بررسی استراتژیک - دیپلماسی ایرانی/ اعلام منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی و مداخله نظامی مستقیم از جمله راهکارهایی هستند که ایالات متحده و دوستان غربیاش برای متوقف کردن معمر قذافی بر روی میز گذاشته اند. اروپاییها که در ۴۲ سال گذشته حکمرانی قذافی بر لیبی چشمان خود را بر مطالبههای بر حق مردمان این کشور آفریقایی بسته بودند اکنون با بهانه جنایت انسانی رخ داده در بنغازی و دیگر مناطق به دنبال راهی برای ادامه نفوذ بر طرابلس هستند.
آیا با توجه به جنایاتی که قذافی تا امروز مرتکب شده، گزینه مداخله نظامی غرب، طرح درستی است؟
از نظر مردم لیبی و مردم منطقه هر نوع مداخلهای محکوم است. گروههای لیبیایی و دیگر انقلابیون در دیگر کشورها که اظهارنظر کردند مبتنی بر این است که مداخله غرب را نمیخواهند و بیشتر به دنبال این هستند که غربیها به قذافی برای سرکوب مردم مشاوره ندهند و یا از وی حمایت نکنند ویا در قالب قطعنامههای بی اثر و غیر متناسب با شرایط نخواسته باشند رفع تکلیف کنند.
آنچه که مردم خواستار آن هستند و گروههای لیبیایی هم بر آن تاکید دارند این است که دنیای غرب شرایط سیاسی و فضای تبلیغاتی که مبتنی بر وظایف آنها و بر طبق منشور حقوق بشراست را به وجود اورد. منشور حقوق بشر میگوید که مردم در برابر استعمار و استکبار باید بایستند و با آن مبارزه کنند و حق خود را بخواهند. ولی دنیای غرب بسیار دیر وارد صحنه شده و هدف مداخله انها هم حمایت از مردم نیست، اگر هدف آنها حمایت از مردم بود باید زودتر از این اقدام میکردند، اما هدفهای دیگری را دنبال میکند که میتوان ان را به سه بخش تقسیم کرد:
۱٫ مسایل نفت و گاز لیبی که سرنوشت سرمایهداری غرب به آن وابسته است و اگر مردم برمنابع نفت و گاز تسلط پیدا کنند، طبیعتا الگویی خواهد بود برای دیگر کشورهای نفتخیز و مردم حق بیشتری را از آنچه که هماکنون درخواست میکنند از دولتهای خود مطالبه خواهند کرد.
۲٫ حساسیت منطقه جنوب مدیترانه است که دنیای غرب نگران از تشکیل حکومتهای مردمی در این نواحی است، به دلیل اینکه تشکیل دولتهای مردمی به معنای به مخاطره افتادن قدرت دولتهایی است که سالها مردم را سرکوب کرده و سوابق استعماری دارند. فرانسویها در انقلاب الجزایر یک میلیون نفر را به قتل رساندند. بنابراین یکی از ویژگیهای حرکتهای کنونی علاوه برضد استکباری ضد استعماری است و ما باید شاهد این امر باشیم که در اینجا دنیای غرب دوست دارد با مانورهای نظامی از تشکیل حکومتهای مردمی جلوگیری کند.
۳٫ حضور نظامی غرب برای جلوگیری از بکارگیری تسلیحات پیشرفته در لیبی علیه رژیم صهیونیستی است. به این معنا که هم اکنون در برخی از انبارها و مخازن تسلیحات، انفجارهایی رخ داد که گفته شد توسط کارشناسان غربی و نیروهای اعزامی غربی صورت گرفته است. به این دلیل که مخازن موشکى لیبی را از بین ببرند تا دست حکومت بعدی که حکومت مردمی خواهد بود، قرار نگیرد. همچنین حضور هشت نظامی انگلیسی در لیبی که افشا شد و الان هم دولت انگلیس در فشار است و بدون اطلاع و حضور مخفیانه در لیبی است. تمامی این مسایل از جمله اقداماتی است که غرب انجام داد برای از بین بردن تسلیحات که علیه اسراییل بکار برده نشود.
هدف اعلام شدهای که غرب دارد، کمک به خروج اتباع است و اگر ما به سه دهه یا چهار دهه پیش برگردیم هر جا دنیای غرب مداخله کرده همواره با یک پوشش مشروع و بیشتر تحت عنوان حفاظت از خروج اتباع خارجی در کشوری که مداخله کرده، عنوان شده است. بنابراین سیاستهای اعلامی را نباید با سیاستهای اصلی مداخله یکی بگیریم. البته امروزه غرب بسیار محتاطانه عمل میکند و نگران است که وارد لیبی شود و مردابی همچون افغانستان در سر راهش قرار بگیرد. سفر وزیر دفاع امریکا به کابل به دلیل این است که ناتو دوباره دست به قتل مردم زده و مردم افغانستان به شدت علیه امریکاییها بسیج شدند، همین نگرانی در عراق هم وجود دارد. به همین دلیل بسیار از عواقب مداخله در لیبی نگران هستند. اما به دلیل اینکه حیات غرب وابسته به مسایل نفت، حفاظت از وجود رژیم صهیونیستی و روی کار نیامدن حکومتهای مردمی در کشورهای شمال افریقاست، کوشش میکنند که حاضر به مداخله شوند.
درباره نگرانی غرب از مداخله در عراق و افغانستان صحبت کردید، آیا اگر امریکا به لیبی حمله نظامی کند باز هم داستان عراق و افغانستان تکرار خواهد شد؟
جریان کلی متفاوت است. هنگام حمله امریکا به عراق و افغانستان قیام مردمی اغاز نشده بود، رژیمهای حزبب مردمی بر سرکار بودند و دنیای غرب برای سرنگونى این رژیمها وارد صحنه شد. اما در لیبی و دیگرکشورها کاملا برعکس است، مهرههای غرب برسرکار هستند و مهرههایی که دنیای غرب هرگز علاقهای به سرنگونی آنها ندارد. از چند سال پیش که لیبی چرخش صدوهشتاد درجهای به سمت غرب داشته، کاملا تبدیل به یک مهره غربی شده است. بنابراین آنها در برخورد اجرای سیاستهایی که در عراق داشتند در اینجا کاملا از این نظر متفاوت است چراکه برسردوراهی هستند که ایا از رژیم حاکم دفاع کنند و یا از قیامهای مردمی. به دلیل اینکه اگر از قیامهای مردمی دفاع کنند این امر به معنای رشد و گسترش عمیق این حرکت ها خواهد بود که مردم دیگر کشورها به این امر تشویق میشوند. از طرف دیگر مهرههای غرب همچون کسانی که در عربستان و یا دیگر کشورهای منطقه، نیز که همیشه از آنها حمایت کرده دلسرد میشوند. بنابراین غربیها بسیار مردد هستند.
اما این امر که شرایط لیبی پس از مداخله و حضور نظامی آنها تبدیل به شرایط عراق یا افغانستان شود، طبیعتا اینطور خواهد بود. به عبارت دیگر شرایط پس از سرنگونی قذافی از این نظر که تبدیل به مردابی برای امریکاییها شده و بدتر از عراق و افغانستان خواهد بود. به این دلیل که مردم عراق و افغانستان هنوز برای قیام آماده نشده بودند اما مردم لیبی مراحلی از قیام را پشت سر گذاشتند، تسلیحات در اختیار مردم است و برخی شهرها را نیز فتح کردند، بنابراین امادگی دارند که با مداخله خارجی مبارزه کنند. این امر براى دنیای غرب بسیار خطرناکتر از موضوع عراق یا افغانستان خواهد بود.
همچنین این موضوع که امریکا در سه جبهه یعنی عراق، افغانستان و لیبی در حال جنگ باشد، طبیعتا اگر چنین مداخلهای صورت بگیرد و ضرورتهای بعدی هم پیش بیاید حتما برای نیروهای نظامی امریکا فلجکننده است و آنها نگران از گستردگی حوزههایی هستند که ممکن است در آینده پیش بیاید و ضرورت مداخله آنها بدلیل حفظ از صیانت نفتیشان خواهد بود که این ضرورتها آنها را به حوزههای مختلفی مشغول کند و باعث تقسیم ارتش امریکا در جاهای مختلف شود. بنابراین آنها نتوانند از پس اهداف محدودی که در حال حاضر دارند، برایند. اهداف آنها بسیار وسیع است، اما سعی میکنند آن را محدود نشان دهند تا پیروز شوند. بنابراین مداخله آنها به معنی پیدایش شرایط وخیمی برای آنهاست، بدلیل اینکه مردم به شدت از امریکاییها نفرت دارند و این نفرت بیشتر هم خواهد شد. مردم خواستار مبارزه با امریکاییها هستند این مبارزه جدیتر و عملیتر خواهد شد. بنابراین هر نوع مداخلهای همانطور که بسیاری از رسانههای خودشان هم میگویند، ممکن است برای آنها کشنده و تضعیفکننده باشد.
درباره اجرای طرح پرواز ممنوع بر فراز اسمان لیبی، رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا آن را نشانه ای بر آغاز جنگ دانسته است. ارزیابی شما چیست؟
شروع پرواز ممنوع در لیبی معنایی جز پوشش برای چند سیاست بیشتر نیست،
۱٫ برای تجزیه. همانطور که میدانید پرواز ممنوع را امریکا برای عراق هم اجرا کردند و سعی کردند صدام حسین را از پرواز بر فراز کردستان ممنوع کنند و زمینههای جدایی کردستان را در ان زمان فراهم کردند. دولتی هم در کردستان بوجود آوردند که الان اگر صحبت از دولت فدرال در عراق میشود، به دلیل همان کوشش امریکاییهاست که آن زمان در عمل زمینهای را فراهم کردند که دولت مستقل در کردستان بوجود بیاید و دارای پارلمان شود. در مورد لیبى هم هدف آنها این است که شرق لیبى را پرواز ممنوع کنند و به این صورت نشان دهند که فضاى غرب لیبى که در دست قذافى است با شرق لیبى جداست. این یک نوع سیاست تبلیغاتى است که در عرصه عمل اجرا مى شود.
۲٫ سیاست دیگر این است که یک سرى از هواپیماهایى که در لیبى است نتوانند به سمت اسراییل حرکت کرده و یا آنجا را بمباران کند. همانطور که مىدانید یکى از هواپیماهایى که در فضای لیبى بلند شد تا مردم را بمباران کند ولى در جزیره مالت که در مدیترانه است فرود امدند. پرواز آنها و فرود آنها در این جزیره نشان داد که مى توانند از فضای لیبى استفاده کرده و به فلسطین بروند و رژیم صهیونیستى را بمباران کنند. بنابراین این پرواز ممنوع مقدمهاى است براى دخالت نظامى خود آنها. به دلیل اینکه اگر آنها میخواستند برای جلوگیری از کشتار پرواز ممنوع را اجرا کنند، اجازه نمیدادند که قذافی مردم را سرکوب کند و کشتار مردم رابه نهایت آن برساند. هم اکنون سیاست پرواز ممنوع یک سیاست تنها براى تامین منافع خود غربىهاست و نه به نفع مردم لیبی. به دلیل اینکه زمان این امر گذشته است و هنگامى اجراى پرواز ممنوع به سود مردم لیبى بود که اجازه پرواز بر فراز محلى که مردم در حال مبارزه هستند را نمىداد. همانطور که مى دانید مردم برخى از هواپیماهاى قذافى را ساقط کردند،پس در چنین شرایطى که مردم توانایی سرنگونى هواپیماهاى قذافى را دارند، اجرای سیاست پرواز ممنوع موضوع خندهداری به نظر میرسد که دیگر زمان آن گذشته است.
به نظر شما بین کشورهای اروپایی و امریکا کدام یک بیشتر تمایل به مداخله نظامی دارند؟
در شمال افریقا اکثر کشورها مستعمره فرانسه بودند، فقط مصر و سودان مستعمره انگلیس بودند. انگلیسىها نیز سعى کردند در چند دهه گذشته نفوذ مخفیانهاى در شمال افریقا داشته باشند که این امر باعث مزاحمت فرانسویها شده که اکثرکشورهای انجا مستعمره فرانسه بودند. مغرب، الجزایرو تونس و بخشى از لیبى هم زمانى مستعمره فرانسه و بخش دیگر آن مستعمره ایتالیا بوده است. اما به دلیل اینکه ایتالیا ضعیف بودند، انگلیسیها سعى کردند که نفوذ خود را در لیبى بیشتر کرده و خود را با قذافى همراه کردند، به ویژه پس از اینکه قذافى چرخش مثبتى به سمت غرب پیدا کرد. به همین دلیل بیشتر از همه انگلیسىها براى حمله به لیبى بىتابى نشان مىدهند که از این فرصت استفاده کنند و همانطور که مىدانید اعلام کردند که ناوهاى خود را به آن سمت حرکت دهند. همچنین نیروهاى خود را در اسکاتلند به صورت اماده باش قرار دادند. و از کانادا که زیرمجموعه بریتانیای کبیر است هم کمک طلب کردند. دو کشور در دنیا از نوچههای انگلیس شناخته میشوند، یعنی از نظر چارت حکومتی زیر مجموعه بریتانیا محسوب میشوند، این دو کشور کانادا و استرالیا هستند که در راس آنها ملکه انگلیس قرار میگیرد. کانادا پیش از تصمیم امریکاییها ناوی را به دستور انگلیسیها حرکت داد و اعلام کرد که حاضر به همکاری است.
باید این نکته را نیز دراینجا بیان کرد که انگلیس همیشه از امریکا به عنوان وسیله استفاده کرده و این کشور را براى حمله نظامى و مداخله تشویق کرده است. همانطور که رژیم صهیونیستی هم همیشه این کار را انجام میدهد. این کشورها همیشه از امریکاییها سواری گرفته و آنها را تحمیق میکنند. ولى در قضیه لیبى فرانسویها سعی کردند که نقش برتر داشته باشند و هم اکنون یک منازعه جدی بین امریکاییها و انگلیس از یک طرف و از طرف دیگر فرانسویها وجود دارد. با اینکه اقای سارکوزى سعی میکند همیشه همراه و همجهت با امریکاییها باشد اما در این قضیه واقعا مخالف با دخالت امریکایىهاست و احساس میکند منافعش در این کشور به خطر مىافتد.
سیاست سنتى ملی روسیه و نه سیاست کمونیستی روسیه نیز مخالف با حضور امریکا و یا دخالت این کشور در تحولات لیبى است و صراحتا اعلام کردند که مداخله امریکا مجوز سازمان ملل را ندارد و پیش از هر اقدامى باید از سازمان ملل مجوز آن گرفته شود. در پایان مى توان به این شکل نتیجهگیرى کرد که بین هشت کشور صنعتى دنیا در مورد لیبى صفبندى خصمانهاى درگرفته است که توان آنها را در مقابل قیامهاى اسلامی در منطقه کاهش داده است.