بررسی استراتژیک - زمان/ آمریکا قرار نیست لیبی را اشغال کند و به گفته مقامات دولتی هدف برقراری منطقه ممنوعه پرواز به پیروزی رساندن انقلابیون نیست که درآن صورت شاید داشتن یک طرح و تدارکات لازم برای بازسازی قدرت سیاسی فعال ضروری نباشد بافت قبیله ای لیبی به پیچیدگی اختلافات و رقابت های قومی و مذهبی عراق نیست واگر انقلابیون دراین نبرد به پیروزی برسند مشروعیت مردمی خواهند داشت مسلما دولت آمریکا با درسهایی که از عراق و افغانستان گرفته مسئولیت و هزینه این کار را برعهده نخواهد گرفت
جیمز تراوب» نویسنده و تحلیلگر سیاست خارجی آمریکا در مطلبی در وب سایت «فارن پالیسی» به پیامدهای احتمالی بحران لیبی پرداخته و با یادآوری تجارب قبلی دخالت نظامی آمریکا هشدار می دهد که درصورت نداشتن نقشه روشن و بی توجهی به روند جایگزینی و بازسازی قدرت سیاسی این کشور نیز ممکن است به سرنوشت عراق بدل شود. وی تاکید می کند که بی توجهی و اغماض دولت جورج بوش در این زمینه باعث شد که پس از ساقط نمودن یک دیکتاتور عرب جنگ داخلی عراق را در بربگیرد. درست به همین دلیل است که « لیسا اندرسون» یکی از معدود کارشناسان تاریخ معاصر لیبی و رییس دانشگاه آمریکایی شهر قاهره هشدار می دهد:« هرگونه مداخله نظامی در لیبی از همان آغاز باید با تمام تدارکات و ساز و کارهای لازم جهت بازسازی سیاسی این کشور همراه باشد.»ادامه….
تحلیلگر « فارن پالیسی» معتقد است که آمریکا در حال حاضر چنین کاری را در دستور قرار نداده و مقامات دولت تکرار می کنند که اوضاع در لیبی بسیار سیال است . شاید در شرایط فعلی دولت آمریکا با مسائل متعددی در نقاط مختلف خاورمیانه روبرو است، از بحران در بحرین و یمن و سوریه گرفته تا روند انتقال قدرت در مصر و تونس. برای آمریکا تمام کشورهای بحرانی دیگر از اهمیت بیشتری برخوردار هستند و به گفته مقامات دولتی هدف برقراری منطقه ممنوعه پرواز به پیروزی رساندن انقلابیون نیست که در آن صورت شاید داشتن یک طرح و تدارکات لازم برای بازسازی قدرت سیاسی فعال ضروری نباشد.
اما در عین حال اوضاع لیبی با عراق متفاوت است. بافت قبیله ای لیبی به پیچیدگی اختلافات و رقابت های قومی و مذهبی عراق نیست. و اگر انقلابیون در این نبرد به پیروزی برسند مشروعیت مردمی خواهند داشت در صورتیکه در مورد عراق حکومت پس از صدام حسین برای بسیاری دست نشانده آمریکا بود.
« جیمز تراوب» البته یاداوری می کند که یکی از درس های نمونه عراق این بود که همیشه اوضاع در عمل برتر از آن چیزی است که تصور می شود. یکی از این موارد می تواند فعال شدن گروههای « جهادی » در لیبی باشد. اگر معمر قذافی در تنگنای شدیدی قرار بگیرد بعید نیست که دست این گروهها را باز بگذارد تا نقشه سیاسی کشور را به هم بریزند.
آمریکا قرار نیست لیبی را اشغال کند و دراین حالت هم امکان مانور و هم مسئولیت کمتری خواهد داشت. اما به خاطر روش حکومتگری قذافی کشور لیبی زیر ساخت و استخوانبدی اداری – سیاسی بسیار ضعیفی دارد و هر کس یا گروهی که بخواهد در آینده در لیبی حکومت کند به کمک خارجی فراوانی نیاز دارد.
بسیاری از کارشناسان تاکید دارند که عامل تامین امنیت پس از سقوط رژیم هایی نظیر حکومت قذافی بسیار مهم است و از این نظر لیبی را باید با افغانستان مقایسه کرد که فقدان امنیت بزرگترین مشکل دوران بازسازی سیاسی است . شاید آمریکا و متحدانش باید به سرعت به فکر آموزش نیروهای انتظامی و امنیتی آینده لیبی باشند.
« جیمز تراوب» در ادامه تحلیل خود در وب سایت « فارن پالیسی» از قول دیگر کارشناسان به عامل شناخت نزدیک و واقعی از شرایط هر کشور اشاره کرده و یادآوری می کند که دلیل اصلی ناکامی های آمریکا در سالهای اول اشغال عراق تکیه دولت جورج بوش و پنتاگون به گروهی از تبعیدیان و معارضین عراقی بود که برخلاف ادعاهای خود اکثرا در فکر منافع شخصی و گروهی خود بودند.
در حال حاضر « شورای ملی انتقالی» لیبی که رهبری شورشیان را برعهده دارد شامل دو وزیر سابق و تکنوکرات ها است. اما اگر جنگ داخلی لیبی ادامه یابد ممکن است ترکیب رهبری شورشیان دگرگون شود.
نویسنده یادآوری می کند که تشویق و حمایت از ابتکارهای داخلی به احتمال زیاد مفید تر از راه حلهای حساب شده ولی وارداتی است. ولی در عین حال هر گروهی که در لیبی روی کار بیاید به حمایت خارجی نیاز دارد. حامیان خارجی دولت آینده لیبی چه کشورهایی خواهند بود؟ مسلما دولت آمریکا با درس هایی که از عراق و افغانستان گرفته است مسئولیت و هزینه های این کار را برعهده نخواهد گرفت.
کشور لیبی پس از استقلال در سال ۱۹۵۱ برای مدتی تحت قیمومیت و اداره سازمان ملل متحد بود. شاید اینبار نیز باید مسئولیت حمایت و نظارت بر احیای سیاست داخلی لیبی را به این نهاد سپرد. تجربه سازمان ملل متحد در مواردی مثل تیمور شرقی و کوسو مثبت بوده است.
برخی از کارشناسان پیشنهاد می کنند که در این زمینه باید از مشارکت و همکاری کشورهایی نظیر آفریقای جنوبی و یا شیلی استفاده کرد که به مرور نظام سیاسی خود را از حکومت های دیکتاتوری به دمکراسی انتقال داده اند. کارشناسان این روش را الگوی دولت سازی به روش قرن بیست و یکم نام داده اند.
«جیمز تراوب » در پایان خاطر نشان می کند که کشورهایی مثل لیبی که تجربه دولت سازی قرن بیستم را طی نکرده اند بعید است بتوانند از الگوهای قرن بیست و یکمی به خوبی استفاده کنند. اما آنچه که مسلم است جامعه بین المللی در قبال روند بازسازی سیاسی لیبی پس از جنگ مسئول است. هر چند نمونه های افغانستان و عراق چندان موفق نبوده اند ولی این نباید باعث شود که جامعه بین المللی در وظیفه و اعتماد به نفس خود تردید کند.
اگر زمانی انقلابیون لیبی به قدرت رسیده و از جامعه بین المللی تقاضای کمک کردند نباید مثل «دونالد رامزفلد» وزیر دفاع آمریکا در دوران اولیه جنگ عراق به آن جواب داد که «دمکراسی پر دردسر است.»