با وجود انکه هشتاد و دو درصد مردم مصر دیدگاهی منفی به واشنگتن دارند اما انتظار می رود آمریکا از هر ترفندی استفاده کند تا اجازه ندهد مصر از مدار واشنگتن خارج شود.
روزنامه گاردین با درج این مطلب نوشت تنها فشارهای مردمی است که می تواند برای مصریها مردم سالاری را به ارمغان آورد. این روزنامه در مقاله ای در پایگاه اینترنتی خود نوشت هر کسی که تصور می کرد انقلاب مصر با سرنگونی حسنی مبارک به نتیجه می رسد اکنون متوجه شده که اشتباه می کرده است.
ممکن است این دیکتاتور دیگر در کاخ ریاست جمهوری حضور نداشته باشد و تظاهر کنندگان نیز موقتا از تجمع در میدان تحریر خودداری کرده باشند اما شواهد حاکی از آن است که طغیان اجتماعی و سیاسی رو به گسترش است. موضوع فقط این نیست که اعتراضات در شمال آفریقا و خاور میانه از جمله یمن، الجزایر، اردن، لیبی و بحرین (که ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در آن مستقر است) در حال گسترش است بلکه در خود مصر، همانند تونس، جایی که ناآرامی ها آغاز شد، فشارها برای تغییرات بیشتر رو به افزایش بوده و تظاهرات خیابانی به موجی از اعتصابها تبدیل شده است. اقدامهای بخش صنعت نقش مهمی در سرنگون کردن مبارک داشت.
اما اکنون اعتصابهای مشاغل در سرتاسر مصر گسترده شده است.
این اعتصابها در میان کارکنان اتوبوسها و قطارها، در صنایع فولاد و آرد، کارگران نفت و گاز و کارمندان بانک به چشم می خورد. حتی نیروهای پلیس که در جریان تظاهرات برای مقابله با مردم و نجات رژیم مبارک وارد عمل شده بودند اکنون خواستار حقوق و شرایط کاری بهتر هستند، همانطور که نیروهای پلیس در تونس نیز خواستار شرایط کاری بهتر شده اند.
اگرچه تاثیر اصلاحات نو لیبرال و بحران اقتصادی اروپا عامل مهمی برای قیام مصر بود اما اعتصابهای فعلی صرفا به دلیل بهبود وضعیت معیشتی صورت نمی گیرد. اعتصاب کنندگان برکناری مدیران و روسای مرتبط با رژیم و همچنین مقامات اتحادیه های اصناف، دانشگاهها و نهادهای حرفه ای که نظام سابق آن را فاسد کرده بود؛ خواستار شده اند .
این بدان دلیل است که تنها دیکتاتور مصر از صحنه کنار رفته و خود رژیم همچنان قصد دارد بر سر قدرت باقی بماند.
ارتش کنترل امور را به عهده گرفته است اما دولتی که مبارک منصوب کرده و همچنین پلیس مخفی هنوز بر سر قدرت است.
قانون وضعیت فوق العاده نیز که هشتاد میلیون نفر را به مدت سی سال تحت کنترل خود داشته به قوت خودش باقی است. به ارتش در مصر احترام گذاشته می شود که یکی از دلایلش، سابقه ارتش در جنگ با اسرائیل در سال 1973 است.
اما فرماندهان ارتش بخشی از رژیم هستند، با ارتش آمریکا ارتباط نزدیک داشته و در شبکه فاسدی از امتیازات ویژه اقتصادی دخیل هستند. یکی از دلایلی که مقامات ارشد نظامی مصر دیکتاتور این کشور را از صحنه خارج کردند این بود که اگر بحران ادامه می یافت احتمال بروز اختلاف در ارتش وجود داشت.
شورای نظامی جدید حاکم نیز قول داده است در شش ماه آینده انتخابات برگزار و برخی چهره های مستقل را برای اصلاح قانون اساسی منصوب کند. اما اینکه تصور کنیم روند ایجاد مردم سالاری بدون حمایت توده های مردم ممکن است خیال بیهوده ای است.
به همین دلیل قرار است معترضان دوباره امروز جمعه در میدان تحریر جمع شوند و خواستار تغییر فوری دولت، پایان وضعیت فوق العاده، جدول زمانبندی مشخص برای انتخابات، انحلال پلیس مخفی و مشخص شدن تعداد و وضعیت افرادی شوند که در چند هفته اخیر کشته، زندانی یا ناپدید شده اند. به طور طبیعی، اکنون که هدف اصلی قیام از بین رفته اختلافات بروز پیدا کرده است: در ابتدا قرار بود مشخص شود ارتش تا چه حد می تواند آزادی عمل داشته باشد.
چه نگرشی باید نسبت به اعتصابها اتخاذ گردد و اینکه آیا باید مذاکره کرد یا خیر.
از طرف دیگر، انتقال منظم و آرام قدرت آنطور که ارتش و حامیان غربی مبارک می خواهند باعث خواهد شد مقامات رژیم سابق این فرصت را پیدا کنند که برخی از مخالفان را از هدف اصلی خود منحرف کرده و آنها را تحت کنترل خود در آورند، به خصوص که مخالفان رهبری قوی ندارند. اما تمام انقلابهای مردمی واقعی اینگونه آغاز می شود.
اتحادی که یک ائتلاف اجتماعی گسترده را علیه رژیمی ظالم بسیج می کند با از بین رفتن حس خشم و نفرت مردم تضعیف می شود.
سپس اختلافات طبقاتی و سیاسی در این باره که چه نوع تغییر اجتماعی باید به وجود آید مطرح می شود.
این امری است که در مصر و تونس اتفاق افتاده است. یک انقلاب سیاسی یا اجتماعی یک اقدام تنها نیست، بلکه یک فرایند است.
ناآرامی ها در مصر با توجه به شرایط موجود در کشور مسیر خود را خواهد پیمود.
این درحالی است که انقلابهای مردمی بزرگ همه یک الگوی مشابه را دنبال کرده اند.
انقلاب فرانسه در سال 1789، انقلاب روسیه در سال 1917 و انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، هیچ یک از ابتدا رهبری حاضر و آماده نداشتند. در واقع سیاستمدارانی که در ابتدا بعد از قیامهای مردمی خودجوش جایگزین حاکمان مستبد شده بودند - مانند شاهزاد لفاف در روسیه و یا شاپور بختیار در ایران - چهره های محافظه کاری بودند که قصد داشتند مانع از ایجاد تغییر شوند اما فرایند مورد اشاره طی شد .
این بدان معنا نیست که مصر به سوسیالیسم یا یک کشور اسلامی ختم خواهد شد.
اما نشان از این احتمال قوی است که نه ارتش مصر و نه هیچ کس دیگری قادر نخواهد بود مانع از این فرایند شود و جلوی تغییر دموکراتیک و تسویه حساب با رژیم سابق را بگیرد. این یک انقلاب غیر واقعی رنگی تحت حمایت غرب نیست که گروهی در یک نمایش تلویزیونی جایگزین گروه دیگر شود.
شواهد موجود مبنی بر مردمی بودن و تعهد جمعی این قیام حاکی از روند اجتماعی عمیقی است که احتمال منحرف شدن آن پیش از ایجاد تغیرات اساسی بسیار کم است ضمن انکه این امر تاثیر داخلی و جهانی نیز خواهد داشت. آمریکا ادعای حرکت به سوی مردم سالاری در مصر را آغاز کرده و این در حالی است که هشتاد و دو درصد مردم این کشور دیدگاهی منفی نسبت به واشنگتن دارند.
انتظار می رود آمریکا از هر ترفندی استفاده کرده تا حیطه تغییرات را محدود کرده و اجازه ندهد مصر و دیگر کشورها از مدارش خارج شوند. آنطور که رهبران نظامی مصر ادعا می کنند، فشار فزاینده مردمی نه تنها تهدیدی برای اصلاحات نیست، بلکه می تواند مداخله خارجی را خنثی کند و تغیراتی که مردم مصری خواستار آن هستند را به ارمغان آورد.