خبر آنلاین - علی بیگدلی می گوید: اگر قیمت نفت به 200 تا 250 دلار به فروش برسد در بسیاری از کشورها از جمله آمریکا بحران جدیدی به وجود خواهد آمد.بر همین اساس آمریکایی ها به این نتیجه رسید که باید جلوی بحران جدید و شوک نفتی گرفته شود.
دور اول عملیات هوایی ناتو بر فراز آسمان لیبی آغاز شده است. فرانسه، دولت مقاومت در لیبی را به منظور تحت فشار قرار دادن قذافی به رسمیت شناخته و از سایر کشورها نیز دعوت کرده است که با به رسمیت شناختن دولت مخالفان لیبی، زمینه انتقال قدرت برای جانشینان قذافی آسان تر آسان تر فراهم شود. اما تعابیر و تفاسیر متعددی در خصوص حمله نظامی غرب به لیبی شنیده می شود. برخی از ناظران بر این اعتقادند تا زمانی که نیروهای خارجی وارد عمل نشوند دیکتاتور لیبی همچنان به اقدامات جنون آمیز خود ادامه می دهد. در مقابل دسته ای دیگر نیز بر این باورند که ورود نیروهای خارجی به لیبی می تواند اوضاع را از وضعیت کنونی بدتر کرده و زمینه حضور نیروهای خارجی در دریای مدیترانه و در مجموع شمال آفریقا به آسانی فراهم خواهد شد. اما جدای از این تعابیر، با توجه به حضور نیروهای خارجی در برخی از کشورهای منطقه از جمله افغانستان و عراق این پرسش به اذهان متبادر می شود که آیا آمریکا با توجه به وسعت و بافت اجتماعی لیبی، توان مدیریت و کنترل اوضاع را خواهد داشت و یا آنکه دستیابی به نفت و گاز این کشور،مهمتر از آنست که کشورهای غربی و یا اعضای ناتو به این مسئله بیندیشند که با به راه انداختن جنگ، وضعیت لیبی از آنچه که هم اکنون در آن گرفتار است، بدتر خواهد شد. بر اساس همین فرضیه است که برخی از ناظران بر این باورند که ورود نظامی غرب به لیبی با هدف جلوگیری از شوک نفتی جدیدی است که احتمال می رود با تداوم بحران لیبی تشدید شود.خبر در گفتگو با علی بیگدلی، کارشناس مسائل سیاسی به آخرین تحولات لیبی و همچنین آینده حمله نظامی به این کشور را مورد بررسی قرار داده است.
دور اول عملیات هوایی ناتو بر فراز لیبی آغاز شده است. آیا دخالت نظامی غرب و در رأس آن آمریکا آخرین راه حل برای پایان دادن به بحران لیبی بود؟
راه حل نظامی را شورای امنیت تصویب کرده است و آمریکا تنها نیروی موافق این تصمیم نیست و حتی کشورهایی همچون فرانسه سردمدار تصویب این تصمیم در شورای امنیت بودند. فرانسویها حتی اولین کشوری بودند که دولت مقاومت ملی لیبی را به رسمیت شناختند و بدین شکل اتحادیه اروپا را عملا وارد ماجرا کردند. به عبارتی موضوع حمله به لیبی شکل جهانی پیدا کرده است و با موافقت اکثریت قریب به اتفاق قدرتهای بزرگ شکل عملی یافت.
اینکه این گزینه موفقیت آمیز خواهد بود یا نه بحث جداگانه ای است و بدون شک مخالفینی نیز در داخل و همچنین در کشورهای عرب خواهد داشت.ولی آنچه مسلم است آنست که آمریکایی ها نمی خواهند به تنهایی برنامه ها و پروژه هایی که در افغانستان و عراق اجرا کردند را در لیبی پیاده کنند و با بین المللی کردن این موضوع در جهت یارگیری در جنگ گام برداشتند.از سویی با توجه به اقدامات خشونت بار قذافی به نظر می رسید که گزینه دیگری نیز باقی نمانده باشد.
قذافی مانند مبارک و بن علی قدرت را رها نکرد و دست به خشونت و کشتار زد. به نظر شما این عامل اصلی تحریک کشورهای غربی برای مداخله نظامی در لیبی است و آیا مشروعیت آن را فراهم می سازد؟
آنچه اکنون اهمیت دارد آنست که اقدام قذافی درحال تبدیل شدن به سرمشقی برای دولتهای دیگر است. به عبارتی سایر دولتهای اقتدارگرا در حال تبعیت از الگوی قذافی هستند و خود را برای رویارویی خونین با مخالفان آماده می کنند. حسنی مبارک و بن علی در مقابل خواسته های مردم تسلیم شدند اما قذافی همچنان ایستاده و در مقابل مردم مقاومت می کند.این موضع او می تواند برای سایر کشورهای منطقه الگو باشد. کمااینکه عربستان اعلام کرده است که در مقابل تظاهرات مردم مقاومت می کند و حتی مقامات سعودی در تماسی تلفنی با قذافی، وی را به ادامه مقاومت دعوت کرده اند. در واقع برخی از کشورهای منطقه با مقاومت در برابر خواسته های مردمی به دنبال الگویی هستند که بتوانند جایگاه خود را حفظ کنند.این مسئله از اهمیت بیشتری برخوردار است تا موفقیت نیروهای ناتو در حمله نظامی به این کشور.
تحلیلی که به کرات می شنویم آنست که حمله غرب به لیبی تنها با هدف دستیابی به منابع گازی و نفتی این کشور است. این مسئله تا چه حد صحت دارد؟
این تحلیل تا حد زیادی صحیح است. لیبی روزانه یک میلیون و 800 هزار بشکه نفت صادر می کرد و بزرگترین صادرکننده نفت در قاره آفریقاست. همچنین یکی از اعضای مهم در سازمان اوپک است.مقدار تولید و صادرات نفت لیبی از آغاز بحران به 300 هزار بشکه کاهش یافته است و همین مسئله بر روی توازن بازار اقتصاد جهانی اثر منفی گذاشته و ادامه این بحران نفتی حتی می تواند در بسیاری از کشورهای دیگر نفتی، شورشهای مردمی را به وجود آورد. یعنی اگر نفت زمانی با قیمت 200 تا 250 دلار به فروش برسد قطعا در بسیاری از کشورها از جمله حتی آمریکا این مسئله می تواند بحران جدیدی را به وجود آورد.بر همین اساس آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که باید جلوی بحران جدید گرفته شود. بنابراین از بعد اقتصادی این تحلیل درست است.
بنابراین حمله غرب تنها با هدف دستیابی به منابع گازی و نفتی لیبی صورت می گیرد؟
همانطور که اشاره کردم از بعد اقتصادی می توان این تحلیل را پذیرفت. بعد دیگر این مسئله افکار عمومی بین المللی است که تمایلی به ادامه روند خشونت ها در لیبی ندارد. بعد سوم این مسئله نیز آنست که همانطور که قبلا نیز اشاره کردم قذافی می خواهد به مدلی برای سایر کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی ، مراکش و سوریه تبدیل شود و با مقاومت در برابر خواسته های مردمی این مدل را به رهبران عرب دیکته کند.او حتی معتقد است که حسنی مبارک و بن علی بدون منطق تسلیم خواست مردمی شدند در حالی که می توانستند در مقابل مردم مقاومت می کنند. قذافی معتقداست در صورتی که مبارک و بن علی مقاومت می کردند احتمال پیروزی مردم کم بود.
در مصر ارتشی بود که بعد از سقوط مبارک زمام امور را در دست گیرد، بعد از سقوط قذافی و حمله ناتو به این کشور چه مدلی از حکومت در انتظار لیبی است؟
وضعیت مصر با لیبی متفاوت است. مصر بعد از اردن دومین کشوری است که با اسراییل پیمانی مهم و حساس دارد.بنابراین شکل حکومت مصر برای آمریکایی ها بسیار مهم و حیاتی است و به همین دلیل آمریکا از همان روز اول در قیام های مردمی دخالت کرد تا شورای نظامی زمام امور را در دست گیرد.ولی جدای از منافع اقتصادی آمریکایی ها منافع چندانی در لیبی ندارند و این کشور از اهمیت و حساسیت مصر برخوردار نیست. از سویی نقش سایر قدرتها را نیز باید در نظر گرفت.فرانسویها با دخالت زودهنگام و شناسایی هسته مقاومت لیبی به سایر کشورهای اتحادیه اروپا پیشنهاد کردند که دولت مقاومت را به رسمیت بشناسند و با آنها وارد مذاکره شوند.بنابراین می بینید که گزینه هایی وجود دارد که بعد از قذافی احتمال روی کار آمدن آنها وجود داشته باشد.
برخی از کارشناسان با توجه به ساخت و بافت کشور لیبی به ایجاد ائتلاف های محلی و اجماع طایفه ها و قبیله ها در قالب سازمانها بعد از سقوط قذافی اعتقاد دارند.آیا احتمال تحقق این شکل از نهادهای سیاسی وجود دارد؟
دوران حکومت قبیله و طایفه به پایان رسیده است.اکثر کشورهای شمال آفریقا از همین ویژگی برخوردارند.از جمله مراکش و لیبی.اما من بر این اعتقادم که این کشورها در نهایت به سمت تبدیل شدن به نظام های سکولار معطوف به غرب حرکت خواهند کرد.
اما لیبی کشوری مسلمان است که باورهای مذهبی ریشه های عمیقی در میان توده ها دارد. آیا این موضوع سبب نمی شود که به روی کار آمدن گروههای اسلامگرا فکر کنیم؟
ممکن است برخی از گروهها در قابل احزاب اسلامی اجازه فعالیت داشته باشند،اما به نظر نمی رسد که هیچ کدام از آنها به سمت دولتی اسلامی گرایش پیدا کنند. جوانان تحصیل کرده لیبیایی که تجربه حضور در کشورهای غربی را دارند،چندان به اعتقادات قبیله ای و مذهبی در تأسیس نظام سیاسی پایبند نیستند. از همه مهمتر آنکه گروههای اسلامی در افریقا به جز اخوان المسلمین در مصر سابقه ای طولانی، سازمان یافته و با تشکیلات منظم ندارند و حتی همین گروههای باسابقه مثل اخوان نیز دچار تغییر و تحولات زیادی شده اند و حتی نتوانسته اند حزبی قدرتمند را با گرایشات مذهبی وارد عرصه جدید تحولات کنند، چه رسد به لیبی که چنین تشکیلات مذهبی را در قالب احزاب نداشته و به نظر نمی رسد که احزاب سیاسی لیبی بتوانند به سمت یک نظام سیاسی مذهبی حرکت کنند.این امکان وجود دارد که در قالب احزاب بتوانند اجازه فعالیت داشته باشند، اما در حد همان حزب خواهد بود.
پیش بینی شما از آینده لیبی چیست؟
حکومت سلطنتی مورد پسند دنیا نیست و امروز مردم در بسیار از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا با ساختار نظامهای اقتدارگرا به این نتیجه رسیده اند که دیگر نباید حکومت های موروثی رهبرانی همچون قذافی و حسنی مبارک را تحمل کنند. انقلاب های مردمی همچنین سبب شده تا رهبران خودکامه این کشورها به این نتیجه برسند که دیگر نمی توانند به راحتی حکومت را به فرزندان و نوه های خود واگذار کنند.این مدل دیگر برای نسل امروز و دنیای امروز قابل پذیرش نیست.نظام های اقتدارگرای فرسوده در حال پوست اندازی هستند و جهان در حال حرکت به سمت دمکراسی جدیدی حرکت می کند