خبرگزاري فارس: جماعت اخوان المسلمون برنامه اصلاحي وسيع و گستردهاي را تدوين كرده كه در آن عدالت اجتماعي، برابري، آزادي، صلح و چگونگي رويارويي با سختيها و مشكلات زندگي عمومي جلوه گر است و همين عامل محبوبيت اين جنبش بويژه در ميان طبقه فقير شد.
به گزارش فارس، جنبش اخوان المسلمون را بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر و رهآورد رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم ) در ميان روشنفكران و ملي گرايان مصري دانست كه براي اصلاح مصر در دوران خفقان بعد از انقلاب 1919 اين كشور عليه انگليس شوريدند.
اهداف بنيانگذاران اين جنبش - بويژه "حسن البناء " يا " رهبر اخوان المسلمون "- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالت ايستا و بي تحركي به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر اتحاد و وحدت مسلمانان در برابر استعمارگران غربي تمركز مي كرد كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند.
اهداف و اقدامات اخوان المسلمون در موارد ذكر شده در سطور بالا تا پيش از كشته شدن حسن البناء توأم با نوعي هماهنگي و يكپارچگي بود، اما در پي كشته شدن حسن البناء و بويژه ظهور "جمال عبدالناصر " رئيس جمهور وقت مصر در عرصه قدرت و بهره گيري وي از اسلام در جهت اهداف خود، نوعي تفاوت بين اهداف و اقدامات اخوان المسلمون بوجود آمد.
حال كه ديگر بار و در آستانه انقلاب مردم مصر، نام اخوان المسلمون دوباره مطرح گرديده و اين جنبش وارد صحنه فعاليتهاي سياسي مصر شده، بيمناسبت نديديم در تحليلي به بررسي اين جنبش از ابتدا تا كنون بپردازيم.
پيدايش جنبش اخوانالمسلمون
- حسن البنا:
حسن البناء بنيانگذار جنبش اخوان المسلمين در سال 1906 در روستاي "محموديه " در دلتاي رود نيل از نواحي "بحيره " مصر چشم به جهان گشود.
*حسن البنا: اسلام، پدر من است و من جز او پدري ندارم
وي به خاطر ريشههاي فكري و مذهبي پدرش كه از طلبههاي بنام و از پيروان مكتب بنيادگرايان حنبلي بود، با اصول اسلامي (سنتي) تربيت شد و در محيطي كاملاً اسلامي رشد كرد، بناء در اين باره ميگويد: اسلام، پدر من است و من جز او پدري ندارم.
وي پس از تكميل تحصيلات مقدماتي به قاهره ميرود و تعليمات مذهبي و دوره آموزش آموزگاري را در دارالعلوم قاهره ميآموزد. در اين جا بود كه براي نخستين بار مشكلات مردم در شهرهاي بزرگ و زندگي مرفه انگليسيها و فرانسويها را لمس ميكند كه در سطح بسيار بالاتري از مردم مصر زندگي ميكردند.
پس از اين مشاهدات بود كه حسن البناء به عضويت سازمانهاي مختلف مذهبي درآمد و دركنار ديگر برادران مصري خود در انجمنهاي اسلامي، برنامه تدريس و شركت در فعاليتهاي ضد انگليسي را شروع كرد.
- آغاز فعاليت:
حسن البناء در خاطراتش مينويسد: در مارس 1928 شش تن از برادراني كه در درسها و جلسات من شركت داشتند، يعني "احمد المصري "، "فواد ابراهيم "، "عبدالرحمان حب الله "، "اسماعيل عزو " و "ذكي المغربي " به منزل من آمدند و گفتند: ما ديگر از اين زندگي ذلت بار خسته شدهايم، در اين كشور مسلمانان از هيچ عزت و حرمتي برخوردار نيستند و جايگاه آنها از خدمتكاران و بيگانگان نيز پايينتر است. ما حاضريم با نثار خون خود با تو همراه شويم. من از سخنان آنها واقعا متاثر شدم و ميديدم كه نمي توانم از زير بار مسئوليتي كه به عهده من ميگذارند، شانه خالي كنم، از اين رو به دعوت آنها لبيك گفتم و در همان جا با هم سوگند خورديم تا جان در بدن داريم، در راه اسلام فعاليت و مبارزه كنيم. يكي از برادران پرسيد: چه نامي براي خود انتخاب كنيم؟ يك انجمن، فرقه، اتحاديه و... تا رسميت پيدا كنيم. گفتم: هيچ يك! ما برادراني در خدمت اسلام هستيم، يعني "اخوان المسلمون " و اخوان شعار خود را: "الله هدف ماست، رسول الله رهبر ماست، قرآن برنامهي ماست، جهاد و تلاش كار ماست، شهادت آرزوي ماست " قرار داد.
از آنجا كه در آن زمان ميان مباني اسلام و اجرا و تطبيق آنها فاصله بسياري بوجود آمده بود، اين امر كمك كرد كه حركت "بنا " به سرعت ميان اقشار مختلف جامعه مصر جا باز كند و موجب مشاركت وسيع و حماسي مردمي شود. از مهمترين عوامل انتشار سريع جنبش اخوان را بايد در موارد ذيل ملاحظه كرد:
1- اعراب و مسلمانان مصر در ياس و نا اميدي بسر ميبردند و اين موضوع رهاورد زندگي مملو از قيد و بندهاي سياسي و اجتماعي بود كه از سوي استعمار اروپايي بر آنان تحميل ميشد.
انگلستان از زمان آغاز جنگ جهاني اول به مصر حمله كرد و سالها بر اين كشور حكومت كرد. همين مسئله موجب شد، بسياري از آزادگان وطن پرستان مصري ضرورت مقابله با استعمار را احساس كنند و جنبشي را راه اندازي نمايند، بسياري از شيوخ الازهر با اين حركت ملي همراه شدند و اين امر باعث شد، اين حماسه ملي - ميهني در طلب آزادي از قيد و بندهاي استعمار از يك عقيده اسلامي نشات بگيرد.
2- شيوع اختلافات مذهبي و حزبي در بيشتر احزاب مصري از زمان آغاز و شكل گيري آنها منجر شد، گرايش و تمايلي در حركت مردم مصر به سوي اخوان ايجاد شود تا اين جنبش جايگزيني براي آن احزاب باشد. اسلامگرايان ضرورت تغيير مرحلهاي و خارج ساختن اسلام از انزوا را احساس كردند. اين انزوا به دليل گرايشهاي صوفيانه و افراط گرايي و تعصب ديني به شكلهاي مختلف ايجاد شده بود.
3- برخورد مستمر مردم مصر با سربازان اشغالگر انگليسي، گسترش سازمانها و نهادهاي مسيحي، فعاليت تعدادي از مستشرقان در جامعه مصر، تاثيرپذيري برخي از انديشمندان مصري از جريانهاي الحادي و مادي غرب و تعميق انديشه جدايي دين از سياست در جهان عرب در اواخر دوره عثماني بعنوان شكاف فكري كه بخش قابل توجهي از جهان عرب را فراگرفته بود.
4- فساد دستگاه سياسي حاكم و عدم تحقق اهدافي كه مردم مصر به دنبال آن بودند و دوري احكام اسلام به دنبال پيروي از سياست جدايي دين از سياست از جمله در مجامع علمي و اسلامي كه سمبل آن در الازهر قابل مشاهده بود. بويژه انتشار كتابي از يكي از شيوح الازهر با عنوان "اسلام و اصول حكومت " كه در آن از تبعيت دولت مصر از استعمار انگليس انتقاد شده و چنين دولتي را شايسته حكومت بر مسلمانان ندانسته بود.
در مصر "حسن البناء " يعني دههي دوم قرن بيست دو اتفاق مهم افتاد كه منجر به جدالي وسيع ميان دو فضاي فرهنگي و سياسي مصر شد و بر ديدگاه "بنا " و در نتيجه جنبش اخوان المسلمون در آغاز تشكيل آن تاثير زيادي گذاشت.
اتفاق اول جريان دعوت به مسيحيت بود كه ميسيونرهاي مذهبي انگليسي مبلغ آن بودند و دوم قضيه شكل نظام حكومتي در اسلام بود كه با قدرت و شور و حماسه بسيار توسط علماي دين و سياست مصر مطرح شد؛ پس از آن كه اين احساس در ميان گروههاي ديني بوجود آمد كه اساس اسلام در خطر است. اين اتفاق پس از لغو منصب خلافت از سوي "كمال آتاتورك " و عزل آخرين خليفه عثماني در تركيه حادث شد تا نظام جمهوري بر اساس قوميت سياسي جايگزين آن شود. اين موضوع سبب شد، روحانيون مصر اين امر را استيلاي نظام ساخته و پرداخته غرب بر نظام اسلامي و خروج از اسلام قلمداد كنند.
"حسن البناء " در اين باره اعلام كرد كه حمايت و ياري بايد تنها براي دين خدا نه خليفه يا سلطان باشد، حال درجه علمي يا قدرت خليفه هر قدر كه مي خواهد باشد، بنابراين خواستار مبارزه عليه مسيحيت در مصر و دور كردن جامعه از آن شد. اين موضوع جنبش اخوان المسلمون را به سوي مبارزه با نيروهاي خارجي موجود در مصر سوق داد كه حامي درجه اول مبلغان مسيحي بودند. همچنين جنبش اخوان المسلمون بر تبليغ و فعاليت ميان مردم و حكومت حاكم بر آنان به طور همزمان اعتقاد داشت و تلاش كرد، از طريق دور كردن مسلمانان از بدعت و گمراهي و خرافات آنها را به سوي آيين اسلام هدايت كند كه اين حركت به آن معتقد بود.
- گسترش جنبش
بتدريج با افزايش اعضا و گسترش دامنه فعاليتها، حسن البناء پايگاه اخوان المسلمون را به قاهره منتقل كرد و پس از تاسيس "دارالاخوان " در آوريل 1929 رسماً اخوان المسلمون اعلام موجوديت كرد. حسن البناء در مركز فعاليتها كه "التهذيب " نام داشت به سازماندهي تمام وقت تشكيلات پرداخت و دامنه فعاليت اخوان را گسترش داد، در اين راستا براي تربيت و آموزش زنان مصري مركزي به نام "المهد الامهات المسلمين " نيز توسط وي تاسيس شد.
بعدها اخوان المسلمون هدفهاي ديگري را هم مد نظر قرار داد و در سال 1939 با تكيه بر آرمان فلسطين و دفاع از حقوق اعراب، اخوان به يك سازمان سياسي تبديل و اين امر منجر به گسترش نفوذ آن در سوريه، اردن و تا حدودي در لبنان، سودان و شمال افريقا شد و حسن البناء پيشواي بزرگ يا همان "مرشد العام " شناخته شد. اصطلاح مرشد العام از آن جا نشأت گرفت كه حسن البناء خود را رهبري فرهمند مي دانست كه مردم بدون آن كه كسي آنها را مجبور كند، از وي پيروي مي كنند.
جنبش اخوان المسلمون از راههاي مختلفي براي پيشبرد و گسترش فعاليت اسلامي خود استفاده كرد كه مي توان آنها را در 5 روش زير خلاصه كرد:
1- ساختار هرمي جنبش كه به جاي از راس به قاعده، از قاعده به رأس بود و در توسعه و گسترش جنبش در جامعه مصر و خارج آن نقش بسزايي داشت.
2- تشكيل جناح نظامي كه از ديد جنبش يكي از ستونهاي دولت اسلامي بشمار ميآمد و جماعت اخوان در جنگ سال 1948 فلسطين از آن در كنار نيروهاي عربي عليه نيروهاي اشغالگر صهيونيست استفاده كرد، همچنين اين جناح از مقاومت مردمي در كانال سوئز در سال 1951 با هماهنگي با افسران ارتش مصر پشتيباني كرد.
فعاليت نظامي از جمله ابزار مورد استفاده جناح نظامي جماعت اخوان در دهه 40 با هدف ايجاد تغيير و تحولات اجتماعي و سياسي در مصر و عليه حكومت از آن استفاده كرد.
3- انتشار جنبش در جهان عرب و اسلام: جماعت اخوان المسلمون بعنوان محور پيوند دهنده جنبشها بويژه جنبشهاي اسلامي ديگر شد.
دعوت به وحدت دو جهان عربي و اسلام و استقلال آنها و عدم جهت گيري آن به سوي شرق يا غرب، يكي از مهمترين اهداف و شعارهاي اين جماعت بود كه در آغاز دهه 40 مطرح شد.
4- شيوههاي اصلاحي در فعاليت سياسي جنبش؛ جماعت اخوان المسلمون برنامه اصلاحي وسيع و گستردهاي را تدوين و مطرح كرد كه در آن افكاري چون عدالت اجتماعي، برابري، آزادي، صلح و چگونگي رويارويي با سختيها و مشكلات زندگي عمومي جلوه گر بود و همين عاملي شد تا به جماعت محبوبيت مردمي بسياري بويژه ميان طبقه فقير بخشيد كه اكثر جامعه مصر را تشكيل ميداد.
5- اعتقاد به مرحلهاي بودن فعاليتها: اخوانيها معتقد بودند كه مراحل متعددي وجود دارد كه جنبش بايد از آن عبور كند تا به هدف خود برسد تا نهايتاً به اجراي آيين و دين و شرع خدا بر روي زمين بيانجامد.
در 26 ژانويه 1973 روزنامه اخوان المسلمون براي نخستين بار در مصر منتشر شد. اين روزنامه نخستين نشريه ارگان اين گروه بشمار ميرفت.
گفته ميشود، شمار اعضاي اين جمعيت در پايان جنگ جهاني دوم به بيش از دو ميليون نفر ميرسيد..
تعامل با ديگر جنبشهاي اسلامي معاصر
در دهه 1920 كه افكار سياسي اسلامي بين انديشههاي:
1- سنت گرايان يا عناصر محافظهكار الازهر
2- طرفداران نوگرايي يا شاگردان "محمد عبده "
3- اصلاح طلبان پيرو "رشيد رضا " در نوسان بود، حسن البناء به مكتب سوم تمايل پيدا كرد.
گرچه حسن البناء از لحاظ فكري تركيبي بود از "نوگرايي " محمد عبده، "اصلاح طلبي " رشيد رضا و "تحرك و بيداري " سيد جمال الدين اسدآبادي، ولي او برنامههاي خود را به عنوان يك بينش جامع اسلامي ارائه كرد.
از نظر حسن النباء سيد جمال " فقط يك فرياد هشدار براي مشكلات بود "، شيخ محمد عبده "فقط يك معلم فيلسوف " و رشيد رضا " فقط يك تاريخ نويس و وقايع نگار " بود، در حالي كه اخوان المسلمون به معني "جهاد، تلاش و كار " است و فقط يك پيام فلسفي نيست.
مراحل سه گانه فعاليت جنبش:
حسن البناء از آغاز فعاليت هاي خود 3 مرحله را براي تحقق اهداف خود در نظر گرفت:
1- مرحله تبليغ، ارتباط، تفهيم و تفاهم
2- مرحله جذب، انتخاب و سازماندهي طرفداران و اعضا
3-مرحله عمل
كه تمامي فعاليتهاي اخوان المسلمين در آن طبقه بندي ميشود.
اصول و قواعد و پيام اخوان:
"اسحاق موسي الحسيني " در كتاب خود درباره اخوان المسلمون، استدلال ميكند كه اين جماعت بر 6 اصل متكي است:
1- ارائه يك تفسير دقيق از قرآن و دفاع از آن در برابر تفسيرهاي نادرست (عملي)..
2- دعوت مصر و كشورهاي اسلامي بر اساس اصول قرآني و تجديد نقش و تاثير عميق آن (عملي).
(اقتصادي).
3- گسترش و حفظ ثروت ملي، ارتقاء سطح زندگي و تحقق عدالت
4- مبارزه با جهل، بيماري و فقر (اجتماعي).
5- آزادسازي دره نيل و همه كشورهاي عرب و در نهايت همه دنياي اسلام (ملي گرايي).
(انساني و جهاني).
6- ترويج صلح جهاني و تمدن انساني بر بنيادهاي جديد مادي و معنوي اسلام
*اخوان المسلمون و كشورهاي اسلامي
حسن البناء در تلاش براي دعوت به حكومت اسلامي مورد نظر خود، ضمن انتقاد از كشورهاي اسلامي با ارسال نامه و انتشار بيانيههاي متعدد برنامهها و نقطه نظرات خود را در مورد نحوه اداره مملكت تشريح كرد. از جمله اين اقدامات ارسال نامهاي تحت عنوان "نحوالنور " (به سوي نور) به سران كشورهاي اسلامي و رهبران برجسته جهان عرب (بعد از انعقاد پيمان 1936) بود كه در آن برنامههاي اصلاحي اخوان ارائه و مطرح شده بود.
بطور كلي فعاليتهاي خارجي اخوان رويكردي از ماده دوم آيين نامه اين جنبش دارد كه اذعان ميكند: "اخوان المسلمون، جنبشي جهاني و اسلامي است كه در راه رسيدن به آرمانهاي اسلامي تلاش ميكند ".
اولين دفتر و شاخه خارجي اخوان المسلمون در سال 1937 در دمشق ايجاد شد كه كميته مركزي مسئول تأسيس دفاتري در سوريه و لبنان نيز بود. البته هر دفتر مركزي مي توانست با نظارت كميته مركزي شعبات ديگري نيز داير كند.
در دهه 50 قرن بيست اخوان دفاتر زيادي در لبنان، سوريه، فلسطين، اردن، عراق، عربستان، اندونزي، سريلانكا و پاكستان داير نمود و در ايران همكاري نزديكي با فدائيان اسلام داشت كه منجر به ترجمه و نشر بسياري از آثار رهبران اخوان المسلمون در ايران شد.
فعاليتهاي اخوان تا كشته شدن حسن البناء
- تشكيل كنگره هاي پنجگانه
يكي از علل رشد اخوان المسلمون به بعد از انتقال مقر اصلي اين جماعت از اسماعيليه به قاهره و تشكيل "كنگرههاي عمومي " براي بحث و گفتوگو پيرامون اقدامات عملي و برنامههاي جماعت بازميگردد. در واقع اين نشستها و كنگرهها نماي كلي فعاليتهاي اخوان را بين سال هاي 1932 تا 1939 ترسيم كرد.
- اولين كنگره عمومي:
در ماه مه 1933 برگزار شد و به فعاليت ميسيونرهاي مسيحي و راههاي مبارزه با آنها پرداخت.
- دومين كنگره عمومي:
اواخر سال 1933 به نحوه تبليغ و اشاعه افكار جماعت و انديشههاي اسلامي در جامعه و تشكيل موسسه انتشاراتي براي جماعت پرداخت.
- سومين كنگره عمومي:
در ماه مارس 1935 به ضوابط و معيارهاي عضويت و طبقه بندي اعضا و ساختار تشكيلاتي اخوان پرداخت.
- چهارمين كنگره عمومي:
در ژوئيه 1937 به منظور برگزاري جشن تاجگذاري فاروق (شاه جوان مصر) برگزار شد.
- پنجمين كنگره عمومي:
در ژانويه 1939به معرفي اخوان المسلمون به عنوان يك (سازمان سياسي) پرداخت كه همزمان با دهمين سالگرد تاسيس و فعاليت اخوان نيز بشمار ميآمد.
*انشقاق در اخوان المسلمون
طي سالهاي 1937 و 1939 اعضايي كه در جماعت به نحوي عقايد انفرادي و تك روي داشتند، جنبش را به دليل ناخرسندي از خط مشي حسن البناء ترك كردند كه با تدبير و صبورانه عمل ميكرد ، زيرا به نظر آنها ديدگاهها و اقدامات بناء آشكارا با اهداف جنبش در تعارض بود.
در سال 1939 اختلاف نظرها بر سر مسائل سياسي و مصرف وجوه جمع آوري شده براي فلسطين در مصر و امتناع بناء از دادن اجازه اقدام عملي و توسل به زور و خشونت؛ بذر جدايي و دو دستگي را در جنبش اخوان كاشت.
از جمله شاخههاي منشعب از اخوان المسلمون ميتوان به "جامعه جوانان محمدي " و پيوستن محمد ابوزيد سردبير نشريه "النذير " به آن اشاره كرد.
*انحلال جماعت اخوان المسلمون
فعاليتهاي اخوان در رابطه با قضيه فلسطين و ارسال سلاح و نيرو به سرزمينهاي اشغالي و همچنين اقدامات مهم آن قبل و بعد از جنگ جهاني دوم در مصر و ديگر كشورهاي اسلامي مخالفتهاي شديد غرب خصوصاً انگليس را با فعاليت جنبش برانگيخت.
از طرفي اعضاي جوان با تصميمهاي عجولانه خود كه در برخي موارد مورد تاييد اخوان هم نبود، به جماعت اخوان المسلمون ضربه ميزد.
بطور كلي فعاليتهاي نظامي را شاخه نظامي جنبش يا "كتائب " انجام مي داد.
سال 1948 سال اخوان المسلمون بود. در ژانويه آن سال، دولت مصر اعلام كرد كه در تپههاي "موقاتم " (در حومه قاهره) تعداد 165 بمب و جعبههاي سلاح بعد از يك درگيري بين پليس و اخوان المسلمين كشف كرده است، (البته اخوان اعلام كرد اين تجهيزات براي ارسال به فلسطين نگهداري ميشده است).
در 22 مارس همين سال "احمد الخزيندرگ يكي از قاضات برجسته مصر به دليل محاكمه يكي از اعضاي اخوان ترور شد و به قتل رسيد.
در اكتبر همان سال دولت مصر اعلام كرد، يك انبار بزرگ سلاح و مهمات در اسماعيليه از رهبر گروه ضربت اخوان كشف نموده است.
در 8 دسامبر 1948 وزارت كشور مصر دستور انحلال اخون المسلمين را صادر كند و بلافاصله بسياري از مسئولين و اعضاي اخوان دستگير و روانه زندان شدند.
*ترور حسن النباء
انحلال جماعت اخوان المسلمون باعث شد فعاليتهاي زيرزميني آن تشديد شود. در 28 دسامبر 1948 "نقراشي " نخست وزير وقت مصر در حال ورود به وزارت كشور مصر توسط يكي از جوانان اخوان ترور شد.
بعد از ترور نقراشي دولت جديدي توسط دوست نزديك وي "ابراهيم عبدالهادي " تشكيل شد. حسن البناء از همان ابتدا ميخواست با عبدالهادي مذاكره كند و مرگ نقراشي را محكوم ميكرد، اما عبدالهادي اين حسن نيت بنا را رد كرد و اقدامات شديدي جهت انهدام شاخه زير زميني اخوان انجام داد. بناء كه از دولت عبدالهادي نااميد شده بود، در نامه كوتاهي تحت عنوان "قول الفصل " تمام اتهامات وارده به اخوان را رد و انحلال آن را محكوم كرد.
اين آخرين نوشته بنا بود، چرا كه وي در 12 فوريه 1949 به طور مرموزي در مقابل مقر سازمان "مسلمانان جوان " به هنگام سوار شدن در يك تاكسي مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چند دقيقه بعد در بيمارستان درگذشت.
تحقيقات و محاكمههاي بعدي حاكي از دخالت نخست وزير مصر و مامورين پليس در ترور حسن البناء داشت.
*فعاليت اخوان پس از حسن البناء
پس از ترور حسن البناء، "حسن الهضيبي " به عنوان دومين رهبر اخوان المسلمون انتخاب شد، وي بعد از امضاي قرارداد 1954 بين مصر و انگليس توسط "جمال عبدالناصر "، وي را خائن خواند و اخوان اقدام به ترور ناصر كرد، كه اين ترور نافرجام ماند و در نتيجه بسياري از سران و اعضاي اخوان المسلمون دستگير و اعدام شدند.
بعد از ناصر در زمان رياست جمهوري "انورالسادات "، به دليل اعتقاد وي به سكولاريسم و مخالفت شديد با فعاليت اخوان، در ششم اكتبر 1981 توسط شاخهاي از اخوان المسلمون موسوم به "التكفير و الهجره " (تكفير و هجرت) به رهبري "خالد الاسلامبولي " ترور شد.
پس از ترور سادات و اعدام اسلامبولي فشارهاي زيادي بر اخوان المسلمون وارد شد و فعاليتهاي آنها بيشتر جنبه مخفيانه و زيرزميني پيدا كرد و دچار انشعابات زيادي شد تا اين كه جماعت اخوان المسلمون تصميم گرفت، در سال 1987نمايندگاني در پارلمان مصر داشته باشد و وارد عرصه فعاليتهاي سياسي مصر شود و در همان اولين دور شركت در انتخابات پارلماني 36 تن از اعضاي جماعت موفق شدند، به پارلمان راه يابند. "مأمون الهضيبي " در آن زمان سخنگوي فراكسيون اخوان در پارلمان بشمار ميآمد و اندكي بعد به معاونت جماعت اخوان المسلمون و سخنگوي رسمي اين جماعت برگزيده شد.
نمايندگان جنبش اخوان المسلمون همچنين در سال 2000 توانستند، از مجموع 444 كرسي پارلماني بر 17 كرسي دست يابند كه درنهايت دو تن از نمايندگان آنان از فعاليت پارلماني منع شدند، با اين حال 15 نماينده ديگر به فعاليتهاي پارلماني خود ادامه دادند.
"محمد مأمون الهضيبي " در 27 نوامبر 2002 و پس از درگذشت استاد مصطفي مشهور، به عنوان ششمين رهبر جماعت اخوان المسلمين برگزيده شد.در زمان وي پس از حملات 11 سپتامبر آمريكا فشارهاي زيادي بر اخوان المسلمون وارد شد.
مأمون الهضيبي در 9 ژانويه سال 2004 در سن 83 سالگي دار فاني را وداع گفت.
در انتخابات پارلماني 2004 مصر نيز كه فضاي سياسي جهان نسبت به يك دهه گذشته تغيير كرده، اخوان المسلمون فرصت يافتند، ميزان محبوبيت ملي- مردمي خود را محك بزنند.
اخوان المسلمون در اين انتخابات توانست در مجموع 90 كرسي را بدست آورد، اما ديگر بار فشار بر اين حركت افزايش يافت و بسياري از هواداران اين جماعت در استانهاي اسكندريه، بحيره، قلوبيه، غربيه، پورسعيد، سوئز، اسماعيليه، قنا و فيوم بازداشت شدند كه بيشترين اعضاي اخوان در آن جا حضور دارند، با وجود اين موفقيتهاي سياسي مقامات مصري هنوز اخوان المسلمون را جنبشي غير قانوني ميداند.
اخوان المسلمين و حوادث اخير
اما درپي حوادث اخير جاري در مصر اخوان المسلمون به عنوان يكي از عناصر اصلي اين ملت با تاكيد بر اين كه درخواستهاي اساسي ملت مصر كه تمامي اقشار ملت و گروههاي ملي و مردمي بر روي آنها اتفاق نظر دارند و در لغو فوري وضعيت فوق العاده، انحلال پارلمان و مجلس شوراي دولتي كه با تقلب بر سر كار آمدهاند، برگزاري انتخابات جديد با نظارت كامل مراجع قضايي، آزادي تمامي بازداشت شدگان و زندانيان سياسي، اعلان تشكيل دولت ملي انتقالي بدون حضور حزب ملي، تشكيل كميته ملي تحقيق و تفحص درباره حوادث غير قابل توجيه توسل به خشونت و كشتار عليه شهروندان مصري كه به كشته شدن دهها نفر و زخمي شدن صدها تن ديگر و نيز بازداشت هزاران نفر منجر شده، خلاصه ميشود، درخواستهايي اساسي كه بر تداوم اين قيام مسالمت آميز تا تحقق كامل خواستههاي عادلانه ملت مصر تاكيد دارد. اخوان المسلمون ضمن اين كه دوشادوش مردم مصر در اين اعتراضات و راهپيماييها شركت خواهد كرد، اعتقاد دارد كه طلوع فجر و پيروزي نزديك است.
در حال حاضر "محمد بديع " رهبر كل جماعت اخوان المسلمون است و "عصام العريان " نيز سخنگوي اين حماعت بشمار ميآيد.
اخوان المسلمون تاكيد دارد كه حكومت مصر بايد آزادي هاي شخصي يا دموكراتيك و اصل تفكيك ميان قوا را رعايت كند. موضع اخوان المسلمون در برابر برادران مسيحي در مصر و جهان اسلام و عرب كاملا واضح و شفاف است آنها شركاي اين جنبش در كشور و ساخت تمدن و همكاري در دفاع از اصول و توسعه و پيشرفت كشور هستند. اخوان المسلمون معتقد است اساس شهروندي مشاركت كامل، برابري در حقوق و وظايف با حفظ مسائل شخصي افراد است.