بررسی استراتژیک - پرس تی وی/ جوانان مصری در اعتراض به دولت به خیابانها آمده و پس از ۳۰ سال ریاست جمهوری حسنی مبارک، برکناری وی را خواستار شدند.یکی از رهبران قدیمی عرب اعتقاد دارد که مصر به دلیل سابقه تاریخی و فرهنگی و ظرفیتهای انسانی خود، همواره به عنوان مغز هدایت کننده پیکره ملتهای عرب تلقی میشود.
این اعتقاد نزد نسلهای قدیمی رهبران عرب وجود دارد که هرگاه مصر دچار لغزش شود، سایر کشورهای عربی بیتردید دچار فروپاشی میشوند. مصر کشوری است که در طول ۶ دهه گذشته، به عنوان کشوری شناخته میشود که در خط مقدم جبهه مبارزه با رژیم صهیونیستی، حداقل ۴ جنگ را با این رژیم فرماندهی کرده است. جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷و ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل با هدایت و فرماندهی مصر صورت گرفت در حالی که این کشور، یکی از بنیانگذاران اصلی اتحادیه عرب نیز بشمار میرود. ادامه….از سال ۱۹۵۲ میلادی که کودتای افسران آزاد علیه حکومت پادشاهی مصر به پیروزی رسید، جایگاه ژئواستراتژیکی مصر بشدت در منطقه ارتقاء یافت.
گرایش مصر به عنوان یک کشور سوسیالیستی به اتحاد جماهیر شوروی سابق، فضای رقابتی شدیدی میان دو ابر قدرت آن زمان، یعنی آمریکا و شوروی برای نفوذ در مصر ایجاد کرد.
پس از مرگ جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری وقت مصر در سال ۱۹۷۰ میلادی، جانشین وی انور سادات، در یک چرخش ۱۸۰ درجهای از کشورهای عضو بلوک شرق به سمت کشورهای همسو با آمریکا و اسرائیل متمایل شد.
اخراج ۱۰ هزار کارشناس نظامی روسی از مصر بزرگترین هدیهای بود که انور سادات در دهه ۷۰ از قرن گذشته میلادی تقدیم آمریکا کرد.
سفر انور سادات به بیتالمقدس و امضاء قرارداد کمپ دیوید نیز به خروج مصر از چرخه کشورهای جبهه پایداری اعراب منجر شد و جهان عرب با گسست بیشتری در اتحادیه عرب مواجه شد.
مصر به تدریج به کشوری مطمئن برای حفاظت از مرزهای رژیم اشغالگر قدس مبدل شد تا جائی که تحلیلگران سیاسی جهان عرب، سقوط رژیم حسنی مبارک را به مفهوم فروپاشی رژیم اسرائیل تلقی میکنند.
حسنی مبارک برای ایفای نقش ژاندارم منطقه و مقابله با موج نارضایتی های داخلی در طول ۳ دهه گذشته، بیش از ۱۵۰ هزار تن از اعضای جنبش پرنفوذ اخوان المسلمین را در زندانهای مختلف به قتل رساند.
هر چقدر که رژیم حسنی مبارک به آمریکا و رژیم اسرائیل نزدیکتر میشد، گسست میان این رژیم با مردم مصر افزایش پیدا میکرد و این مساله به یک شکاف عمیق در جامعه مصر منجر شد.
این شکاف عمیق تنشهای اجتماعی و خیزشهای پراکنده میان مردم و نیروهای دولتی را تشدید کرد و زمینههای لازم را برای بروز یک بحران غیرقابل مهار اجتماعی فراهم ساخت.
انقلاب اخیر ملت مصر علیه دیکتاتوری رژیم حسنی مبارک، برآیند ۳ دهه حکومت پلیسی و امنیتی در مصر است که با افزایش تدریجی شکاف طبقاتی میان ثروتمندان و مستمندان همراه بود.
حسنی مبارک که از سال ۱۹۸۱ و اندکی پس از ترور انور سادات قدرت را در دست گرفت، سرکوب گروههای اسلامی و ملیگرایان و نیز نگهبانی از مرزهای فلسطین اشغالی را در اولویت سیاستهای خود قرار داد.
اعتراضات مردم مصر در طول سالهای اخیر نسبت به سیاستهای سازشکارانه رژیم حسنی مبارک و همسوئی وی با سیاستهای آمریکا و اسرائیل بشدت سر کوب شد و انتخابات شکلی و ظاهری ریاست جمهوری و پارلمانی تحت نظر حزب ملی حاکم بصورت کنترل شده انجام می شد.
ظهور یک طبقه از سرمایهداران وابسته به رژیم حسنی مبارک که ثروتهای مردم مصر را با استفاده از رانتهای دولتی غارت میکردند، رسوباتی از کینه و نفرت را در ذهن جوانان مصری ایجاد کرد.
فقر، بیکاری، فساد و فحشا بشدت در جامعه مصر گسترش یافت، بگونهای که آمار سازمان توسعه اقتصادی عربی وابسته به اتحادیه عرب نشان میدهد که ۶۰۰ هزار تن از مردم مصر، در قبرستانهای اطراف قاهره زندگی میکنند.
تسلط فرزندان حسنی مبارک، علاء و جمال بر مقدرات اقتصادی و جمعآوری ثروتهای نامشروع که به رقمی بالغ بر ۵۵ میلیارد دلار میرسد، فاصله طبقاتی را میان جامعه مصر بشدت افزایش داد.
اغلب سهام کارخانههای غیردولتی، شبکههای ارتباطی، خطوط هواپیمائی و کشتیرانی، شرکتهای راهسازی و صادرات و واردات، متعلق به نزدیکان حسنی مبارک وهمسرش سوزان مبارک است.
در بعد خارجی کشور مصر که زمانی در خط مقدم جبهه پایداری کشورهای عربی بشمار میرفت، در دوران حکومت حسنی مبارک به کشوری حافظ منافع رژیم صهیونیستی تبدیل شد.
رژیم حسنی مبارک بیش از ۳ سال مرزهای رفح را بشدت کنترل میکرد تا از هر گونه کمکرسانی مردم مصر به مردم مسلمان غزه جلوگیری کند.
قطع ارتباط میان دو جریان اسلامی اخوانالمسلمین مصر و جنبش حماس، بخشی از سیاستهای رژیم حسنی مبارک بود.
این رژیم در کلیه توطئههای آمریکا علیه کشورهای اسلامی و عربی منطقه مشارکت مستقیم داشت تا جائی که حتی چهرههای لیبرال مصر نسبت به این سیاستها اعتراض میکردند.
مجموعه این عوامل موجب شد تا مردم مصر، بویژه جوانان این کشور، بدون تکیه بر احزاب سیاسی و داشتن رهبری مشخص، انقلابی را علیه رژیم حسنی مبارک سازماندهی کنند.
سقوط رژیم حسنی مبارک و محاکمه دیکتاتور مصر اکنون به مهمترین مطالبات مردم این کشور در طول ۱۰ روز گذشته تبدیل شده است.
آمریکا که در کلیه مسائل داخلی منطقهای و جهانی دخالت میکند در برابر انقلاب ملت مصر غافلگیر شد.
از آنجائی که سقوط رژیم مصر به مفهوم سقوط رژیم صهیونیستی تلقی میشود، لذا آمریکا بشدت تلاش کرد تا از سقوط حسنی مبارک جلوگیری کند.
نگرانی آمریکا پس از سقوط رژیم حسنی مبارک این است که اسلامگرایان به قدرت برسند و در نتیجه امنیت رژیم صهیونیستی را مورد تهدید قرار دهند.
لذا آمریکا در جریان انقلاب مردم مصر سریعا وارد عمل شد و ۴ گزینه را در دستور کار خود قرار داد.
نخستین گزینه این است که حسنی مبارک راعلیرغم تظاهرات گسترده مردمی به هر شکل ممکن در راس قدرت باقی بگذارد.
اما با ادامه راهپیمائیهای اعتراضآمیز مردمی، درگیریهای خیابانی و اعلام بیطرفی ارتش نسبت به رخدادهای داخلی، آمریکا گزینه جایگزینی محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بینالمللی انرژی هستهای را در دستور کار خود قرار داد.
بازگشت سریع محمد البرادعی از اتریش به قاهره برای هدایت جریان خیزش مردمی، با بیتفاوتی مردم مصر مواجه شد و البرادعی که فاقد یک پایگاه گسترده مردمی است، نتوانست انقلاب را کنترل کند.
گزینه سوم انتقال قدرت از حسنی مبارک به سر لشکر عمر سلیمان، رئیس سازمان امنیت مصر و از مهرههای مورد قبول آمریکا و اسرائیل که گرایش شدیدی نسبت به سیاستهای واشنگتن و تلآویو داشت که با مخالفت شدید مردمی مواجه شد.
واشنگتن با شکست این طرح گزینه “هرج ومرج سازنده” را برای به شکست کشاندن انقلاب مردم مصرمورد توجه قرار داد.
در این طرح آمریکا تلاش می کند تا از رهگذر بالا بردن هزینه اینگونه انقلابها، از الگوبرداری سایر ملتهای مسلمان و عرب منطقه از چنین انقلابهای خودجوش جلوگیری کند.
هدف آمریکا ایجاد شکاف میان طیفهای مختلف مصری، ناامید ساختن جوانان از ادامه تظاهرات خیابانی و فلج ساختن کشور و در نهایت زمینهسازی برای ژنرالهای مصری برای به دست گرفتن قدرت است.
اکنون انقلاب ملت مصر به مرحله حساسی رسیده و رژیم مصر آخرین نفسهای خود را میکشد؛ اما در این میانه، طیفی برنده این نبرد نامتقارن خواهد شد که پایداری بیشتری از خود نشان دهد.