خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: از ابتدای سال 2011 تاکنون هر ماه یکی از رهبران جهان عرب غزل خداحافظی را خوانده است. در ماه ژانویه بن علی از تونس، ماه فوریه مبارک از مصر و ماه مارس نیز به احتمال زیاد شاهد سرنگونی معمر قذافی در لیبی خواهیم بود.
با گذشت تنها سه ماه از آغاز سال 2011 تغییرات فراگیر گریبان سه رژیم پیر جهان عرب را گرفت و پرونده بن علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی را به ضمائم تاریخ خواهد سپرد. بررسی تحولات اخیر سه کشور مطرح جهان عرب در ماه های اخیر که تغییرات بنیادینی را تجربه کرده اند مشابهت ها و تفاوت های متعددی را به دست می دهد.
مشابهت ها
مواردی همچون وابستگی سران ساقط شده عرب به آمریکا و کشورهای غربی، سیستم های پیر و فرسوده که طی چند دهه هیچ تغییری را در راس هرم قدرت نداشته اند، فساد بی رویه و غارت ثروت ملی توسط حاکمان، فقر شدید مردم از لحاظ امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، ستیز علنی و غیر علنی حکومت ها با ترویج اصول اسلامی و سرکوب جریان فکری و حزبی مخالف و اسلام گرا، فقدان حداقلی آزادی بیان همگی از نشانه های بارزی است که در تونس، مصر و لیبی قابل مشاهده است.
به واقع این مسائل در دهه های اخیر به دمل چرکینی تبدیل شده بود که هر لحظه امکان سرباز کردن داشت. تفاوت ها به ویژه در مسئله مصر و تونس با مدل لیبی بسیار زیاد است.در آخرین مورد قذافی کمی سرسخت تر از دو دیکتاتور قبلی جهان عرب نشان داده است. وی گزینه وداع خونین را از حاکمیت انتخاب کرده؛ مسئله ای که شاید سرنوشت غم انگیزی برای قذافی و خانواده اش در لیبی رقم بزند.
تفاوت ها
مهمترین تفاوت تحولات فعلی در کشورهایی همچون لیبی، بحرین، یمن و .... با وقایع اخیر تونس و مصر این است که در تحولات جاری عنصر غافلگیری برای آمریکا و کشورهای غربی وجود ندارد. آمریکا دیگر از آن حالت انفعال در برابر تحولات مصر و تونس خارج شده و با استفاده از تجربیات گذشته سعی در به دست گرفتن جریان تحولات فعلی در لیبی دارد. در وقایع اخیر جهان عرب البته هرگز نمی توان نظریه توطئه را مد نظر داشت به طور کلی غرب زمانی در جریان تحولات اخیر جهان عرب قرار گرفت که بن علی و مبارک قدرت را ترک کرده بودند اما پس از این مرحله تلاش غرب در جهت کنترل شرایط پس از انقلاب مصر و تونس صد چندان شد.
نگاهی به تحولات این دو کشور نشان می دهد تاکنون انقلابیون به خواسته های اصلی خود با وجود سرنگونی راس رژیم دست نیافته اند و سرعت بسیار کمی را در رسیدن به خواسته های خود دنبال می کنند این همان چیزی است که به "دموکراسی کنترل شده" موسوم است.
اما نمی توان این تلاش غرب را در جهان عرب کاملا موفقیت آمیز ارزیابی کرد تحولات آتی در مصر و تونس که در آن شاید نیروهای مردمی، اسلامگرا و عدم وابسته به رژیم سابق قدرت را در دست بگیرند خط بطلانی بر این نظریه جاری در جهان سیاست خواهد کشید.
هدف آمریکا
اما تفاوت مسئله مصر و تونس با لیبی در همین جاست که غرب در نظر دارد از ابتدا در جریان تحولات نقش آفرینی کند و به نحوی این مسائل را تحت مدیریت خود قرار دهد در واقع نباید از کنار خبر اعزام دو فروند از مجهزترین ناوهای آمریکایی به دریای مدیترانه و سواحل لیبی به سادگی گذشت. حمله وحشیانه قذافی به مردم در لیبی مسئله ای بود که در نهایت توجیه ورود نظامیان بیگانه در این کشور را ایجاد کرد آمریکا و کشورهای اروپایی اجازه دادند که این سرکوب وحشیانه ادامه پیدا کند تا کسی از خبر گسیل نظامیان بیگانه به خاک لیبی متعجب نشده و آن را واکنشی عادی تلقی کند.
اما هدف اصلی از این اقدام چیست؟ به نظر می رسد آمریکا که در حوادث مصر و تونس در پی عنصر غافلگیری به نوعی دچار عقب ماندگی و استیصال شد نمی خواهد کنترل کشور بزرگ و نفت خیزی همچون لیبی را که دارای مردمانی با ریشه های قوی اسلامی است از دست دهد.
در اینجا آمریکا در نظر دارد از ابتدا جریان تحولات را در دست گرفته و سناریوهای مورد نظر خود را به بهترین نحو در این کشور اجرا کند اما نگرانی اصلی آمریکا در اینجا از ملت لیبی است. مردمانی که در مراسم تدفین شهدا و نماز خواندن بر پیکر پاک آنها عزم راسخ خود را برای ایجاد کشوری بر پایه های ناب اسلامی نشان داده اند. کشوری که در آن خبری از فساد، زورگویی، فقر فرهنگی و اقتصادی و وابستگی به غرب نباشد.