آمريكا بار ديگر به يك همپيمان بزرگ خود در منطقه پشت كرد و به راحتي 30 سال روابط نزديك و تنگاتنگ را براي حفظ منافعش ناديده گرفت و صراحتا اين بار از رفيق 30 سالهاش در خاورميانه خواست تا از قدرت كنار برود؛ كاري كه پيش از اين نيز با بسياري از همپيمانانش انجام داده بود. آمريكا در طول تاريخ همواره ثابت كرده كه شريكي مطمئن و قابل اعتماد نيست و حساب باز كردن بر آن اشتباهي جبران ناپذير است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عبدالباري عطوان مدير مسئول روزنامه فرامنطقهاي القدس العربي، در تحليلي تحت عنوان "آمريكا اين چنين به دست نشاندههايش پاداش ميدهد" آورده است:
«اين روزها ما در لحظاتي تاريخي به معناي واقعي كلمه به سر ميبريم؛ لحظاتي كه در آن نه فقط خاورميانه بلكه كل جهان در حال تغيير است و دليل آن گروهي از جوانان شجاع هستند كه به اعتقادات خود ايمان داشته و در ميدانهاي اصلي تونس و مصر حضور يافته و ميگويند كه ظالمان و ظلم و استبداد را نميخواهند.
فصيحترين درسي كه ميتوان از اين حضور گستردهي مردمي در ميدان التحرير قاهره و پيش از آن خيابان الحبيب بورقيبه تونس گرفت، اين است كه آمريكا به راحتي از دست نشاندههايش چشم پوشي ميكند و از دادن پناهگاهي امن به آنها سر باز ميزند.
دولت آمريكا هماكنون با اوضاع مصر چنين تعاملي دارد، به طوري كه نه تنها حسني مبارك، رئيس جمهور مصر را نميبيند، بلكه وي را وبالي ميداند كه ميخواهد در نزديكترين زمان ممكن و با كمترين خسارت براي حفظ منافعش از دست وي رهايي يابد.
از اين جوانان شجاع كه موجب شدند زانوي ديكتاتورها از ترس و وحشت بلرزد و در برابر ملتشان و براي دوري جستن از خشم و غضب آنها زانو زده و به گدايي بيفتند، تشكر ميكنيم.
حسني مبارك نيز تسليم خواستههاي مردمش شد و اعلام كرد كه اگر راه خروج مناسب و مصونيت قضايي برايش ايجاد شود تا در آينده نزديك به عنوان جنايتكار جنگي و عامل فساد تحت پيگرد قرار نگيرد از قدرت كنارهگيري ميكند.
عبدالعزيز بوتفليقه، رئيس جمهور الجزاير نيز تصميم به لغو وضعيت فوقالعاده در اين كشور گرفته و متعهد به انجام اصلاحات شد. علي عبدالله صالح، رئيس جمهور يمن نيز در ملاء عام اعلام كرد كه نميخواهد رئيس جمهور مادامالعمر باشد و يا حكومت را به پسرش واگذار كند.
ملتهاي عربي شب و روز تحولات مصر را پيگيري ميكنند و اميدوارند كه هر چه سريعتر اين انقلاب پيروز شود تا پيگير انتقال آن به يك كشور عربي ديگر براي براندازي يك ستمگر ديگر و آغاز يك دوره جديد از عزت و شرف باشند.
حسني مبارك به زودي ميرود زيرا مردم مصر هرگز در ميانهراه توقف نخواهند كرد و حضور ميليوني آنها در ميدان التحرير قاهره و ديگر شهرهاي مصر نيز اين حقيقت را ثابت كرد.
ما اكنون شاهد يك مسابقه و رقابت بين حكومتي هستيم كه براي حمايت از عاملان فاسدش از خشم و انتقام جويي ملت به قدرت چنگ زده و گروهي از جوانان كه به دنبال آيندهاي روشن براي كشورشان هستند. نظام مصر زماني بيشتر براي سروسامان دادن به اوضاع ميخواهد و جوانان نيز ميخواهند در كوتاهترين زمان به هدف خود براي تغيير دست يابند.
در اين ميان حتي بنيامين نتانياهو، طاووس متكبر و خودخواه نيز به شكلي متفاوت با مسائل برخورد ميكند و براي اولين بار از سلب مسئوليت اسراييل در قبال ساختارهاي زيربنايي غزه و پيشبرد طرحهاي بينالمللي مربوط به آب و برق و تحكيم اوضاع اقتصادي فلسطينيان در كرانه باختري سخن ميگويد. مسلما نتانياهو براي همدردي با ملت فلسطين چنين موضعي نگرفته، بلكه مجبور به اين كار شده و دليل آن تغييري است كه در كل منطقه به جريان افتاده است.
تمام جهان ميبيند كه تنها دولت دموكراتيك منطقه (اسراييل) چگونه طرف فعالان و ديكتاتورها را در كشورهاي همجوارش گرفته، با آنها توافقنامهي صلح امضا كرده و علاوه بر آن از تمامي روابط بينالمللياش براي حمايت از اين حكومتها از خطر سقوط استفاده ميكند.
نتانياهو به خوبي دريافته كه سقوط نظام مبارك يعني سقوط هر آنچه كه اسراييل و آمريكا طي 30 سال از عادي سازي روابط، تحقير اعراب و كشتن روحيه مقاومت و عزت در بين آنها از طريق حكومتها و سيستمهاي ديكتاتوري سركوبگر، انجام دادهاند.
سقوط توافقنامه كمپ ديويد با سقوط نظام مبارك، يعني بازگشت مصر به جايگاه مناسبش در منطقه؛ موضوعي كه اسراييل را به خانه اول باز ميگرداند و آن را كشوري كاملا طرد شده در ميان همسايگان عربش قرار ميدهد.
اسراييليها نگران هستند و ميترسند، زيرا مبارك بيش از 30 سال مانعي را بين آنها و اعراب مخالفشان ايجاد كرده بود و با آنها در تحريم و محاصره اعراب و مسلمانان غزه همدستي ميكرد؛ اقدامي كه بزرگترين اقدام غير اخلاقي در تاريخ محسوب ميشود.
اين روزها گمانه زنيهاي زيادي درخصوص اين كه چه كسي شكاف را در صورت فروپاشي نظام مبارك پر خواهد كرد وجود دارد، اما مسالهاي كه بايد بر آن بيشتر متمركز شد، اين است كه مسئوليت پر كردن اين شكاف بر عهده ملت مصر است نه آمريكا، اروپا و يا هر كشور خارجي ديگر.
در ابتدا مصر بايد از سر افعي رهايي يابد بعد از دُم آن. بهتر است همه را به عدالت تحويل داد تا به نحوي كه سزاوار آنند قصاص شوند و اموال مردم مصر را كه غارت كردهاند به آنان بازگردانند.
همچنين بايد نسبت به ميانجيگران موسوم به كميتهي حكما هشدار داد؛ كساني كه اين روزها سعي ميكنند به عنوان يك طرف سوم راهكارهاي ميانه براي مصر ارايه دهند. اينها در واقع براي نجات نظام تلاش ميكنند نه نجات مصر. بسياري از آنها به نظام فعلي مصر خدمت كردهاند همانطور كه به نظامهاي قبلي خدمت كردهاند و بايد آنها را افرادي براي همه دورهها دانست.
راهكار ميانه در انقلابها و اصلاحات در نظام استبدادي وجود ندارد.
نظام فاسد بايد ريشهكن شود تا يك نظام دموكراتيك جديد بر ويرانههاي آن ايجاد گردد.
حكماي واقعي كساني هستند كه كنار ملت و خواستههاي عادلانه آنها ايستادهاند و راهكارهايي را براي نجات ديكتاتورها تحت عنوان حمايت از مصر مطرح نميكنند. ملت، مدافع حقيقي مصر هستند و آنها تغيير را تحميل نموده و نظام را مجبور به چشم پوشيهاي پياپي از مواضعشان كردند.
آمريكا، خاورميانه و هم پيمانان سركوبگرش را از دست داد؛ همپيماناني كه خواب ندارند و منتظر سقوط خود هستند و حتي اموال و داراييها و همراهان و خويشاوندان فاسدشان كه آنها را تشويق به ظلم و ستم عليه ملتهايشان كردند، به دردشان نخورده است.»