خبرگزاري فارس: در زمان جنگ غزه، من در قاهره بودم و وقتي عدهاي براي باز كردن مرز رفح فشار آوردند. مبارك طي يك سخنراني گفت: «مردم مصر! من دوست ندارم كاري بكنم كه قرارداد امنيتي ما با اسرائيل بههم بخورد و اسرائيل به ما حمله كند و شما ملت از بين برويد، اقتصاد شما ورشكسته بشود، جنسها گران شود و ملت نابود گردد.»
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي، حجتالاسلام محمدحسن زماني رايزن فرهنگي سابق ايران در مصر در گفتوگويي به بيان مشاهدات خود از وضعيت مصر پرداخته است.
متن اين گفتوگو به شرح زير است:
همزمان با اوجگيري قيام مردم مصر، ما شاهد تلاش گسترده رسانههاي غربي و وابسته در كمرنگ نمودن وجهه ديني و اسلامي اين قيام هستيم. پيشينه ديني و اسلامي مردم مصر به چه زماني بر ميگردد؟
ملت بزرگ مصر، ملتي رشيد، بيدار و داراي سابقه درخشاني است. مصر علاوهبر سابقه تمدني چهارهزار ساله، داراي سابقه هزارساله دانشگاه الأزهر نيز هست. مردم مصر مردمي هستند كه در قرون اخير، بعد از سلطه استعمار انگليس و فرانسه بر كشورهاي اسلامي، جزو اولين كشورهايي بودند كه پرچم استقلال را برداشتند. اما آنچه بيشتر ميشود به آن توجه كرد، ويژگي مذهبي و ديني مردم مصر است.
مردم مصر در دهه دوم ظهور اسلام با اين دين آشنا شدند و آن را پذيرفتند. مسجدي كه الان در قاهره وجود دارد از اولين مسجدهايي است كه در جهان اسلام ساخته شده است. مردم مصر از همان آغاز به اهل بيت(ع) محبت دارند. عليرغم آنكه مصر تحت سلطه حاكميت شام و بنياميه قرار گرفت، اما گويا تفكر شامي نتوانست حاكميت پيدا كند و به همين دليل، به مجرد اينكه جريان كربلا پيش ميآيد، مصريها اعتراض خود را به حكومت اموي اعلام ميكنند. حتي در مصر چند زيارتگاه نظير مقام رأسالحسين(ع)، زيارتگاه حضرت زينب(س) و زيارتگاه سيده نفيسه(س)، نوه امام حسن(ع) وجود دارد.
مردم مصر، اهل سنت هستند و طبق آمارهاي رسمي، شيعيان تنها يكدرصد از جمعيت مصر را تشكيل ميدهند، اما آنچنان اقبال و علاقه باشكوهي نسبت به ائمه دارند كه گاه از ما ايرانيان نيز پيشي ميگيرند. مثلاً در مراسم جشن ميلاد امام حسين(ع) ما در ايران تنها شب سوم شعبان را جشن ميگيريم اما مردم قاهره و مصر ده شبانهروز جشن ميگيرند و حرم (رأسالحسين) را چراغاني ميكنند، چادرها و خيمههاي فراواني در اطراف حرم و خيابانهاي اطراف نصب ميكنند، هيئت به هيئت -مثل هيئتهاي ايراني- از شهرهاي مختلف ميآيند و هر كدام براي خودشان مداحي و سخنراني دارند و از فضايل امام حسين(ع) و ائمه(ع) ميگويند و شعر ميخوانند. همينطور براي حضرت زينب(س) و سيده نفيسه(س) نيز بر همين منوال است.
با اين اوصاف، تا چه اندازه ميتوانيم انگيزههاي ديني را در قيام اخير دخيل بدانيم؟
قيام مردم مصر از كدام ويژگيهاي روحي برخاسته است؟ اگر مردم عليه حكومت فعلي قيام ميكنند، ما نميتوانيم اين واقعيت و ويژگيهاي روحي را ناديده بگيريم.
گرايشهاي ديني مردم مصر بسيار قوي است كه از جلوههاي آن ميتوان به علاقه آنها به اهل بيت پيامبر(ص)، اهتمام زياد به قرآن و توجه به حجاب اشاره كرد. صبح كه از خانه بهسمت محل كار راه ميافتاديم، از بسياري مغازهها صداي راديو قرآن به گوش ميرسيد. كمتر ميشد كه سوار تاكسي شويم و راديو قرآن روشن نباشد. حتي يكبار ديدم كه صداي قرآن از يك موتورسيكلت به گوش ميرسد. وقتي دقت كردم ديدم كه راكب آن راديو را روي دسته موتور تعبيه كرده و به قرآن گوش ميدهد. اين دينگرايي و اسلامخواهي مردم است و حتي در شعارهايشان در قيام اخير هم ميبينيد كه از شعارهاي ديني همچون «الله اكبر» استفاده ميكنند.
در خصوص حجاب هم بايد بگويم كه عليرغم اينكه حكومت مردم مصر ديني نبود، حدود هفتاد تا هشتاد درصد زنان مصر محجبه هستند. اين در حالي است كه خانم «سوزان مبارك»، همسر حسني مبارك بيحجاب بود. همچنين توريستهايي كه به مصر ميآمدند، بيحجابي را ترويج ميكردند اما مردم مقاومت ميكردند و حجاب را نگه ميداشتند. نماز را حكومت مصر ترويج نميكرد اما مردم چنان تدين دارند كه حتي در مساجد بين راهي در جادهها نماز جمعه برقرار ميكنند. يكبار بهسمت «اسكندريه» ميرفتم. در راه مسجد بين راهي را ديدم كه حدود چهل، پنجاه ماشين پارك شده بود و خطيب نيز مشغول خطبه نماز بود. حتي يك ماشين كشاورزي را ديدم كه مرد كشاورز به همراه خانوادهاش سوار بر آن به سمت محل برگزاري نماز جمعه ميآمد. سؤال من اين است كه آيا ممكن است ملتي تا اين اندازه متدين، اگر قيامي بر پا كردند و تا پاي جان پيش رفتند، بگوييم ديانتش در اين قيام نقش ندارد؟!
برخي انگيزههاي اقتصادي يا عقبماندگي را دليل اين قيام ميدانند...
بله، انگيزههاي متعددي باعث اين نهضت و قيام مردم عليه حكومت شده است كه بنده به اجمال توضيحاتي دراينباره ميدهم. اما همه اين انگيزهها نيز در معارف ديني جاي ميگيرند. حقيقت اين است كه روش حكومت مصر در دهههاي اخير، باعث عقبافتادگي جامعه شد؛ مصري كه در يك دوره صادركننده گندم به دنيا بوده است، بهخاطر سيستم ضعيف حكومتي در پنج دهه اخير به جايي رسيده كه تنها چهلدرصد از گندم مصرفي مردمش را توليد ميكند و حدود شصتدرصد گندم را از كشورهاي ديگر بهويژه آمريكا وارد ميكند. همچنين كشاورزي مصر بهشدت آسيب ديده است. در بخش صنعت نيز اصلاً نتوانستند رشد چشمگيري داشته باشند، بلكه روزبهروز در حال عقبگرد اقتصادي و صنعتي هستند. مثلاً مصر و ايران، انرژي هستهاي را تقريباً حدود چهل سال پيش و بهطور همزمان آغاز كردند. اما ميبينيم كه ما با رشد قابل توجهي مواجه بودهايم اما مصر همچنان روي كلنگي كه زده باقي است؛ عليرغم اينكه آمريكا و اروپا اعلام كردند كه ما حامي تو هستيم، نتيجه اين حمايت فقط كنترل صنعت مصر شد. در بخش علمي نيز دانشگاههاي مصر رشد چنداني نكردند، در حالي كه در قرون قبلي، دانشمندان مصري ميدرخشيدند.
«انور سادات»، «مبارك» و دولتمردان مصر از نظر اقتصادي ظلم بسيار بزرگي به ملت كردند. من براساس مشاهدات خودم بگويم كه بيش از پنجاهدرصد از مردم مصر زير خط فقر زندگي ميكنند؛ حتي پليسهايي كه آنجا ميديديم، چشمشان به دست ما بود كه وقتي رد ميشويم يك جنيه (معادل تقريباٌ 150 تومان) در دستشان بگذاريم. يادم هست داشتم در خيابان راه ميرفتم كه يك راننده تاكسي اشاره كرد: «كجا ميروي؟» گفتم: «منزل نزديك است و جاي خاصي نميروم.» گفت: «پس حداقل يك كمكي به من بكن» كه من يك جنيه به او دادم و كلي از من تشكر كرد.
فقر در مصر بيداد ميكند و بنده شاهد فقر شديد مردم بودهام. رهبر انقلاب هم كه به جمعيت قبرستاننشين مصر اشاره كردند كه البته ايشان در ارائه آمار كمي احتياط كردند. در يك روزنامه مصري آماري ارائه شد مبني بر اينكه سهميليون نفر از مردم در قبرستانها زندگي ميكنند و هيچكس هم آمار روزنامه را تكذيب نكرد. سخنان رهبر انقلاب در خطبههاي نماز جمعه، تنها بخشي از ظلمهايي بود كه حاكمان مصر در حق مردم روا داشتند.
يادم هست به يك فارغالتحصيل داراي مدرك دكترا پيشنهاد كار داديم و حقوق وي را معادل 180هزار تومان تعيين كرديم. او خيلي خوشحال بود و ميگفت اگر به دانشگاه بروم كمتر ميگيرم. از همينجا ميتوان اوضاع طبقات پايينتر را متوجه شد. اين مواردي كه ذكر شد همه از دلائل اين قيام است، اما اينها غير از دين و مذهب نيست. دين يعني تمام ارزشهاي انساني و اسلامي و مسائلي چون عدالتخواهي، دانشطلبي، استقلال، عدم وابستگي، تقوا و سلامت نفس و ... كه همه از مظاهر ديني محسوب ميشوند. در صورتي ميتوانيم بگوييم قيام مردم مصر، اقتصادي است و ديني نيست كه عوامل ديگر وجود نداشته باشد. در حالي كه اينگونه نيست و همه اين موارد در قيام مردم مصر مشاهده ميشود و همه اينها يعني اسلام يعني ديانت و مگر ميشود مردمي مسلمان و اسلامخواه، در برابر ظلم قيام كنند و ما قيام آنها را ديني ندانيم؟!
بنابراين قيام مردم مردم مصر، يك حركت ديني است اما بايد هوشيار باشند. جريانهاي استعماري در تلاش هستند مواضع برخي جريانات معارض اما سكولار درون مصر را برجسته كنند.
رهبر انقلاب در نماز جمعه، توافقات دولت مصر با اسرائيل را باعث تحقير ملت مصر دانشتند. تحليل شما كه مدتي در مصر زندگي كردهايد، چيست؟
واقعاً دولتمردان مصر، مردم مصر را حقير كردند، ذليلشان كردند و آنها را از نظر اقتصادي و علمي در سطح پايين نگاه داشتند و از نظر سياسي نيز مواضع ذلتباري اتخاذ كردند. مردم مصر كه در دوران «جمال عبدالناصر» احساس قدرت، شجاعت و مردانگي ميكردند و در برابر اسرائيل ايستادند و به سوريه و فلسطين كمك كردند، در چند دهه اخير به وضعيتي دچار شدند كه احساس ضعف در برابر اسرائيل پيدا كردند. من با چندين نفر از دولتمردان و علما در اينباره صحبت كردم. اكثريت اينها حالت ترس به خودشان گرفته بودند. به برخي از مسئولان الأزهر گفتم: «شما مگر اسرائيل را دوست داريد؟» گفتند: «نه، ما ميخواهيم اسرائيل ريشهكن شود.» گفتم «پس چرا قيام نميكنيد؟» گفتند: «ما قادر نيستيم.» گفتم: «چرا سازش ميكنيد و دولت شما مرز رفح را ميبندد؟» گفتند: «ما قدرت نداريم. اسرائيل از ما ناراحت ميشود، به ما حمله ميكند و ما توان دفاع نداريم.» حتي علما را هم ترساندهاند. البته بايد بين ديدگاه و شجاعت تفكيك قائل شد.
مبارك سعي كرد كه اين حقارت را درون ملت تزريق كند. در زمان جنگ غزه، من در قاهره بودم و وقتي عدهاي براي باز كردن مرز رفح فشار آوردند. آقاي مبارك طي يك سخنراني تأكيد كرد كه: «مردم مصر! من دوست ندارم كاري بكنم كه قرارداد امنيتي ما با اسرائيل بههم بخورد و اسرائيل به ما حمله كند و شما ملت از بين برويد، اقتصاد شما ورشكسته بشود، جنسها گران شود و ملت نابود گردد.» وقتي رهبر يك كشور اينگونه مظهر عجز و ناتواني باشد، معلوم است كه ملت تحقير خواهد شد.
پس از سخنان رهبر انقلاب برخي رسانههاي همسو با سياستهاي غرب، سعي كردند كه بين انقلاب اسلامي ايران و ملت مصر اختلافافكني كنند كه البته نتوانستند. نظر شما در اينباره چيست؟
انقلاب ما كه پيروز شد، براي اولينبار در دنيا كتاب «ولايت فقيه» امام خميني(ره)، در مصر ترجمه و منتشر شد. يكي از انديشمندان مصر بهنام «دكتر حسن حنفي» يك مقدمه هفتاد صفحهاي بر آن نوشت و نظريه ولايت فقيه را اثبات كرد. بعد نيز كتاب «جهاد اكبر» امام خميني(ره) را منتشر نمود. با توجه به اينكه روابط ما و مصر حسنه نبود، هنگام حضور در مصر محدوديتهايي از سوي دولت مصر براي فعاليت فرهنگي داشتم اما با اين حال هرجا كه وارد ميشدم، مردم و رسانهها با روي گشاده و آمادگي از من استقبال ميكردند. حتي در همان ماههاي اول حضورم، جزو سخنرانهاي دانشگاه الأزهر شدم؛ يعني خودِ اساتيد آنجا مرا دعوت ميكردند. من محبت و عشق به ايران را در طبقات مختلف مردم ديدم. يك روز كنار خيابان منتظر تاكسي بودم كه يك تاكسي آمد و اولش قيمت را كمي بالا گفت كه با چانهزدن با هم به توافق رسيديم. وقتي از من پرسيد كه «از كجايي؟» گفتم كه ايراني هستم. تا اين جمله را شنيد، ايستاد و آغوش باز كرد و گفت: «تو مهمان مني» من فكر كردم تعارف ميكند اما اينگونه نبود و هرچه اصرار كردم، از من پول نگرفت و گفت: «در عمرم افتخار خواهم كرد كه يك ايراني سوار ماشين من شده است.»
يكبار نيز در راه رفتن به «اسماعيليه» به يك آبادي رسيدم كه يك كشاورز با خانوادهاش كنار باغ انبهاش نشسته بود. ما هم ايستاديم تا انبه بخريم. كشاورز پرسيد: «شما اهل كجايي ؟» من با او شوخي كردم و گفتم: «شما بگو من كجايي هستم؟» يك نگاهي كرد و گفت: «پاكستان ؟» گفتم: «نه» گفت: «سوريه؟» گفتم: «نه» گفتم: «يك راهنمايي ميكنم؛ از اسلاميترين كشور روي كره زمين» يك تأملي كرد و گفت: «ايران» اين براي من خيلي معنادار بود. حتي كشاورز در صحراي دورافتاده مصر هم اعتقاد دارد كه اسلاميترين كشور دنيا، كشور ايران است و اين خيلي زيباست. مردم ايران از ميزان محبوبيت خود در دنيا خبر ندارند.
بايد به علاقه مردم مصر به آقاي «سيدحسن نصرالله» هم اشارهاي كنم. يك روز يكي از مصريان به من گفت كه اخيراً راجع به محبوبترين رهبر جهان عرب نظرسنجي صورت گرفته است. از مصريها كه ن ظرسنجي شده، سيدحسن نصرالله به عنوان محبوبترين رهبر جهان عرب انتخاب شده است. بايد در نظر داشته باشيم كه اكثر مردم مصر، اهل سنت هستند كه اين موضوع، عشق آنها به روحانيت شيعه را نشان ميدهد.