ایرنا - سعدالله زارعي، سيد مهدي سيد افقهي، جعفر قنادباشي؛ كارشناسان خاورميانه و شمال آفريقا در گفتگو با ايرنا به بررسي جايگاه اخوان المسليمن در جنبش مردمي مصر پرداختند.
از آغاز اعتراض هاي خودجوش مردمي در مصر نسبت به حكومت حسني مبارك، توجه محافل سياسي بين المللي به اخوان المسلمين به عنوان موثرترين جريان فكري و سياسي معطوف شد.
با توجه به قدمت و سابقه فعاليتهاي سياسي اين حزب در مصر، چنين توجهي طبيعي است اما مشكل هنگامي رخ مي نماياند كه دريابيم فعاليت اين حزب طي سالهاي اخير در مصر ممنوع بوده است و در مقابل اعتراض اعضاي اين گروه سياسي نيز به نظام حاكم به حدي بوده كه آخرين انتخابات برگزار شده در كشور از سوي آنان تحريم شد.
دفتر پژوهش و بررسيهاي خبري طي ميزگردي با حضور كارشناسان و محققان امور خاورميانه وضعيت اين حزب را در رابطه با تحولات آتي اين كشور به بحث و بررسي گذاشته است.
** تاريخچه اخوان المسليمن
---------------------------------
سابقه تاريخي گروه اخوان المسلمين به عنوان يك سازمان مذهبي - سياسي به سال 1307 ـ 1347 (سال 1928 ميلادي) بر مي گردد. اين گروه توسط شيخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا معروف به 'حسن البنا' در شهر اسماعيليه مصر بنيانگذاري شده است. اهداف بنيانگذاران اين گروه متاثر از انديشه هاي سيد جمالالدين اسدآبادي و در واكنش به عقب ماندگي هاي مسلمانان و تسلط بيگانگان بر اغلب كشورهاي اسلامي، خصوصا كشور مصر عنوان شده است. اين گروه به منظور رسيدن به اهداف خود همچون زنده كردن شعائر اسلامي و رفع سلطه اجانب و برقراري دولت اسلامي) در جبهه هاي مختلف فرهنگي، نظامي و سياسي مبارزه كردند و هزينه هاي زيادي هم در اين راه پرداخته اند. دستگيري و زنداني شدن رهبران و اعضاي اين گروه، ترور يا اعدام افراد وابسته به آن و نيز دور كردن آنها از مناصب دولتي و ... از جمله اين هزينه ها است. ساختار تشكيلاتي اين گروه بنا بر مقتضيات زمان تاكنون چندين بار دچار تحولاتي بنيادي و تاريخي شده است كه مي توان به انتخاب راه هاي مسالمت آميز به جاي مبارزه مسلحانه عليه رژيم و سلطه بيگانگان اشاره كرد.
نفوذ و تاثير جنبش اخوان المسلمين بر روند تحولات سياسي و اجتماعي كشور مصر و در مجموع جهان اسلام چنان عميق و آميخته است كه بررسي جنبش مردمي اخير مردم مصر بدون در نظر گرفتن جايگاه اين گروه فاقد وجاهت است. با اين رويكرد گروه پژوهش و بررسي هاي خبري براي ارزيابي تحولات اخير در مصر با چند تن از كارشناسان حوزه خاورميانه عربي و شمال آفريقا گفتگويي را ترتيب داده تا مخاطبان در جريان اطلاع رساني دقيق همراه با تحليل اوضاع قرار گيرند.
* سعدالله زارعي كارشناس مسايل خاورميانه در اين گفتگو به سوالات مطرح درباره اين حزب پاسخ گفته است.
سوال: ساختار تاريخي گروه اخوان المسلمين در مصر را چگونه ارزيابي مي كنيد و حضور و فعاليت اين گروه را در جنبش اخير مردم مصر در چه وضعيتي قرار دارد؟
پاسخ: اخوان المسلمين ريشه دارترين جريان سياسي مذهبي مصر است و در راس اين جنبش شخصيت هايي نظير مرحوم حسن البنا، مرحوم شيخ محمد عبده، مرحوم سيد قطب بودند. اين شخصيت ها در آن زمان برجسته ترين شخصيت هاي مذهبي بودند و در الازهر مصر هم داراي موقعيت هاي ممتازي بودند. در آن سالها مصر تحت اشغال انگليس بود و عملا دولت مصر مخدوش شده بود اين جنبش بر پايه مبارزه با استيلاي خارجي و تلاش براي تشكيل دولت اسلامگرا در مصر دنبال مي كردند و نقش عمده اي در اخراج اشغالگران انگليسي از مصر داشتند كه تا 1926 اعتراضات به درازا كشيد. پس از آن انگليسي ها به ناچار استقلال مصر را به رسميت شناختند و بر اين اساس بازماندگان رژيم سابق سلطنتي مصر را به عنوان پادشاه مصر پذيرفتند. اين زمان چندان به درازا نكشيد و با انقلاب مصر در سال 1952 رژيم سلطنتي عملا از بين رفت و در سال 1953 مصر رژيم جمهوي اعلام كرد. مبارزه اخوان المسلمين در سال هاي فاصله 1936 تا 1953 با نظام سلطنتي و تلاش براي استقرار نظام جمهوري در مصر صورت گرفت. بر اين اساس در آن مقطع ميان برخي اعضاي گروه اخوان المسلمين و افسران آزاد همچون جمال عبدالناصر اختلاف وجود داشت اما بعد از روي كار آمدن جمال عبدالناصر در سال 1954 و رييس جمهور شدن وي در سال 1956 آرام آرام روابط افسران آزاد با اخوان المسلمين به هم خورد و جمال عبدالناصر فشارهاي شديدي را به اسلام گراها وارد كرد چون جنبش اخوان المسلمين با انديشه هاي قوم گرايانه و ناسيوناليستي افراطي عبدالناصر مخالف بودند، اين مخالفت ها در نهايت سبب شد كه عبدالناصر رهبران اخوان المسلمين را بازداشت كرد و حسن البنا و سيد قطب اعدام شدند. روابط اخوان المسلمين با دولت جمال عبدالناصر تا پايان دوره حكومت وي در سال 1970 تيره بود و اخواني ها به شدت تحت فشار بوده و از آزادي عمل برخوردار نبودند.
با روي كار آمدن سادات فضاي تنفسي اخواني ها مقداري باز شد چرا كه سادات با بحران هاي زيادي از جمله شكست در جبهه صهيونيست ها روبرو بود. سادات تلاش كرد تا به اخوان نزديك بشود و از ظرفيت آنها براي حل بحران مصر كمك بگيرد، اما اين روابط در سال 1975 كه سادات سفر سه روزه اي به فلسطين اشغالي داشت و با مقامات صهيونيستي صحبت كرد و در مجلس رژيم غاصب سخنراني كرد، تيره شد. با انعقاد قرارداد كمپ ديويد بين مصر و اسراييل و آمريكا در سال 1978 اين روابط بسيار تيره شد. با روي كار آمدن حسني مبارك در سال 1982 براي مدتي روابط مصر و اخوان تيره بود اما بعدها اخواني ها توانستند در انتخابات مصر كانديدا بشوند و تعدادي هم از اعضاي گروه به عنوان نماينده، وارد پارلمان شدند. با اين حال روابط اخوان و رژيم مبارك همواره بر سوءظن بين اخوان و مبارك استوار بود در اين مدت كه اخواني ها دگرديسي هايي را در اهداف و آرمان ها تجربه كردند يعني تا حدودي از انديشه اوليه رهبراني نظير حسن البنا و محمد عبده و شيخ قطب فاصله گرفتند همچنان معتقد بودند كه بايد از طريق يك مبارزه مسالمت جويانه پارلماني در قدرت سهيم بشوند و شعار آنها از تشكيل حكومت، به سهيم شدن در حكومت تغيير كرد. سياست اخوان در اين اواخر بر حضور نسبتا قدرتمند در پارلمان و تلاش براي تغيير بندهايي از قانون اساسي كه مجلس را تا حدود زيادي كم تاثير كرده مبتني بود. البته شعار تغيير قانون اساسي آنها راه به جايي نبرد و عملا رژيم مبارك در انتخاباتي كه حدود دو ماه پيش برگزار شد حتي راه را بر ورود اخوان در پارلمان بست تا جايي كه تعدادي از كانديداهاي اخوان كه توانستند وارد پارلمان شوند از 88 نفر به 1 نفر در پارلمان جديد تقليل يافت.
اخوان المسلمين نتيجه را نپذيرفت و در اين مقطع انتقادات اخوان تند شد تا اينكه قيام مردم در مصر اتفاق افتاد و اخوان به عنوان يكي از محورهاي تظاهرات دولتي به صحنه آمد. با توجه به اينكه اخوان تحليل دقيقي از حجم و گستره اعتراضات مردمي نداشت ابتدا روش محافظه كارانه را در پيش گرفت و ضمن حضور در تظاهرات مردمي و مشاركت و رهبري تظاهرات، شعار ابطال انتخابات و ابطال قانون اساسي در واقع برگزاري انتخابات آزاد رياست جمهوري و عدم كانديد شدن حسني مبارك را مطرح كردند. به مرور كه بر حجم حضور مردم در تظاهرات افزوده شد خواسته هاي اخوان المسلمين هم بيشتر شد و به سمت تغييرات اساسي در حكومت، پارلمان و شيوه هاي انتخاباتي پيش رفت.
در يك جمع بندي بايد گفت كه با توجه به اينكه اساسا اخوان المسلمين يك جنبش انقلابي نيست و اصلاحات را در چارچوب روش هاي پارلماني تعقيب مي كند و تشكيل دولت را معطوف به انتخابات مي داند طبيعتا مواضع او در تحولات كنوني هم از اين انديشه متاثر است در عين حال هيچ ترديدي نيست اخوان هدف ناگفته خود را كه تشكيل دولتي اسلام گرا با محوريت اخوان است، را دنبال مي كند و ما شاهد جايگزيني آرام آرام شعارها در تظاهرات مردمي با شعارها تقليد گرايانه گذشته هستيم. سوال: خاستگاه شعارهاي اخوان المسلمين در جنبش كنوني چيست؟
پاسخ: از لحاظ اعتماد به اخوان المسلمين اساسا جنبش هاي سني در جهان اسلام جنبش هاي اصلاح گرايانه هستند و بايد در اين چارچوب اخوان را مورد توجه قرار داد. به نظر من مي شود به اخواني ها اعتماد كرد. آنها نيروهاي نسبتا باثباتي هستند و اعتقادات ديني قابل توجهي دارند نه جنبش طالباني هستند نه جنبش غرب گرا. جنبش اخوان، جنبش اصيلي است كه اعتقادات مذهبي محكمي دارد هدف نهايي اش هم تشكيل دولت اسلامگرا است بنابراين علي رغم برخي شايعه ها در مورد مواضع كنوني اخوان وجود دارد بايد گفت كه اخواني ها قابل اعتماد هستند.
سوال: واكنش اخوان المسلمين به بيانات رهبر معظم انقلاب را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
پاسخ: در واقع آنچه كه بعد از خطبه هاي مهم رهبر معظم انقلاب در سطح رسانه هاي خارجي مطرح شد يك نوع تلاش تبليغاتي بود براي تحت الشعاع قرار دادن خطبه هاي رهبري. در مجموعه مواضعي كه اخواني ها گرفتند و مصاحبه اي كه رهبر آنها با يك شبكه خارجي داشت هيچكدام در نقطه مقابل رهبري نبودند. تاكيد آنها بر ملي بودن دغدغه اي است كه آنها در حال حاضر در مصر دارند كه اين دغدغه ها قابل ملاحظه است و مي خواهند از همه ظرفيت مصر استفاده بشود. بخشي از اين ظرفيت ها، ظرفيت گروه هاي ملي هستند يعني ابتدا حسني مبارك را از سر راه بردارند تا بتوانند مانع اصلي را بردارند. نهضت مردم مصر فقط اسلامي نيست، مسيحي هم هست و اين موضوع قابل فهمي از سوي آنان است و بر خلاف تبليغات بيروني، اخواني ها از خطبه هاي رهبر معظم انقلاب استقبال كردند كما اينكه مجموعه سخنان آنها هيچكدام نفي كننده سخنان رهبر نبود و بر خلاف تبليغاتي كه رسانه هاي عربستان سعودي پخش كردند از اخواني ها و يا گروه هاي مشابه سخنان رهبر را دخالت در امور مصر ندانستند و در واقع همراهي كردند. منتهي رسانه هاي خارجي آمدند و روي يكي دو كلمه متمركز شدند در واقع رهبر انقلاب نگفتند اين انقلاب ملي نيست. در هر كشوري، ماهيت انقلاب با اكثريت تعريف مي شود. وقتي گفته مي شود مثلا انقلاب اسلامي ايران به اين معني نيست كه از پشتوانه مسيحي ها و كليمي هاي ايراني برخوردار نيست.
سوال: وضعيت گروه حزب الله مصر در اين مقطع چگونه است؟
پاسخ: يكي از ديگر گروه هاي كه در تظاهرات اخير شركت كرد و بيانيه هم داد، حزب الله مصر بود و منتهي در مورد اينكه حزب الله مصر از چه سازمان از چه تعدادي و از چه رهبراني برخوردار است، فعلا اطلاعات زيادي وجود ندارد.
سوال: حضور افراد سرشناسي مثل عمرو موسي، پطروس پطروس غالي و محمد البرادعي در جنبش اخير مردم مصر را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
پاسخ: يكي ديگر از جنبه هاي كليدي جنبش، ضدعربي بودن و به طور واضح ضدآمريكايي و ضدصهيونيستي بودن اين قيام است، هر نيرويي كه در جبهه مقابل رژيم غرب گرايي صهيونيستي-آمريكايي قرار دارد. اينها در غالب جنبش مردم مصر قابل تعريف است اما هر شخصيتي كه به نوعي غرب گرايانه يا متمايل بر رژيم صهيونيستي يا توجيه كننده اعمال رژيم صهيونيستي باشد از جمله عمرو موسي، پطروس غالي، البرادعي جايگاهي در ميان مردم مصر ندارند، منتهي آمريكايي ها تلاش مي كنند اگر نتوانند مصر را با حضور مبارك و يا عمر سليمان حفظ كنند به گزينه هاي بعدي كه مقداري در ميان مردم داراي وجه هستند، روي بياورند. در واقع به دنبال كاتاليزور و يك واسطه مي گردند تا بتوانند شرايط سخت كنوني را پشت سر گذاشته و بار ديگر پايه هاي نفوذ خود را در مصر تحكيم بخشند. در واقع ما بايد ظرفيت مردم مصر را در اين قضايا در نظر گرفته و بدانيم كه مصر دوره گذار را طي مي كند و اين دوره شرايط خاص خود را دارد. اين دوره، دوره وحدت نيروهاي معارض حول محور مشترك است و هدف مشترك در مصر بركناري رژيم مبارك است. بنابراين هر شعاري كه به نوعي اين هدف مشترك را مورد ضربه قرار دهد از جمله تلاش براي معرفي شخصيت هايي كه جامع نيستند و نمي توانند همه را زير يك پرچم حفظ كنند، شعارهايي كه خاص يك گروه هستند و بقيه گروه ها از آن شعار حمايت نمي كنند و يا تعيين هدفي كه فعلا آن هدف توسط همه كساني كه سازماندهي تظاهرات را بر عهده دارند يا در صحنه تظاهرات شركت مي كنند، مورد حمايت قرار نمي گيرد. تحولات مصر قطعا اسلامي است چون اكثريت مردم مسلمان هستند و اسلامي. مردم مصر سال هاست كه خواسته هاي خود را در چارچوب اسلام مي بينند، منتهي شرايط داخلي مصر به گونه اي است برخي از گروه هاي اسلام گرا از مطرح كردن اين موضوع پرهيز مي كند اما در ماهيت اسلامي اين جنبش ترديدي وجود ندارد. التزام به حركت جمعي، پذيرش موقعيت برتر البرادعي براي هدايت مذاكرات در دوره انتقال قدرت، توافق براي عدم استفاده از شعارهاي مذهبي و نمايش وفاق، تكثر و تنوع دروني، مرزبندي با جمهوري اسلامي ايران و تاكيد بر دموكراسي، جنبه هاي اميدبخشي است كه اخوان المسلمين تهديدي براي دموكراسي مصر نخواهد بود.
*سيد مهدي سيد افقهي كارشناس مسايل خاورميانه و شمال آفريقا به سوال هاي پژوهشگر ايرنا پاسخ داد.
سوال: ارزيابي شما از رويكرد اخوان المسلمين در جنبش اخير مصر چيست؟
پاسخ: اخوان المسلمين بعد از استقلال مصر و بعد از نظام جمهوري توسط افسران آزاد به رهبري جمال عبدالناصر و محمد نجيب در سال 1952 در كودتايي عليه ملك فاروق زماني كه نظام يك نظام پادشاهي بود، بوجود آمد. اين افسران آزاد از حمايت مردمي برخوردار بودند و وضعيت جمهوري نوپاي خود را انتخاب جمال عبدالناصر حفظ كردند.
اين افراد در اين دوره دچار يك لغزش شدند به اين معنا كه اخوان المسلمين، قيد و شرط مشخص و مدوني از نظام سياسي نگرفتند كه اگر فردا شما حكومت تشكيل داديد ما بايد در آن حكومت سهم داشته باشيم. عبدالناصر با گرايشاتي خاص وقتي به قدرت رسيد با توجه به اين كه به بلوك شرق تمايل داشت، كم كم احساس كرد كه آنها مزاحم هستند. بنابراين برخوردها شديدي صورت گرفت و خيلي از آنها شهيد شدند يا به زندان افتادند و تبعيد شدند. گروه اخوان المسلمين در عرصه مبارزات سياسي مصر داراي سابقه ديرينه اي است ولي هرگز موفق نشدند به قدرت برسند. در اين مقطع رهبران اخوان متوجه شدند بايد با احتياط بيشتر و بايك ديدگاه هاي وسيعتر، حمايت هاي بيشتر و كارشناسانه تر تحولات سياسي مصر را تعقيب كنند و با برنامه هاي منسجم تري وارد فضاي سياسي مصر شود. بنابراين به تبليغ اسلام و مسائل فرهنگي پرداختند.
بعد از مرگ عبدالناصر و آمدن انور سادات، او رويكرد را از شرق به غرب برد و به طرف آمريكا رفت. بقاياي گروه اخوان در اين دوره در مقابل انور سادات قد علم كرد. انور سادات تمايلات آمريكايي داشت و مصر را از بلوك شرق به بلوك غرب كشاند. يكي از نتايج تلخ اين تغيير رويكرد به غرب قرارداد ننگين كمپ ديويد بود. انور سادات با موجي از اعتراضات و كارشكني جناح چپي كه طرفدار عبدالناصر بودند مواجه شد و يك حركت زيركانه انجام داد. وي اخوان المسلمين را كه در زندان بودند، آزاد كرد كه در مقابل كمونيست ها بايستند يعني اخواني ها در مقابل ناصري ها و چپ ها ايستادند. وقتي چپ ها تضعيف شدند دوباره به سراغ خود اخوان آمد و اخوان را سركوب كرد. اين دومين تجربه تلخ اخوان بود كه به صورت مشروط با انور السادات تعامل نكردند و مورد سوء استفاده حكومت قرار گرفتند. در اين وضعيت قشر جوان اخوان دچار انشعاب شدند بعد از داستان كمپ ديويد كه سادات قرارداد را امضا كرد برخي معتقد به نبرد مسلحانه عليه انورالسادات بودند. سازمان جهاد اسلامي مصر در اين دوران تشكيل شد و در واقع يك هسته نظامي بود. مبارك هم اخوان را سركوب كرد و اجازه نداد اعضاي اين گروه در عرصه سياسي مخصوصا در پارلمان، موسسات دولتي و حكومت نفوذ كنند. چون مبارك هم معاون سادات بود و تاريخچه اخوان را در دست داشت. مي دانست مرام و هدف اخوان چيست و با اين ها به صورت فراز و فرودي برخورد كرد كه گاهي شدت عمل به خرج مي دانند. گاهي اجازه نمي داد حتي در انتخابات وارد شوند ولي هرگز اين ها را به رسميت نشناخت. در خلال مدت اين 30 سال براي حضور در انتخابات پارلماني بايد با يكي از احزاب ليبرال، ائتلاف مي كردند تا بتوانند وارد پارلمان بشوند. حسني مبارك هرگز اجازه نداد اخوان المسلمين يك ليست مستقل براي كانديداتوري ارائه كنند.
اخوان در اتحاديه هاي دانشجويي، انجمن ها صنفي و غيره شركت مي كردند و در حيات مدني و حيات اجتماعي حضور خوب داشتند ولي در راه هاي حكومتي و دولتي موفق نشدند.
سوال: در اين دوره رويكرد گروه اخوان المسلمين به قوانين اسلامي چقدر بود؟
پاسخ: آنها هدف شان اسلام است و مي خواهند كشور براساس احكام اجرا شود. مثلا در معاملاتشان با بانك هاي اسلامي جهاني تعامل مي كردند. سعي مي كردند مقيد به آداب و رسوم اسلام باشند. ممكن است برخي شخصيت هايشان خيلي آرمان گرا نباشد و فعاليت هاي خارج از حزب داشته باشند. در شرايط كنوني، سنگين ترين وزنه و جريان حاضر در اين نهضت مقدس مردم مصر، جريان هايي هستند كه در راس آنها اخوان هستند. با كسب تجربيات 50 يا 60 سال گذشته قطعا پخته تر شده اند و با واقعيت هاي جامعه و شرايط روز خودشان را منطبق كرده اند و لذا مي بينيم در نهضت قيام مردم مصر شعارهاي تند و تيزي ندادند. شعارهايي از قبيل ما خلافت اسلامي مي خواهيم، ما جمهوري اسلامي مي خواهيم ... اين ها را مطرح نمي كردند. اين موضوع بيانگر برخورد هوشمندانه اين ها با اين جريان است. در اين شرايط گروه اخوان مي داند آمريكا، اسرائيل و غرب و ايادي آنها در داخل مصر، مترصدند اخوان دست از پا خطا كند يك شعار تند بدهند. دشمنان در صددند ايران هراسي و جمهوري اسلامي هراسي ايجاد مي كنند كه مقام معظم رهبري به خوبي و با قاطعيت فرمودند: اين حرف ها خريدار ندارد. هويت اين كشور اسلامي است. مردم آن مسلمان هستند. فرهنگ اين مردم اسلام است. اين گروه در سال 1967 و 1973 دو بار براي اسلام با رژيم صهيونيستي جنگ داشتند. هسته مركزي اين قيام اسلام است و هويت آن فرهنگ اسلامي است. در جنبش اخير پديده شگفت انگيز اين است كه جوان ها جلوتر از احزاب هستند. جوانان پر شور، فرهيخته و متمدن و باادب اصلا متعرض نمي شوند حتي وقتي با ماشين اين ها را له مي كنند. مظلومانه به طور كاملا منطقي و عقلايي به مبارزات خود ادامه مي دهند. گروه اخوان در طول اين جنبش هيچ وقت شعار تند ندادند و حكومت اسلامي را مطرح نكردند. اين است كه خيلي آرام و با احتياط و با دقت حركت مي كنند. مي خواستند بگويند خواهان برقراري جمهوري اسلامي نيستيم. هر چه مردم بخواهند. اين قيام شامل همه اقشار است. مسلمان، مسيحي و غيره است. بيانات رهبري هم كلا وحدت گرا بود.
سوال: جايگاه رهبراني كه در حال حاضر در عرصه سياسي مصر حضور دارند مثل عمرو موسي، پتروس پتروس غالي و البرادعي چيست؟
پاسخ: اين شخصيت هاي مصري كه در عرصه سياست بين الملل مطرح هستند، جزو گارد قديم حسني مبارك و انور سادات بودند و در تمام فعاليت هاي سياسي، ارتباطات و تعامل هاي مصر با رژيم صهيونيستي و آمريكا دخيل بوده و حضور مستقيم داشته اند. در مصاحبه اي با آقاي البرادعي پرسيده شده بود اگر شما رييس جمهور شويد برنامه تان چيست؟ ايشان خيلي شفاف گفته بودند من به تمام تعهدات و قراردادهايي كه حكومت مبارك امضا كرده احترام مي گذارم. يعني كمپ ديويد را قبول دارم. بعيد مي دانم مردم به اين ها اعتماد كنند. شايد البرادعي چون هنوز بيشتر خودش را نشان دهد، هنوز تمام ديدگاه ها و برنامه هاي خودش را كامل بيان نكرده، مردم ممكن است مقداري به ديدگاه ايشان احترام بگذارند ولي عمرو موسي براي مردم مصر شناخته شده است. پطروس غالي هم كه از دور خارج شده است. البرادعي با جبهه اي كه تشكيل داده براي تغيير حضور فعال در صحنه دارد. مقامات آمريكايي كاملا با ايشان هماهنگ هستند و اگر به قدرت برسند قطعاً روابط صميمانه و هماهنگي با آمريكايي ها خواهد داشت. عمرو موسي هم كه خيلي كمتر چون ايشان بيشتر آلوده به مسائل سياست خارجي، مخصوصاً در ارتباط با رژيم صهيونيستي است.
* جعفر قنادباشي كارشناس آفريقا و خاور ميانه است نيز در مصاحبه با پژوهشگر ايرنا به پرسش ها پاسخ داد.
سوال: نظر شما در مورد جايگاه اخوان المسلمين در جنبش اخير مردم مصر چيست؟
پاسخ: واقعيت اين است در حال حاضر شرايطي مصر را تحت تاثير قرار داده در مورد اخوان المسلين اين شرايط بسيار استثنايي است.
كشور مصر از اهميت ويژه اي براي آمريكا برخوردار است همين كه آمريكا جزو بودجه رسمي خود كمك به دو كشور رژيم صهيونيسستي 3 ميليارد دلار و رژيم مبارك دو ميليارد دلار، را لحاظ مي كند نشان دهنده اين است كه اين كشور بخش قابل ملاحظه اي از اين بودجه براي حفظ نظام مصر آنهم در عرصه هاي امنيتي، سياسي و اطلاعاتي صرف شده است. در اين خصوص عمليات سركوب عليه اخوان المسلمين بسيار سنگين و با آخرين اطلاعات و مشورت ها با موساد و سيا بوده است چراكه حيات رژيم صهيونيستي واقعا به رژيم مصر وابسته است. حضور افراد در موقعيت هاي مختلف سني، تحصيلي و داراي ديدگاه هاي متفاوت در فعاليت هاي اخوان المسلمين نشان دهنده ماهيت اين گروه است. رييس اخوان المسلمين 'محمد بديع' 14سال در زندان هاي مصر بوده و مقاطع علمي دانشگاهي را طي كرده است. همين كه شخصي كه در راس اخوان هست كه سه بار زندان رفته و دانشگاهي شده، جايگاه اخوان را در عرصه مبارزه نشان مي دهد. نظر به اين كه در حال حاضر امكان دارد در تحولات اخير كشتار راه بيفتد يا مهره هاي اصلي اخوان المسلمين را دستگير كنند و يا فشارهاي زياد بر آنها وارد بيايد، اين گروه خيلي سنجيده عمل مي كنند و در حفظ توانايي خود در حال حاضر كار مي كند. يعني الان به عنوان موثرترين گروه فعال هستند. از سوي ديگر افراط كاري هاي طالبان فشارهاي زيادي بر اخوان المسلمين وارد كرده كه كار همه مسلمانان جهان را با مشكل روبرو كرده است. طالبان تصوير نامطلوبي از اسلامگراها در كل منطقه به خصوص در مصر نشان داده است.
پس از واقعه 11 سپتامبر كه مشخص شد كه 19 نفر در ايجاد اين حادثه دست اندر كار بودند و نيمي از آنها مصري بودند و پس از آن مشكل جديدي عليه اخوان ايجاد شد لذا نمي توان در يك شرايط متعادل به اخوان اندشيد و آن را متهم به محافظه كاري يا سهل انگاري يا عدول از خطوط اصلي كرد. اخواني كه شاخه در همه كشورها داشته و دارد، مي دانيم 'حماس' فرزند اخوان المسلمين است يا 'عمرالبشير' در سودان يكي ديگر از فرزندان اخوان است. اخوان محل و منبع الهام بخش و تربيت كننده همه نهضت هاي اسلامي در منطقه بوده است. در حال حاضر هم در تحولات اخير اخوان در بيانيه هاي خود، يك طرح شش ماده اي اعلام كرد و در اين طرح اخوان كاملا انقلابي مي انديشد، در اين بيانيه ها اخوان خواستار تغيير قانون اساسي به طور كلي، رفتن همه مهره هاي رژيم سابق، برگزاري انتخاباتي آزاد با حضور همه گروه ها، خواستار انتخابات رياست جمهوري مصر و محاكمه كساني كه در كشتن مردم دست داشته اند، شده اند. بيانيه هاي اخوان كاملا انقلابي است. آنها در هيچ كجا محافظه كارانه رفتار نكرده اند، هيچ كجا به رفورم (تغيير شكل و اصلاح ظاهري) بسنده نكرده و با مذاكره و با تفاهم رسيدن با دولت نيز نمي پردازند. لذا اخوان المسلمين با توجه به اينكه توانسته جايگاه خود را هم بين عوام و هم بين خواص، تحصيل كرده ها، در سطح منطقه حفظ كرده و به اصطلاح همچنان محور باشد، از جمله ضروريت براي ادامه انقلاب مصر است. الان حيات انقلاب مصر طبيعتا به سازماندهي و تشكيلات و برنامه ريزي ها، جهت گيري هاي اخوان المسلمين وابسته است. آنچه ما دقيقا از موضعگيري آنها ديديم جهت گيري هاي سنجيده و غيرشعاري بوده و جهت گيري هاي بسيار متناسب با شرايط بوده است.
اينها مرد عمل هستند و شعارها و مطالبات آنها متناسب با زمان بوده است تا آنجايي كه تاريخ نشان داده خط مشي گروه اخوان المسلمين با سازش همراه نبوده و نمي توان به آنها انگ غيرانقلابي زد.
نگاه آنها به اسلام و تشكيل حكومت اسلامي، يك نگاه اصيل است، برداشت آنها از اسلام نوعي بنياد گرايي به معني بازگشت به اسلام زمان پيامبر است.
سوال: جايگاه حزب الله مصر در عرصه سياسي فعلي مصر را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
پاسخ: هنوز اطلاع كافي از اين گروه به ما نرسيده كساني هستند كه نسبت به مسايل سياسي حساسيت زيادي دارند، در مبارزه شديدتر و گسترده تر عمل مي كنند و حتي كساني كه علاقمند به جمهوري اسلامي ايران هستند. كساني كه علاقمند به حزب الله به معني حزب الله لبنان باشند كه پيشقراول مبارزه با كفر باشند در اين گروه جاي مي گيرند.
سوال: شخصيت هايي چون البرادعي، عمر موسي و پطروس غالي در جنبش اخير مصر چيست؟
پاسخ: اينان اشخاصي تا اندازه اي شبيه به هم هستند، آنها شناخته شده اند، وجه جهاني دارند، سوابق روشني دارند و انديشه و افكارشان مشخص است. اما عمرو موسي تفاوت هايي با البرادعي دارد، وي سال ها در دستگاه مبارك با سمت وزير امور خارجه مورد توجه بوده و در دستگاه حكومتي بوده و سوابق همكاري او جايگاه او را در جنبش تقليل مي دهد. به همين دليل است كه غرب بيش از البرداعي روي او سرمايه گذاري كرده و تبليغات زيادي به عنوان مهره بعدي در رسانه هاي خارجي و سايت ها در مورد او صورت گرفته است. اما البرداعي سابقه همكاري با رژيم مبارك را نداشته و بسيار متفاوت است، برخي از قشرهاي شهري و دانشگاهي اميد دارند با گرفتن زمام امور توسط ايشان چون دنيا ايشان را مي شناسد كمك خواهد كرد تا دولت بعدي زودتر به رسميت شناخته شود. البته شواهد نشان مي دهد كه مردم مصر خيلي ايشان را به عنوان يك رهبر در اين جنبش قبول نداشته اند.