خبرگزاري فارس: تلويزيون مصر شروع كرده بود به نشان دادن كليپهاي احساسي از مبارك و پخش سرودهاي ملي و وطن پرستانه با تصاوير مبارك تا احساسات مردم را به نفع او تحريك كند.
به گزارش خبرگزاري فارس، نرگس قديريان همسر رئيس دفتر حافظ منافع ايران در قاهره، خاطرات خود را از آغاز انقلاب مردم اين كشور تا پيروزي مردم و كنار رفتن ديكتاتور مصر حسني مبارك نگاشته كه بخش چهارم آن از نظر خوانندگان ميگذرد.
* سخنراني وحشت زده مبارك و وعده و وعيد براي آرام كردن انقلابيون
عدهاي در حواشي بعضي از خيابانهاي اطراف، عكسهاي مبارك را در دست داشتند و با اينكه تعدادشان كم بود اما به نفع مبارك شعار ميدادند. البته مردم كاري به آنها نداشتند، اما اين امر خبر از توطئهاي خطرناك ميداد. به خانه كه رسيديم، همه شبكهها اعلام ميكردند كه مبارك ميخواهد صحبت كند. بعد از كلي انتظار، بالاخره صحبتهاي او شروع شد.
* اعتراض به سخنان مبارك با بالا بردن كفشها
او هيچ حرف جديدي براي گفتن نداشت. فقط وحشت زده به مردم وعده و وعيد ميداد كه ديگر براي انتخابات رياست جمهوري نامزد نخواهد شد و پسرش جمال مبارك را هم كانديدا نخواهد كرد. او هيچ سخني درباره كناره گيري از رياست جمهوري نگفت، موضوعي كه خواسته اصلي مردم بود. اين حرفها ازطرف مردم قابل قبول نبود. با پايان صحبت مبارك، فرياد خشم مردم در ميدان تحرير به آسمان رفت و همه با بالا بردن كفشهايشان براي مبارك يك صدا فرياد ميزدنند: «الشعب يريد اسقاط نظام». يعني مردم سقوط نظام مبارك را ميخواهند.
* اقدامات تلويزيون مصر براي تحريك احساسات مردم به سود مبارك
واكنش شديد مردم به صحبتهاي مبارك به او و اربابان آمريكاييش نشان داد كه اين مردم همان مردم تحقير شده قبلي نيستند و براي ساقط كردن حكومت مبارك كاملاً مصمم بوده و تا آخر ايستادهاند. چند ساعت بعد اوباما اعلام كرد كه با مبارك صحبت كرده و انتقال قدرت را به سرعت انجام خواهيم داد.
اما همه اينها در حد حرف بود و عليرغم اين شعارهاي ظاهري، آمريكاييها و اسرائيليها تمام سعي خود را براي حفظ پيكر نيمه جان مبارك به عمل ميآوردند و سعي ميكردند حتي يك روز هم كه شده بيشتر او را نگه دارند. فضاي سياسي پيش رو پرالتهاب بود و من نگران بودم كه با فضاي رواني كه به نفع مبارك سازماندهي ميشد در مقابل ملتي كه رهبري متمركزي در مبارزه نداشت، مبادا مردم فريب بخورند و ميدان را خالي كنند. ساعات پيش رو بسيار تعيين كننده بود و پيشبيني ميكردم كه روزهاي خونيني در پيش باشد. تلويزيون مصر شروع كرده بود به نشان دادن كليپهاي احساسي از مبارك و پخش سرودهاي ملي و وطن پرستانه با تصاوير مبارك تا احساسات مردم را به نفع او تحريك كند.
* طرفداري نيروهاي امنيتي رژيم مبارك در لباس مردمي
چهارشنبه 13بهمن (چهارشنبه سياه) صبح زود با نگراني از واكنش مردم تلويزيون را روشن كردم. تعدادي از كساني كه طرفدار مبارك بودند در ميدان مصطفي محمود در منطقه مهندسين كه منتهي به ميدان تحرير ميشد تجمع كرده بودند. البته گفته ميشد آنان همان نيروهاي پليس هستند كه به لباس مردم طرفدار مبارك در آمدهاند و تعدادي از آنها كه توسط مردم دستگير شدند كارت پليس همراه داشتند. تلويزيون مصر با ذوق زدگي مرتب تصاوير حاميان مبارك را مستقيم پخش ميكرد در حاليكه اخبار اعتراضات ميليوني مردم و حملات ناجوانمردانه به آنان را پوشش نميداد. فضا آبستن حوادثي بود كه در فضاي قاهره موج ميزد. از صبح براي مردم مصر دعا ميكردم كه خداوند كمكشان كند و شر و فتنه دشمنانشان را از سر آنان دور كند.
* كليد خوردن پروژه كشتار مردم انقلابي
ساعت 2 بعد از ظهر بود كه ناگهان شبكههاي خبري، خبر از كليد خوردن پروژه كشتار مردم را دادند و با القاي وحشت اعلام كردند كه تعدادي از كساني كه از صبح به طرفداري مبارك شعار ميدهند به سوي ميدان تحرير در حركتند. حوادث مثل گوي بزرگ آتشيني كه از بلندي سقوط ميكند با سرعت به پيش ميرفت. دخترم را از اتاقش صدا كردم تا او هم شاهد وقايع باشد. همسرم در نمايندگي بود و مرتب با او در ارتباط بودم، درهمين حين درگيري شديدي شروع شد.
علاوه بردنبال كردن وقايع ميدان تحرير بايد مراقب اطرافمان هم بوديم؛ چون من و دخترم تنها بوديم و ميدانستم در صورت پيش آمدن هر خطري سرايدار و نگهبان احتمالاً اولين كساني هستند كه فرار ميكنند و البته چاره ديگري نيز نداشتند. اندكي بعد تلويزيون نشان داد كه عدهاي با اسب و شتر وارد ميدان شدند و به مردم حمله كردند و مردم هم آنها را به زير كشيدند.
* دفاع انقلابيون از خود با سنگفرشهاي خيابان
بر فراز اقامتگاه كه نزديك كاخ رياست جمهوري بود، صداي هليكوپتر ميآمد. كمي بعد صداي شعار دادن از بيرون آمد. ازسرايدار پرسيدم كه چه خبر است؟ گفت: طرفداران مبارك هستند كه درخيابان به نفع او شعار ميدهند. به همسرم اطلاع دادم او گفت كه درنزديكي سفارت هم چنين خبري است. معلوم بود كه همه اين كارها به صورت سازمان يافته از سوي حكومت مبارك هدايت ميشود. نزديك ساعت 5 بود كه همسرم تماس گرفت و گفت كه حجم كارهايشان به گونهاي است كه نميتواند شب بيايد. امشب قرار بود كه عدهاي از مخالفان مبارك به سمت كاخ او كه در خياباني نزديك به «رزيدانس» بود بيايند. با شوخي به دخترم گفتم مثل اينكه امشب ميهمان داريم. تلويزيون صحنههاي درگيري شديدي را به نمايش ميگذاشت. آمار زخميها و كشته شدگان وحشتناك بود. صحنه بسيارعجيبي بود. ساعت پنج و نيم عصر بود كه از يكي از ساختمانهاي اطراف ميدان تحرير كوكتل مولوتف و سنگ به روي مردم پرتاب ميشد. مردم بيدفاع سنگ فرشهاي پياده رو را ميكندند تا بتوانند از خود دفاع كنند. جنگ وحشتناكي در جريان بود.
* تلاش براي متفرق كردن مردم از ميدان تحرير و قتل عام باقي ماندهها
ساعت هفت و نيم بود كه تلويزيون مصر كه تحت فشارهاي مردمي مجبور شده بود تصاوير درگيريها را مستقيم از ميدان پخش كند دست به حركتي جديد زد و مجري تلويزيون با حالتي وحشت زده و شبه فرياد اعلام كرد توجه توجه! هركس كه صداي ما را ميشنود، خواهش ميكنيم ميدان تحرير را ترك كند، همه سريعاً ميدان را ترك كنند. گروهي درحال حركت به سمت ميدان هستند كه ميخواهند همه چيز را بسوزانند و همه را بكشند، همه بايد فوراً ميدان را ترك كنند، هركس خانوادهاش در ميدان است به او فوراً اطلاع دهد، اي مادران اگر فرزندانتان در ميدان تحرير هستند، آنها را از ميدان خارج كنيد و.....مجري مرتباً با حالتي وحشت زده اين مطلب را تكرار ميكرد. معلوم بود كه ميخواستند مردم را متفرق كرده و باقي ماندهها را قتل عام كنند و حمام خون به راه بيندازند.
اما تلاش ها براي تشويق انقلابيون به ماندن در صحنه و خنثي كردن توطئههاي دشمن هم زياد بود. از جمله بيش از چهل و پنج دقيقه نگذشته بود كه در ساعت هشت و پانزده دقيقه، شيخ يوسف قرضاوي از علماء اهل تسنن كه مصري الاصل است و سالها به علت مخالفت با مبارك مصر را ترك كرده و درقطر زندگي ميكند، در شبكه تلويزيوني الجزيره حاضر شد و به مردم گفت كه همه به سوي ميدان تحرير برويد و به ياري برادران خود بشتابيد و طاغوت را سرنگون كنيد و براي پيروزي مردم مصر دعا كرد. از شباهت عجيب اين انقلاب به انقلاب خودمان متحير بودم.