بررسی استراتژیک - دیپلماسی ایرانی / لیبی در صدر اخبار قرار دارد. از آمریکاییها تا اروپاییها و اعراب هرکدام موضع خاصی در قبال حوادث لیبی اتخاذ کرده اند. برخی مانند اعراب چه در قالب شورای همکاری خلیج فارس و چه در چهارچوب اتحادیه عرب از غرب میخواهند که طرح ممنوعیت حریم هوایی را بر فراز لیبی برقرار کنند. عده ای هم مانند باراک اوباما رئس جمهوری ایالات متحده در این خصوص سکوت اختیار کرده و البته تلویحا اعلام منطقه ممنوع پرواز را غیرممکن میداند.
عده ای در قالب ارویا و قاره سبز نشینها بر لزوم تنبیه معمر قذافی و متوقف کردن کشتار معترضان تاکید دارند اما بر سر ابزار این تنبیه به قطعیت نرسیده اند. در این فضا تحلیلگران نیز هرکدام وزنه تحلیلهای خود را به یک سو سوق داده اند. برخی این تعلل جامعه غربی را به ترفندی زیرکانه برای زمان دادن به قذافی تعبیر میکنند و برخی هم تاکید دارند که ایالات متحده چندان بی میل به بقای سرهنگ در قدرت نیست. دیپلماسی ایرانی موضع اعراب در قبال حادثه لیبی را با محمد منهاج سفیر سابق ایران در لیبی در میان گذاشت و رویکرد دوگانه امریکا در لیبی را با غلامحسین بلندیان کارشناس امنیت به بحث و تبادل نظر گذاشت.ادامه…
مصاحبه محمد منهاج با دیپلماسی ایرانی را در زیر میخوانید:
موضع اتحادیه عرب در قبال لیبی و تفاوت آن در مقایسه با موضعی که در برابر تحولات و جنبشها در کشورهای حوزه خلیج فارس داشته است؟
اتحادیه عرب با احتیاط از شورای امنیت موضوع منع پرواز لیبی را درخواست کرده اند. ضمن اینکه تذکر دادند که با هرگونه مداخله نظامی مخالف هستند. البته همین ممنوعیت پرواز به نوعی مداحله نظامی محسوب می شود. اما هدف اتحادیه عرب از گفتن این امرآن است که بیش از غربیها پیش نروند. به همین جهت این انتظار می رفت که اتحادیه عرب چنین موضعی را بگیرد، با توجه به اینکه در خود لیبی هم مردم و به ویژه شورای انتقالى درخواست کردند که این ممنوعیت پرواز اجرا شود. بنابراین این موضع اتحادیه عرب طبیعی است. اما باید دید که در شورای امنیت چه تصمیمی گرفته می شود، ظاهرا غربیها در این موضوع خیلی جدی عمل نمیکنند. شاید علت هم این باشد که احتمالا به دلیل تهدیداتی که قذافی و سیفالاسلام کردند که اگر ما برویم جای ما یک حکومت اسلامگرای تندروی سلفی خواهد آمد. به همین دلیل امریکاییها خیلی از این مساله وحشت دارند. به ویژه شعارهایی که داده میشود نیز گاهی سبقه اسلامی دارد به همین دلیل این تردید را برای غربیها بوجود می اورد که این جنبشها مرتبط با القاعده باشند.
با توجه به تحلیل شما کمک شورای همکاری خلیج فارس را و حمایت عربستان از مداخله در بحرین را چطور میتوان توجیه کرد؟
تفاوت عمل به این دلیل است که کشورهای حوزه خلیج فارس و بویژه عربستان از اینکه این موج ایجاد شده در بحرین موفق به پیروزی شوند و به خواستههای خود برسند، این امر خطر فوری است که همه این کشورها را تهدید خواهد کرد. بر همین اساس نهایت تلاش خود را میکنند، چون نمیتوانند این موج را به طور کامل سرکوب کنند، تا حدی بتوانند از خواستههای مردم کم کنند تا به برکناری دولت بسنده کنند. در حالیکه خواسته مردم بحرین بیشتر تغییر حکومت سلطنتی به حکومت مشروطه است. بنابراین کمکهایی که کشورهای حوزه خلیج فارس و به ویژه عربستان به بحرین میکند بر طبق این سیاست است.
کشورهایی همچون مصر که تغییر در نظام خود داشتند کشورهای تاثیرگذاری در اتحادیه عرب به شمار می رود، آیا میتوان گفت که این تغییرات بر تصمیمهای اتحادیه تاثیرگذاراست؟
به هر حال تحولاتی که اتفاق افتاده است، مسلما تاثیر گذار بودهاند. مصر هم جزو یکی از کشورهایی است که دچار این تغییرات شده است. هم نفس تغییرات و هم حضور مصر با این رویکرد جدید میتواند بر تصمیمگیریها موثر باشد که بر تصمیمگریهای غرب هم تاثیرگذار بوده است.
غلامحسین بلندیان کارشناس امنیت نیز پرسشهای دیپلماسی ایرانی را پاسخ داد که متن آن را در زیر می خوانید:
مواضع امریکایىها در برابر تحولات منطقه متفاوت بوده است، این سیاست را چگونه ارزیابى مىکنید؟
لیبى پس از کودتاى قذافى کشورى بود که عمدتا در کانال بلوک شرق کار مى کرد. و پس از فروپاشى شوروى بازهم به شرق گرایش داشت. تا یکى دو سال اخیر که اروپایىها توانستند با رایزنىهاى بسیار بویژه با مراوداتى که با ایتالیا داشتند کاملا قذافى را در کانال خود قرار دهند. به معناى دیگر قذافى حاضر شد که تمام منافع غرب را تامین کند. در حقیقت قذافى با شش میلیون جمعیت و نفت سرشارى که دارد — نفت سبک لیبى از نوع بهترین نفت در منطقه است—این نفت را در اختیار امریکا واروپا قرا داده است. امریکایىها پس از این خیزش اسلامى که در لیبى ایجاد شده با یک امر پارادوکسیکالى مواجه شدند.
به این معنا که از یک طرف در بحث ارتباط با شعار حقوق بشرى که همیشه از آن صحبت مىکند، این امر را تامین کنند و از طرف دیگر هم مىدانند که یکى از سرسپردههاى خود را در منطقه از دست مىدهند. بنابراین نمىدانند که چه تصمیمى باید بگیرند.
اگر بخواهند بحث پرواز ممنوع را به تصویب برسانند با قذافى روبرو خواهند شد و اگر نخواهند هیچ عکسالعملى در برابر کشتار قذافى انجام دهند، بحث حقوق بشر تحت تاثیر قرار مىگیرد. به همین دلیل در حال حاضر امریکایىها و اروپایىها با شرایطى روبرو هستند که قدرت تصمیم گیرى ندارند. اما به نظر من غربىها باز هم به قذافى گرایش پیدا مىکنند.
یعنى اگر قدافى بتواند ادامه دهد حرکت امریکایىها در اینده متمایل به قذافى خواهدبود، دلیل اصلى هم این است که مردم در کشور لیبى از حجم کمى برخورارند و هم بسیار پراکنده هستند. سرزمین لیبى بسیار گسترده است و فقط شهرهاى نفتى که در کنار دریاى مدیترانه است بسیار مهم بودند که قذافى توانست این شهراها راپس بگیرد.
امریکایىها زمان را مىخرند، یعنى با گذشت زمان قذافى مسلط خواهد شد و امریکا نیز خواهد توانست همانند گذشته ارتباط خود را با قذافى ادامه دهند. این اعمال امریکا باعث بىاعتمادى جوامع عرب به غرب هم شده است. به همین دلیل است که با دیگر کشورهاى عربى همچون بحرین دوستى کرد که مىتوانند از اقدامات سخت نظامى استفاده کنند.
ایا مواضع بریتانیا و فرانسه هم ظاهرى است؟
بله ، اروپایىها وامریکایىها در منطقه تقسیم نقش مىکنند. در نهایت یک مساله را بیان مىکنند، اما در ظاهر نقشهاى جداگانهاى دارند. به عبارت دیگر اروپایىها هم با توجه به مشترکات و پیمانهاى منطقهاى که با امریکا و ناتو دارند، همه سیاستها را با هماهنگى اجرا مىکنند.