سونامي قيام مردمي در جهان عرب اين بار به ليبي رسيده و گريبان ديكتاتوري را گرفته كه خود نيز با كودتا روي كار آمده و سالها قدرت را در اين كشور قبضه كرده است. در حالي كه گمانهزنيها دربارهي سقوط سومين حكومت ديكتاتور جهان عرب متوجه يمن و حتي بحرين بود، به نظر ميرسد با خط و مشي كنوني حكومت معمر قذافي، قرعه اين بار به نام ليبي رقم بخورد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عبدالباري عطوان، مدير مسئول روزنامهي فرامنطقهاي القدس العربي در تحليلي تحت عنوان "سناريوهاي مخوف در ليبي" مينويسد:
«هيچ كس نميداند دقيقا در ليبي چه ميگذرد. تلويزيون اين كشور نيز تنها اخباري از تظاهرات چند هزار نفري طرفداران معمر قذافي، رهبر اين كشور در طرابلس پخش كرده است كه كاملا پيچيده و مبهم به نظر ميرسد. حكومت ليبي اينترنت و فيس بوك را قطع كرده و هيچ خبرنگار خارجي در اين كشور فعاليت ندارد و آنچه كه خبرگزاريهاي جهان گزارش ميكنند، اكثرا از بطن نظام است.
اين بدان معنا نيست كه وضعيت ليبي پيش از انتفاضهي فعلي كه اكثر مناطق و شهرهاي اين كشور را فراگرفته بهتر بود. وضعيت ليبي شبيه جمهوري انور خوجه در آلباني پيش از فروپاشي سازمان سوسياليستهاي بينالمللي است. با يك فرق اساسي و آن اين كه رهبر ليبي بر ثروتي بيش از 200 ميليارد دلار درآمد نفتي و 50 ميليارد دلار بودجهاي كه سالانه وارد خزانهي اين كشور ميشود، نشسته است.
انتفاضهي كنوني در ليبي به عوامل اقتصادي باز نميگردد بلكه به عوامل سياسي باز ميگردد. جوانان زير 25 سال ليبي كه 52 درصد از ساكنان اين كشور را تشكيل ميدهند، پذيراي خواري و ذلتي كه پدران آنها طي 40 سال گذشته متحمل شدهاند، نيستند بلكه تغييرات ريشهاي در ليبي را براي رسيدن به عدالت اجتماعي، تغييرات دموكراتيك و تقسيم ثروت كشور بر اساس اصل برابري خواستارند.
دايره انتفاضهي ليبي گستردهتر ميشود و شهرها و مناطق مختلف خارج از منطقهي شرق اين كشور را در بر ميگيرد و به غرب و جنوب اين كشور نيز كشيده شده است.
تظاهركنندگان تغيير نظام و ريشهكني آن را خواستارند و نظام نيز ريشهكني انتفاضه را. به همين دليل آمار كشته و زخميهاي اين انتفاضه به شكلي وحشتناك افزايش مييابد.
نيروهاي وابسته به حكومت براي سركوب تظاهركنندگان از توپ و تانك استفاده كردهاند. تاكنون حدود صدها تن در جريان اعتراضات ليبي كشته و هزاران تن زخمي شدهاند. حكومت ليبي از تونس و مصر درس گرفته و معتقد است كه ترديد نظامهاي حاكم اين دو كشور در سركوب خونبار تظاهركنندگان موجب فروپاشي آنها شده است، به همين دليل هرچه را كه داشته براي سركوب انتفاضه مردمي به كار گرفته است.
قيامكنندگان ليبيايي نيز از همتاهاي خود در تونس و مصر آموختهاند كه به اعتراضات خود ادامه داده و در ميانهي راه آن را رها نكنند تا زماني كه خواستههايشان را براي تغيير نظام به طور كامل محقق سازند، لذا ما بايد منتظر جنايات بيشتر و افزايش آمار كشته و زخميها باشيم.
بسيار دردناك است كه بيمارستانهاي ليبي نيز همانند ديگر بخشهاي خدماتي اين كشور به دليل بيتوجهي نظام، وضيعتي بسيار نامناسب دارند.
رهبر ليبي فردي سركش و لجوج است و انتظار نميرود كه به راحتي تن به خواستههاي قيامكنندگان بدهد. وي حتي خواستههاي اعضاي شوراي فرماندهي انقلاب را نيز نپذيرفته و با شدت با مخالفان برخورد كرده است.
انقلابهاي مصر و تونس به اين دليل پيروز شد كه جامعهي اين دو كشور جامعهي مدني غيرقبيلهاي بود، اما ليبي همانند يمن جامعهاي قبيلهاي دارد و عامل قبيلهاي نقش بزرگي را در پيروزي و يا شكست انقلاب و بقاء و يا فروپاشي نظام در اين كشور ايفا ميكند.
عامل ديگري را كه بايد به آن افزود، نبود يك ارتش قدرتمند همانند ارتش مصر و تونس در ليبي است. رهبر ليبي از ارتش ميترسد و به آن اعتماد ندارد و آن را خطري براي حكومتش ميداند، به همين دليل تصميم به منحل نمودن آن تحت عنوان "ملت مسلح" به عنوان جايگزيني براي ارتش گرفت. اين مساله به دومين تلاش براي كودتا توسط عمر عبدالله المحيشي، عضو شوراي فرماندهي انقلاب باز ميگردد كه پس از آن كه حسن دوم، پادشاه مراكش وي را تحويل داد، اعدام شد.
البته اين بدان معنا نيست كه بقاياي ارتش در ليبي حضور ندارند، اما آنها ضعيف هستند و بعيد به نظر ميرسد كه بتوانند نقش بزرگي را در اين ميان ايفا كنند و اقدام رهبر ليبي كه به شبهنظاميان و نيروهاي امنيتي ويژهاش پناه آورده اين مساله را تائيد ميكند.
دوستان حكومت ليبي در جهان عرب كم هستند و دوستان جديد آن در غرب نيز هنوز رابطه قدرتمندي با اين حكومت ايجاد نكردهاند، لذا پيشبيني كمك قوي از شرق، غرب و شمال به ليبي سخت به نظر ميرسد. حتي بعيد نيست كه عكس اين مساله اتفاق بيفتد و در صورت افزايش كشته و زخميها، سناريوي دارفور در ليبي تكرار شود و شوراي امنيت با قطعنامهاي تحت عنوان حمايت از بيگناهان مداخله كرده و وارد عمل شود.
در اين ميان حكومت ليبي هر نوع ابزاري را كه در اختيار داشته اعم از امنيتي و تبليغاتي به كار گرفته است. اين در حالي است كه اخباري نيز مبني بر احتمال ايجاد امارت اسلامي در شرق ليبي پس از سيطره تظاهركنندگان بر اين منطقه منتشر شده كه يكي از عوامل نگراني غرب از جنبش اعتراضآميز رو به گسترش در ليبي به شمار ميرود.
از بدشانسي نظام حاكم ليبي، غرب توانايي نجات همپيمانان ديكتاتورش را در مقابل قيامهاي مردمي ندارد. آيا اين غربي كه از همپيمان بزرگش حسني مبارك با وجود خدمتهاي گسترده وي به اسرائيل و آمريكا عقبنشيني كرد، به معمر قذافي و نظام حاكمش متعهد خواهد بود؟
انتفاضه در ليبي هرگز متوقف نميشود. همانطور كه تلاش حكومت براي سركوب آن نيز متوقف نخواهد شد، لذا ما بايد با كمال تاسف منتظر به وجود آمدن حمام خون بيشتر در ليبي باشيم و به نظر ميرسد كه اين كشور با سه گزينه روبه رو است:
ا- نظام حاكم ليبي داوطلبانه كنارهگيري كند.
2- ليبي به دو يا سه كشور تقسيم شود و نظام فعلي در يكي از آنها باقي بماند.
3- انتفاضه به مناطق مختلف كشور گسترش يابد و نظام حاكم و خانوادهي حكومتي را وادار به فرار به يكي از كشورهاي آفريقايي به دليل ترس از محاكمه و پيگرد كند.
4 - پيروزي انتفاضه ليبي و بقاء كشور يكپارچه ليبي كه به نظر عمليتر به نظر ميرسد.»