ديپلماسى ايرانى: تحولاتى که در مصر رقم خورد قطعهاى از پازلى است که در منطقه خاورميانه در حال شکل گيرى است. تحولاتى که از منتهى اليه شمال غربى افريقا يعنى از تنگه جبل الطارق تا شبه جزيره عربستان در تنگه باب المندب را شامل مىشود.
اين حوادث مبتنى بر مجموعهاى از اعتراضهاى مردمى و جنبشهاى فروخفتهاى است که ريشه در چندين دهه از فشارهاى ناشى از استبداد حاکمان آنها که متکى بر دنياى غرب بوده و از طرف ديگر مجموعه اى از ناکارامدىها و فساد در حوزههاى مالى، ادارى و اجتماعى را در کشورشان رقم زدند و از طرفى با ايجاد محدوديتهاى سنگين و قابل توجهى در عرصه ازاديهاى سياسى و واگذارى حقوق اساسى مردم به انها زمينه فشار را به حداکثر رساندند و با اتخاذ سياستهاى خارجى در رابطه با مناقشه اعراب واسراييل به نوعى مشکل افکار عمومى را در سطح نخبگان، جوانان و نظاميان اين کشورها دامن زدند. اين مجموعه عوامل موجب ايجاد رفتارها و واکنشهايى شده که برخى از نتايج ان بازتابهاى منطقهاى و برخى از انها بازتابهاى بينالمللى و برخى از آنها داراى بازخورد ملى بوده است.
در دهه گذشته دنيا پس از فروپاشى شوروى و پايان يک جهان دو قطبى حدود يک دهه را با تلاشهاى صورت گرفته توسط امریکا که قصد شکل دهى يک جهان تک قطبى و يک هژمونى خاص داشت، شاهد يک اتفاق نادر در حوزه مسايل بين المللى بوده و ان تهاجمىبود که به منافع استراتژيک و حياتى امريکا در نيويورک و واشنگتن توسط گروهى که بعدها به القاعده شهرت يافت، صورت گرفت. بزرگترين مرکز اقتصادى نظام بين الملل يعنى برجهاى دوقلو و مرکز نظامى جهان پنتاگون در اثر اين تهاجم به اتش کشيده و ويران شد. ضلع سوم کاخ سفيد بود که به عنوان قطب سياسى بود و به نتيجه نرسيد.
بعد از اين اتفاقات ما شاهد دو تهاجم بزرگ در اروپا بوديم، متروى لندن و مادريد در شمال و جنوب اروپا از اين تهاجم در امان نماند. اين اتفاقات نشان از پديده جديد در عرصه روابط بين الملل بود که بعدها به عنوان جايگزين جدى در رابطه با رقابتى که قبلا امریکا به عنوان مقابله با شوروى در يک دنياى دو قطبى اعمال مىکرد. دنیای غرب تمام هم وغم خود را براى مقابله با اين پديده نوين و نگران کننده که در اعماق صدها ميليون انسان غربى ريشه دوانده، گذاشته بود.
در بررسى ميان مدت و بلند مدت شکل گيرى اين پديده بخش زادگاه اين حرکت و واکنش در منطقه خاورميانه و از دورن کشورهايى همچون عربستان که زادگاه بن لادن و مصر که زادگاه الظواهرى مرد شماره دو القاعده و عنصر تشکيلاتى القاعده است و همچنين عزام به عنوان رهبر ايدوئولوگ اين مجموعه در فلسطين و مجموعه اى از افرادى که با گرايشهاى شديد راديکالى و ضد غربى نوعى برگرفته از خوانش ايدوئولوژى اسلامى، عامل و محرک اين اتفاقات قلمداد مىشدند.
در بررسى بيشتر مشخص مىشود که وجود دولتهاى مستبد و وابسته به غرب، به نوعى در رابطه با سياستهاى اعراب و اسراييل در چهرههايى چون بن على و مبارک و برخى از رهبران کشورهاى حوزه خليج فارس ظهور پيدا مىکند. زمينه بروز و ظهور چنين رفتارهاى راديکالى در اين کشورها لزوما بازخورد منطقه اى ندارد و مىتواند تبديل به يک حرکت و جنبش جهانى شود و متکى بر افکار عمومىو گسترده بر تمام دنيا نتيجه چنين رفتارى در سطح منطقه بوده است.
از طرف ديگر به نظر مىرسد گفتمانى که غرب در دورهاى که حاکم بر دنياى دو قطبى در برابر خطر کمونيسم و براى حفظ منافع خودش در منطقهاى که شريان انرژى در دستان آن بود، نياز به يک متحد چشم و گوش بسته و گوش بفرمان داشت که با پايان دوره دوقطبى و فروپاشى شووروى ما شاهد تغيیر و تحولات جدى در اروپا هستيم. به عبارت ديگر اروپاى شرقى دچار تحول شد اما اين تحولات در منطقه خاورميانه که در ان دوران شکل گرفته بود، خودش را نشان نمىداد و به نوعى با انجماد سايسى در منطقه روبرو بوديم. به نظر مىرسد با توجه به مجموعه سيل دانایی و اگاهىهايى که در سطح اين جوامع که عمدتا جوان و داراى اقشار قابل توجهى که داراى تحصيلات عاليه دانشگاهى هستند و مراودات زيادى با دنياى خارج دارند، شرایط به گونه دیگری درحال شکلگیری بود.از جمله همانند مصر با حدود 10 ميليون توريست در سال و تونس با حدود 7 ميليون توريست در سال و با گسترش تکنولوژى در عرصه رسانهاى همانند تويتر و فيس بوک و دسترسى گسترده به اينترنت که از کنترل دولتهاى سنتى و نظامىبا عمق بيش از سه دهه خارج است، تغيير و تحول اساسى در ميان اقشار مختلف مردم در اين جوامع ايجاد مىشود. آن نگرانى و يا خشم فروخفتهاى که از نوع رابطه با اسراييل شکل گرفته در يک ارتش با سابقه و مقدر در مصر عملا زمينه تداوم جکومتى مثل مبارک را با علامت سوال مواجهه کرده است. اين امر زمانى خود را بيشتر نشان مىدهد که ما شاهد هستيم که مبارک براى تداوم حکومت خودش فرزند خود را که جمال است به عنوان کانديداى بعد از خودش معرفى مىکند. درحاليکه ماشاهد هستيم مصر از سال 1952 با کودتاى افسران جوان نزديک به شصت سال است که توسط ارتشيان مصرى اداره شده است. ارتش در مصر داراى سازمان قوى، منسجم و داراى اعتبار ملى و منطقهاى است. شايد بتوان نقش ارتش در مصر را با نقش ارتش ترکيه يا پاکستان قبل از 1970 مقايسه کرد. به نظر مىرسد با مجموعه اتفاقات در مصر بخصوص بعد از تحولات در امریکا در انتخابات رياست جمهورى و به قدرت رسيدن اوباما و شعار تغيير، ما بايد منتظر تغييرات اساسى در منطقه خاورمانه بوديم که دير يا زود اين سياستها نتيجه خود را نشان دهد. سياستى که در برههاى پس از يازده سپتامبر توسط دولت جمهورى خواه بوش تحت عنوان خاورميانه بزرگ در عراق و افغانستان دنبال شد اما با شيوه کاملا مستقيم و خشن و با دخالت مستقيم نظاميان و بدون همراهى با ساير متحدين خودش و با هزينه بسيار بالاى مالى و انسانى دنبال شد.
به نظر مىرسد با رويکردى که حزب دموکرات واوباما داشته و با اعلام حضورى که در دانشگاه الازهر داشت و با جهان عرب سخن خود را مطرح کرد. اين بود که به دنبال حل مسايل بنيادين خودش براى تغيير استراتژى مقابله با نيروهاى بنيادگرا و از بين بودن انهاست. طبيعى است که در اين رابطه اتفاقاتى که در منطقه شکل گرفت با توجه به نوع کنترلى که غرب بر شبکههاى اجتماعى مثل فيس بوک دارندو نقشى که شبکهها در راه اندازى جنبشهاى اخير مردمىداشتند. به نظر مىرسد که به نوعى مدیريت سياسى و بين المللى غرب در جهت نوعى کنترل و هدايت اين امواج برخاسته از موج اتشفشان مردمىاست که خسته از استبداد سى ساله، خسته از تحقير بلند مدتى که رهبرانشان در قبال اسراييل به مردم و نخبگانشان تحميل کردند. مردم خسته از تفاوت رفتار و ناکارامدى اين حکومتها به خصوص در حوزههاى اجتماعى و اقتصادى اين حرکتها را رقم زده اند. غرب نيز زمينه هدايت و انتقال اثار اين جنبش که خيلى با منافع درازمدت غرب تضاد نداشته باشد، را برعهده گرفته است. گرچه شروع ماجرا شايد در ابتدا با برخى از سردرگميها و به نوعى اتفاقاتى که ناشى از عدم امادگى اوليه به دليل سرعت اين حرکت در رهبران و سياست مداران غربى شکل گرفت.
اما اتفاقاتى که نتيجه شکل گيرى اين مسايل در مصرشده، میتوان به این مورد نیز اشاره کرد که شاهد بى طرفى و سکوت ارتش در مصر بودیم و با توجه به نوع وابستگى ارتش این کشور به امريکا در خلال سى سال گذشته که يک ميلييارد و سيصد ميليون دلار از امريکا کمک مالى مىگرفت، عملا نوعى چراغ سبز برای جنبش که در قاهره شکل گرفته، محسوب میشد. همچنین نوعى اقدام عدم حمايت مبارک و خاندانش و عمر سليمان که نماينده سازمان اطلاعاتى در مصر رانیز يدک مىکشيد. نهايتا شاهد تصميم گيرى ستاد عالى ارتش هستیم که با درخواست مبارک موافقت نمىکند و مبارک مجبور مىشود که عليرغم خواستش و خواست سازمان اطلاعاتى مصر از قدرت کنارهگيرى کند.
اولين واکنش ارتش پس از اين ماجرا اعلام وفاداريست به پيمانهايى که مصر با همسايگان خود مىبندد. نکتهاى که امروزه مدنظر است با توجه به اينکه ارتش مهلت شش ماههاى گرفته که بتواند با تغييراتى که در قانون اساسى شکل خواهد گرفت زمينه يک انتخابات را فراهم اورد. ما بايد حداقل تا يک سال اينده منتظر نوع تغييراتى که نظاميان وعده اش را داده باشیم، بايد ببينيم که چه آيندهاى براى مصر رقم خواهد خورد.
اما درباره موضع گيرى وزيرخارجه جديد مصر نیز باید گفت،به نظر مىرسد براى اينکه مصر به ارامىبتواند به عنوان يک کشور تاثير گذار در جهان عرب، افريقا و در دنياى اسلام با توجه به سابقهاى که دارد و نخبگان تاثيرگذارى که در جهان سوم داشته همچون جمال عبدالناصر، البرادعى و عمر موسى و پطروس قالى، موقعیت خود را پیدا کند. نياز به بازسازى چهره خود دارد وپاسخ به جنبشها درنتيجه تحرکهايى که در قاهره و مناطق ديگر و برکنارى مبارک از قدرت داشت، داده شود.اين بخش بايد در سياستهاى سى سال گذشته در مصر حداقل براى بازسازى وجهه عمومىمصر و پاسخ به انتظارات جوانان و انقلابيون باشد، بايد درباره اسراييل از خود موضع جديدى نشان دهد. طبيعى است که اين خواسته درباره محاسبهاى که توسط مصر در رفح و غزه شکل گرفته بود، پايان پذيرد.
مصر به سمت مدلى که در خاورميانه جواب داده حرکت مىکند، و ان مدل حکومتى که حزب عدالت وتوسعه در ترکيه از خود نشان داده و ترکيبى از مسلمانان تکنوکراتى است که با تکيه بر منافع ملى و افزايش رفاه در ميان شهروندان و ايجاد يک اعتبار در ميان کشورهاى خاورمیانه حرکت مىکنند و در عين حال مشکلى رابراى نظم جهانى و يا غرب فراهم نمىکنند. امروزه ترکيه به عنوان عضوى از ناتو و کشورى که خواهان پيوستن به اتحاديه اروپاست و در عين حال در برابر رفتارهاى خشونت اميز و مغاير با حقوق بشر اسراييل مقابله مىکند. همچنين رييس جمهور و نخست وزير اين کشور به شرايع اسلام پايبندى نشان مىدهند ولى در عين حال با اسراييل هم رابطه دارند و تا زمانى این رابطه برقرار است که منافع ملى ترکيه را مورد خطر قرار ندهد و با اهدافي که ترکيه در منطقه دنبال مىکند مغايرت نداشته باشد. اين مدل به عنوان مدل موفق و کم هزينه داراى طرفدارانى در نخبگان ارتش و در ساير جوامع است. طراح سياست خارجى ترکيه يعنى داوود اغلو مورد توجه الگوى اقاى العربى شده است. به دليل اينکه اقاى نبيل العربى سابقه بسيار خوبى که در دنیای سیاست داشته و به عنوان نماينده در سازمان ملل و دادگاه لاهه بوده، طبيعى است که ما شاهد تعديل رفتار مصر با اسراييل هستيم وعدم تکرار سياست مبارک و ابوالغیظ و رفع محدوديتها در رابطه با غزه هستيم. از غزه کمکهاى انساندوستانه و بشردوستانه به آنها بيشتر برسد و به نوعى شاهد تقويت موقعیت فلسطينىها خواهيم بود. بنابراين اسراييلىها از روشهای خشونتاميزى که طى چندسال اخیرداشتهاست به ویژه در خصوص شهرکسازی، دست برخواهد داشت.
به نظر میرسد با تغییراتی که در مصر و اردن و لبنان صورت گرفته اسراییل به صرافت بیفتد که برای منافع ملی خودش این نگرانیها و تحولات را جدی بگیرد. و برای اینکه فرصت را از دست ندهد به سمت یک مصالحه حداقلی به سمت فلسطینیها برود و با شناختن مرزهای بین المللی و به رسمیت شناختن سرزمینهای فلسطینی که هم افکار عمومی جهان و هم کشورهای همچون کشورهای اتحادیه اروپا و امریکا را پاسخ دهد. با توجه به اینکه اسراییل در طول این دو سال به خواستههای اوباما و حزب دموکرات پاسخ مناسبی نداده است، بنابراین باید تلاش بیشتری در جهت تامین منافع این کشورها گام بردارد.
با توجه به تحولاتی که در شمال افریقا در حال رخ دادن است، به نظر میرسد که اسراییل بخواهد خود را هماهنگ کند و درراه تثبیت موقعیت خودش گام بردارد.
تحول در روابط سیاسی با ایران
طبیعی است که رابطه خصمانهای که در دوران مبارک به دلیل برخی حساسیتهای وی که به جهاد اسلامی و ترور سادات و مواضعی که قبلا تهران داشت از یک طرف و عدم اصرار تهران به مواضع گذشته خود و موضعی که اقای احمدی نژاد اصراربه برقراری ارتباط با مصر و مواضعی که در امارات در قبال مصر داشت و حتی اعزام نماینده ویژه خودش به دیدار مبارک، نشان از اشتیاق طرف ایرانی برای برقراری رابطه با مصر داشته و بیشتر طرف مصری بود که استنکاف میکرد. اما امروز دیگر دلیلی برای این استنکاف وجود ندارد و همانطور که دیدیم همراهی برای عبور ناوگان نظامی ایران از کانال سوئز از خود نشان داد و نقشی که امروزه اخوانالمسلیمن با موقعیتی که در میان مسلمانان و روشنفکران دارد که شاهد حضور یکی از رهبران اخوان در ایران بودیم. تمامی این عوامل نشان دهنده آن است که نظامیان حاکم بر مصر مشکل جدی برای ایجاد یک رابطه معقول حداقلی با ایران نداشته باشند. به نظر میرسد که دو کشور به سمت برقراری یک ارتباط معقول با پیششرطهایی که منجر به سوء تفاهم یا بحث مداخله نشود، پیش بروند.
درباره حزبالله هم باید که دیگر آن رفتار تند و دفعی حکومت مبارک که در مقابل حزبالله برای شکستن محاصره غزه وجود داشت، پیگیری نشود. و این روابط به نوعی بازسازی شود که با توجه به موقعیت حزبالله که در میان جوانان عرب دارد دیگر سیاستهایی که مبارک در قبال آنها داشت، به مرور زمان تغییر خواهد کرد. البته ذکر این نکته ضروری است که ما چرخش صدوهشتاد درجهای نخواهیم داشت و ارام ارام یخ روابط سرد و نامناسبی که بین ایران و مصر و حزبالله و مصر وجود داشته با تغییراتی که در مصر بوجود امده، شاهد بهبود روابط باشیم.