي بقاي جوش و خروش درياي سياست در برابر صخرهها، توفانها و وحشيان مبذول خواهم كرد.
اما مبارك هيچ نگفت؛ به گونه اي سخن گفت كه گويي تنها توفاني گذرا رخ داده كه با برخي اقدامات فوري قابل كنترل است تا بادها آرام گرفته، خشمها فروكش كند و به پايان برسد.
صراحتا ميگويم ملك فاروق عاقلتر بود كه در تاريخ 26 ژوئيه 1952 شرايط را درك كرد و با احترام به خواست مردم ضمن صدور حكمي از حكومت كنارهگيري كرد، نظام سلطنتي اين را فهميد اما رياست نظام به اصطلاح جمهوري اين را نفهميد و بدين ترتيب همه چيز به پايان رسيد، هر چند هستند كساني كه ميكوشند نجات دهند آنچه را كه امكان نجاتش باشد.
در حقيقت معركهاي كه اكنون مبارك به راه انداخته، تلاشي است براي بازگرداندن سلطنت چرا كه وي عملا از چند سال پيش به نفع فرزندش از آن كنارهگيري كرده بود.
تعامل با قدرت به گونهاي بود كه گويي يك ملك خصوصي است. چندين سال است اين مالك كنار نشسته و كارها را براي فرزندش رها كرده، استراحت كرده و آخر عمر از پيري اش لذت ميبرد؛ در خيال خود دارد كه اين مغازه با كمك برخي همراهان جديد تبديل به سوپر ماركتي مدرن خواهد شد. تمامي تصاوير گويي صحنهاي از داستان نجيب محفوظ را روايت ميكند.
گويي شرايط، داستان "آقا سيد " نجيب محفوظ است كه، فروشگاه را براي فرزند و دوستانش ترك كرده، به زندگي خود مشغول است تا به سلامتش بپردازد؛ به اينجا و آنجا سفر ميكند، شب زنده داري كرده و داستان تعريف ميكند و با اين و آن جوك تعريف ميكند تا اينكه با شنيدن خبر ورشكستگي فروشگاه و اينكه طلبكاران آن را پلمب كرده، بانك دارايي و مايملكش را ضبط كرده و حكم بازداشت برايش صادر شده، غافلگير ميشود و سراسيمه باز ميگردد. آنكه با منطق مالك و كارمند و كارگر با او سخن ميگويد در حقيقت همان وطن است و اين وطن مردمي دارد و اين مردم نسل به نسل جديد ميشوند و اينجا نسل جديدي حضور دارد كه در پي آزادي و زندگي و كرامت و عدالت به پا خاسته است.
*مصر ملك شخصي كسي نيست
به زبان ساده بايد گفت وطن بزرگتر از آن است كه ملك كسي باشد. ملت بزرگتر از آن است كه تبديل به كارگران و كارمندان اين فرد شوند. در ملت، مردان و جواناني حضور دارند.
و اين نكته مهم:
ارتشي وجود دارد كه همان ارتش ملت و مردان و جوانان است.
و در اين لحظه گفتوگويي ميان دو طرف برقرار است.
و مهمترين چيزي كه بايد آن را دريافت اين است كه صفحهاي وجود دارد كه بايد در هم پيچيده شود.
* 99% مردم عليه حكومت مبارك به پا خاستهاند
گويي حكومت يا آنچه به اصطلاح حكومت خوانده ميشود سالهاست ساختار تاريخي آن فروريخته و ساختار سياسي آن نيز؛ انتخابات اخير مجلس ملي صحنه آخر اين فروپاشي بود؛ فروپاشياي سختتر از صخره هاي "مقطم " و "دويقة "؛ زماني كه به ملت گفته شد كه حزب ملي با نسبت 99% انتخاب شده، بايد اين هم گفته شود كه اين ملت با نسبت 99% عليه حكومت حاكم به پا خاسته است؛ آماري كه اين بار حقيقت داشته و ساخته وزارت كشور نيست؛ ملتي كه عليه حكومت قيام كرده و تمامي نقابهاي قانوني آن را برداشته و آن را به مانند طاووسي مقابل جهان قرار داده كه توفان تمامي پرهايش را ريخته و عريان در مسير رهايش كرده است؟
اكنون چه بايد كرد؟!
بايد گفته شود شرايط در اوج خود قرار دارد، نبايد نسبت به آن توهم داشت و برخورد با آن در تاريكي جايز نيست؛ حقايقي وجود دارد كه بايستي بر همگان عرضه شود:
1-كوههاي كشور در حالت مذاب خطرناكي قرار دارند كه نميتوان رهايشان كرد.
2-اختلافي ميان ملت، جوانان و ارتش و نيروهاي آن وجود ندارد؛ مرحلهاي به اتمام رسيده و زماني جديد آغاز شده است.
3-نيروهايي خارجي و منطقهاي وجود دارند كه اين حالت مذاب را ميبينند و گمان ميكنند فرصت تجديد ساختار را دارند؛ بنا بر مداركي موثق به نظر ميرسد اسرائيل از قاهره بابت نياز به كمك سؤال كرده و دولت آمريكا اظهار داشته كه «هر اقدامي از سوي اسرائيل بر پيچيدگي شرايط خواهد افزود، پس آن را به ما و دوستان منطقهاي ما واگذاريد؛ ما نيز با شما شاهديم كه دوره اي در مصر به پايان رسيده و زمان جديدي در آستانه آغاز شدن است؛ ما به همراه دوستانمان به مراتب بهتر از شما قادريم آنچه كه ثبات يا صلح ناميده ميشود را حفظ كنيم.»
4-زمان جديدي كه نويد آن ظاهر شده نبايد به ايالات متحده فرصت حركت يا تشويق بدهد.
5-عقلاي اين ملت بايستي حركت كنند و ارتباطي ميان جوانان و ارتش ايجاد كنند؛ و اين ماجرا همچنان ادامه دارد....