بررسی استراتژیک - دیپلماسی ایرانی/ در حال حاضر اولویت اخوان المسلمین در مصر، تغییر نظام و ایجاد دولت اسلامی نیست بلکه ایجاد تغییر تدریجی و مسالمت آمیز دموکراتیک و مردمسالارانه در مصر و ترمیم شکاف عمیق بین دولت و ملت در این کشور است.
شاید بتوان گفت ویژگی اساسی تحولاتی که اخیرا در تونس رخ داد و بلافاصله خود را در مصر نشان داد، این است که تودههای مردمی از مجموعه جریانهای سیاسی اپوزیسیون، قوای حاکم و نیروهای موثر خارجی پیشتازتر هستند. به بیان دیگر از سه ضلع موثر سنتی موجود در سیاست این کشورها، یعنی ضلع طبقه حاکم و نیروهای حاکمیت، ضلع بازیگران موثر خارجی و در نهایت نیروهای اپوزیسیون و مجموعه گروههای مخالف، به نظر میرسد تحولی که در تونس اتفاق افتاد موجی ایجاد کرد که هر سه این اضلاع و مجموعهها را به دنبال خود کشید. همین وضعیت را در مصر نیز شاهد بودیم. البته در مصر ما شاهد حضور یک جریان معارضه جدی بوده ایم و منازعه سیاسی زنده ای جریان داشته است. آخرین مورد از این جریانات به تحولات بعد از انتخابات اخیر و بحران نسبی سیاسی که در مصر ایجاد شد، بر میگردد.ادامه…
با این وجود، ویژگی تحول اخیر این است که حتی در مصر، این معارضه نیست که مردم را وارد صحنه کرده است بلکه این ایجاد یک حرکت مردمی است که معارضه و مجموعه نیروهای موثر دیگر را در نیز پی خود وارد صحنه نموده است. اگر به این شکل به صحنه نگاه کنیم نمیتوانیم بگوییم جنبشهای اسلامی به عنوان یکی از مهم ترین اجزای معارضه و اپوزیسیون موجود در مصر و بصورت ضعیف تر در تونس آفریننده تحول و حرکت فعلی هستند. این البته مطلقا به این معنی نیست که اگر آنها آفریننده این جریان نیستند، هیچ نقش و تاثیرگذاری در روند این تحول و جهت گیری آینده آن ندارند و نمیتوانند داشته باشند. قطعا هم در تونس، هم در مصر و در همه کشورهائی از این دست، جریانهای اسلامی تلاش میکنند که تا جایی که امکان دارد مهر خود را بر حوادث بزنند و موج مردمی که آفریده شده را به سمت و سویی هدایت کنند که حداکثر ممکن خواستههای تاریخی خود را بتوانند محقق کنند. این موضوع در مصر از قوت بیشتری برخوردار است به این دلیل که جنبش اسلامی مصر و به طور خاص جریان اخوان المسلمین، تقریبا قدیمیترین جنبش اسلامی موجود در کل جهان اسلام است و سابقه طولانی تاریخی و تشکیلاتی دارد و در سطوح مختلف جامعه مصر، به ویژه در سطح نخبگان و اصناف متفاوت، مجموعه سندیکاها و سازمانهای مردم نهاد (NGO) ، شبکه ای از نیروها، کادرها و بازیگران را در اختیار خود دارد. به طور طبیعی این جریان تلاش خواهد کرد که در روند تحولات و هدایت موجهای ایجاد شده و تشدید و تعمیق این امواج مردمی موثر باشد و شاهد نقش آفرینی جنبش اسلامی اخوان المسلمین در این زمینه هستیم.
در مجموع میتوان گفت اگر تحولات اخیر مصر وتونس منجر به تغییری بیش از تغییر برخی از چهرههای حاکمیتی شود، یعنی موجب تغییرات ساختاری حتی به صورت حداقلی شود و امکان تاثیرگذاری تودههای مردمی و مجموعه نخبگان جامعه به طور نسبی در حاکمیت به وجود بیاید، جریان اسلامی قطعا یکی از بازیگران موثر در صحنه آینده مصر وتونس و نقاط دیگر خواهد بود. البته این به این معنا نیست که روند تحولات به حاکمیت جریانهای اسلامی منجر خواهد شد. میتوان گفت که در کوتاه مدت و میان مدت چنین چیزی را در افق نمیبینیم، به ویژه این که برآیند نیروهای مخالف نیز به طور جدی علیه چنین احتمالی فعالیت میکنند. به طور خاص درمورد مصر نقش اسرائیل، به دلیل حساسیت شدید بر تغییر در مصر و نیز حساسیت نسبت به موضع خاص جریان اسلامی و اخوان المسلمین در حمایت از جبهه مقاومت در منطقه و بر علیه رژیم صهیونیستی، این خط قرمز اساسی اسرائیل است که تلاش میکنند از طریق ارتباطات مستقیم و نفوذی که در درون ساختارهای قدرت مصر دارند و به شکل غیر مستقیم از طریق آمریکاو کشورهای غربی این حق وتو حفظ شود که جریان اسلامی به جریان حاکم تبدیل نشود.
ازسوی دیگر وقتی از درون مصر و دیگر کشورهای مورد بحث به این تحولات نگاه کنیم در مییابیم که ویژگی این تحولات این نیست که ذیل گفتمان اسلامی در حال وقوع است و هدف گیری آن تشکیل حکومت اسلامی است. بلکه مجموعه خواستهای تودههای مردم در زمنیههای اقتصادی و سیاسی داخلی، سیاست خارجی و به طور مشخص تلاش برای اعاده و احیای کرامت ملی نقض شده اعراب و به خصوص مصریها، هدف گیری مشترک مردم و جریانهای مخالف در این تحولات است. این واقعیت به علاوه عدم وجود یک رهبری مقتدر و انقلابی که هم تودههای مردمی و هم نخبگان و جریانهای موثر اجتماعی از او تبعیت نمایند (مشابه وضعیت امام خمینی در انقلاب اسلامی ایران) از یک سو و تحفظ قدرتهای موثر خارجی و تلاش جدی طبقات حاکمه از سوی دیگر، مجموعا شرایطی را فراهم میکند که به نظر میرسد امکان حاکمیت جریانات اسلامی را به عنوان تنها قوای جدی و موثربسیار کاهش میدهد اما بدون تردید به هر میزان که شکاف کامل بین دولت و ملت در نمونههایی مثل مصر و تونس ترمیم شود و امکان تاثیرگذاری مردم و نخبگان و جریانهای معارض در حاکمیت فراهم شود، به دلیل نقش و تاثیر تاریخی و حضور موثرجریان اسلامی به عنوان یکی از اجزای موثر جامعه و در میان نخبگان و اپوزیسیون، این جریان هم به یکی ازبازیگران موثر در صحنه تحولات آینده مصر، تونس یا دیگر کشورهای جهان عرب میتو اند تبدیل شود.
از منظر تاریخی، جنبش اخوان برای تغییر در وضعیت موجود در مصر و در جهان عرب ایجاد شده است. یعنی به لحاظ گفتمان تاریخی، هدف گیری نهایی جنبش اسلامی اخوان در سراسر منطقه تشکیل حکومتهای اسلامی در منطقه و در مرحله بعد اتحاد کشورهای اسلامی و شکل گیری امت اسلامی تحت حاکمیت خلافت راشده اسلامی بوده است.
با این وجود، در پرتو تحولات تاریخی دهههای گذشته و تحت تاثیر مجموعه عواملی از جمله تنوع نیروهای موثر اجتماعی و اقشار اجتماعی موجود در مصر و کشورهای عربی دیگر، سیاست برخورد شدید و سرکوب کامل از سوی حاکمیتها علیه جریانهای اسلامی به خصوص اخوان المسلمین و تحفظ شدید قدرتهای موثر خارجی نسبت به جنبش اسلامی و امکان حاکمیت آنها، که بامجموعه بازتابهایی که پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شکل گیری جنبش اسلامی در فلسطین و لبنان داشته و رویارویی و چالشی که این واقعیت با منافع دولتهای غربی ایجاد کرده تشدید هم شده است ، منجر به نوعی اصلاح گفتمان سیاسی و اولویتهای جنبش اسلامی در مصر و سطح منطقه گردیده است .
به عنوان نمونه میتوان به نحوه برخوردی که غرب در حمایت کامل از جریانات حاکمه درالجزایر در دهه ۱۹۹۰ و در کودتایی که علیه جریان اسلامی در الجزایر انجام شد، اشاره کرد. این نمونه ای از نحوه نگاه دولتهای غربی است که در منطقه تاثیرگذارهستند. این مجموعه عوامل و عناصری که اشاره شد نوعی محافظه کاری مفرط را بر اخوان تحمیل کرد و آنها نحوه بازی خود را تعدیل کردند و هدف گیریهای خود را حداقل به صورت مرحله ای تغییر داده و شاهد شکل گیری گفتمان سیاسی تعدیل شده از سوی اخوان و مجموعه جریانهای اسلامی در منطقه بوده ایم. به این معنا، حدود یک دهه است خطاب سیاسی اخوان مبتنی بر جهت گیری تاریخی برای ایجاد حکومتهای اسلامی و ایجاد خلافت راشده اسلامی نیست بلکه مبتنی بر تغییردر سیاستهای این کشورها و امکان تاثیر گذاری جریان اسلامی به عنوان یک جزء ازمجموعه نیروهای سیاسی موجود در درون جوامعی مثل مصر بوده است. در این چارچوب حرکت جریانهای اسلامی و اخوان به سمت مفاهیم مرتبط با دموکراسی و پذیرش حضور موثر مجموعه نیروهای متنوع اجتماعی و سیاسی در روند تغییر وضعیت موجود نظامهای عربی را در گفتمان جریان اسلامی اخوانی شاهد بوده ایم و در پی این تغییر اولویتها به لحاظ سیاسی و به موازات آن شاهد برخی تحولهای فکری یا نوعی بازبینی و اصلاح در زمینه نحوه تعامل با نیروهای موثر اجتماعی و با مفاهیم مرتبط با مردم سالاری در سطح جنبش اسلامی در منطقه و اخوان المسلمین مصر بوده ایم.
در این چارچوب مسئله ای که چندین سال است اخوان المسلمین به عنوان اولویت خود تعریف میکند نه تغییر کلی حاکمیت و نظام و ایجاد دولت اسلامی بلکه ایجاد تغییر تدریجی و مسالمت آمیز دموکراتیک و مردمسالارانه در مصر و ترمیم شکاف عمیق بین دولت و ملت و امکان تاثیرگذاری مجموعه نیروهای مردمی موثر از جمله جریانهای اسلامی به عنوان جزئی جدایی ناپذیر و مهم از جریانات موجود در درون کشورهای عربی بر روند سیاست گذاریها و مدیریت ملی این کشورها است.