خبر آنلاین - از این رو با تکیه بر احتمال قدرت گرفتن القاعده در این کشور پس از سقوط رژیم مبارک نگرانی تبدیل شدن لیبی به سومالی دوم به شدت قابل تامل است. این مصیبت می تواند تاثیرات مخربی بر همسایگان دیگر خود از جمله مصر و تونس بگذارد.
قطعا رها شدن از شر یک حاکم مستبد مانند معمر قذافی رویداد مبارکی است. اما نتیجه گیری و شادی زودهنگام درباره وقایع خونینی که در لیبی و یا سایر کشورهای عربی بوقوع می پیوندد به همان اندازه نامبارک است. قطعا همه رویدادها و انقلاب هایی که در دوماه گذشته ازتونس گرفته تا مصر و لیبی وبحرین و ... از شباهت های زیادی با یکدیگر برخوردارند اما قطعا آنچه که برخی از آنها را نسبت به دیگری ممتاز می کنند تفاوت هایی است که میان این کشورها وجود دارد.
لیبی یکی از کشورهایی است که به طور قطع در سراشیبی سقوط قرار دارد. با این همه نمی توان به اندازه ای که برای سقوط مصر هورا کشیده شد انتظار هیاهو و شادی را داشت. دلیل این ادعا همان تفاوت هایی است که بعضا در میان تیترهای خبری و هیاهوی رسانه ای به آنها توجهی نمی شود. نگاهی به معضلاتی که لیبی بعد از قذافی با آن مواجه خواهد شد به ما اجازه می دهد که نگران این کشور باشیم. این نگرانی قطعا نباید به معنی ناخرسندی از سقوط یک دیکتاتور کم عقل که 42 سال ملت خود را در سایه تحمیق و تهدید و تطمیع مدیریت کرده و همه دریچه های پیشرفت و رفاه و مدنیت را به روی آنها بسته است، تعبیر شود.
هرچقدر سقوط یک دیکتاتور مبارک است، به همان اندازه نداشتن برنامه و دورنمای روشن از آنچه که قرار است بعد از او اتفاق بیفتد می تواند خطرناک و ناخوشایند باشد. موارد زیر به ما یاد آوری می کنند که باید بلافاصله پس از سقوط احتمالی قذافی در لیبی به جشن و پایکوبی پایان داد و برای این نگرانی ها چاره ای اندیشید. هریک از موارد ذیل به اندازه کافی برای نابودی یک ملت و به خطرانداختن کشورهای همسایه مناسب هستند.
1- لیبی کشوری قبیله ای و بدوی است که عمده جمعیت آن در بیابان زندگی می کنند و چادر نشین هستند و کوچکترین شناختی از نظام مدنی ندارند.
2- لیبی فاقد ساختارهای زندگی شهری و مدون است و این سبب می شود تا این کشور را فاقد حکومتی مدرن و مترقی بدانیم.
3- ساختارهای سیاسی به اندازه ساختار های جامعه مدنی ضعیف هستند به گونه ای که با قاطعیت می توان گفت که حتی یک حزب سیاسی در این کشور وجود ندارد.
4- نبود احزاب یعنی نبود اپوزیسیون قابل اعتنا در نظام سیاسی لیبی که بتوان برای آینده کشور روی آن برنامه ریزی کرد
5- لیبی فاقد چهره های سیاسی شناخته شده است. به عبارت دیگر همه دنیا فقط لیبی را با معمر قذافی می شناسند.
6- ساختارهای اقتصادی در لیبی وضعیت بهتری نسبت به ساختارهای سیاسی و مدنی ندارد. عمده اقتصاد این کشور پس از نفت مبتنی بر دامداری و اقتصاد روستایی است. زیرساخت های بزرگ معدود در این کشور نیز عمدتا با نظارت و دخالت خارجی ها اداره می شود.
7- هیچ یک از کشورهای غربی یا اروپایی و حتی کشورهای بزرگ مسلمان مانند ایران، عربستان و سوریه در این کشور نفوذ وافر برای کنترل اوضاع و هدایت آن دست کم به سمت ثبات ندارند.
8- سطح تحصیلات ودرآمد مردم لیبی بسیار پایین است و این خطر جذب آنها به سمت رادیکالیسم و القاعده را افزایش می دهد.
9- بالا بودن نرخ بیکاری (در حدود 30 درصد) احتمال ادامه قتل و غارت و جنگ داخلی را افزایش می دهد.
10- پایین بودن میانگین سنی در لیبی ( 23 سال) کنترل هیجانات و مدیریت بر رویدادها را سخت می کند.
11- گسستگی در میان ارتش و نیروهای امنیتی که ممکن است کشور را پس از فروپاشی به صحنه رقابتی خونین میان نظامیان تبدیل کند.
12- نهایت اینکه لیبی یکی از کشورهای به شدت تحت تاثیر القاعده است. بسیاری از اعضای این شبکه تروریستی را پس از مصر و سومالی جوانان لیبیایی تشکیل داده اند. یادمان نرود که معروف ترین حادثه تروریستی در غرب پس از یازده سپتامبر ماجرای لاکربی بوده است که توسط لیبیایی ها اتفاق افتاد. شاخه آفریقایی القاعده همچنین ید طولایی در دشمنی با شیعیان و ایجاد جنگ های قومی و مذهبی دارند. پرونده ربوده شدن امام موسی صدر که حتی شخص قذافی در آن متهم است یکی از نمونه های کوچک برای اثبات این ادعا است. از این رو با تکیه بر احتمال قدرت گرفتن القاعده در این کشور پس از سقوط رژیم مبارک نگرانی تبدیل شدن لیبی به سومالی دوم به شدت قابل تامل است. این مصیبت می تواند تاثیرات مخربی بر همسایگان دیگر خود از جمله مصر و تونس بگذارد.