خبرآنلاین - فرید زکریا: اوباما می تواند به توصیه ناپلئون که تشنه پیروزی بود و بسیاری را به کشتن داد و البته با شکست خود و مرگ در تبعید بهای آن را هم پرداخت کرد عم کند یا مانند کلینتون در صربستان عمل کند
باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده با دو وعده وارد دخالت نظامی در لیبی شد. نخست آنکه این حمله تلاشی بین المللی و با در اختیار داشتن همراهی دیگر کشورها خواهد بود. در مرحله نخست این آمریکا است که نقش راهبر را بازی می کند اما در مراحل آتی بلافاصله این نقش به دیگران واگذار خواهد شد و واشنگتن تنها و تنها نقش بازیگر مکمل را خواهد داشت و نه چیزی بیشتر. قرار بر این بود که این انتقال نقش هم تنها چند روز به درازا بینجامد و نه حتی چند هفته.
وعده دوم هم این بود که این عملیات نظامی یا همان دخالت نظامی آمریکایی ها این بار بسیار محدود خواهد بود. چه از نظر زمانی و چه از بعد نظامی قرار بر این بود که همه چیز محدود باشد. با این همه دو هفته از این دخالت نظامی گذشته است و اکنون می توان به خوبی فشار مضاعفی را احساس کرد که تندروها در واشنگتن بر دوش اوباما گذاشتند تا هر دو این وعده ها را به فراموشی بسپارد. اکنون باراک به مالکیت طولانی مدت نبرد در لیبی فکر می کند. ارتش آمریکا هم در حمله ای وارد شده که بسیار وسیع تر از وعده اولیه بود. این ماموریتی نبود که وعده آن داده شده بود و البته ایده بسیار اشتباهی هم است.
به تفاوتی نگاه کنید که در کلام آقای اوباما در نخستین سخنرانی بود و در صحبت هایی که وی دوشنبه شب در خصوص لیبی ایراد کرد. او در سخنرانی اخیر خود به نقش راهبردی و کلیدی ایالات متحده اشاره کرد حتی اگر در واقع اینگونه نباشد. به این نکته توجه داشته باشید که در ابتدای امر توجیه برای حمله به لیبی کمک های بشردوستانه بود اما اکنون هدف از این هم فراتر رفته است. امید چندانی هم وجود ندارد که بتوان در این کشور به موفقیت چشمگیر و سریع رسید.اگر دولت باراک اوباما مراقب نباشد پایان این جنگ در نقطه ای خواهد بود که اندک شباهتی به آغاز آن نخواهد داشت. باراک اوباما دوشنبه شب سخنرانی پرطمطراقی در خصوص لیبی ایراد کرد. وی بهترین توجیه های اخلاقی و بشردوستانه را به کار برد. استدلال های استراتژیک و سیاسی بسیاری برای حضور آمریکا در این نبرد بر زبان راند و تاکید کرد که ما نمی توانستیم دست روی دست بگذاریم و ببینیم که معمر قذافی مردمان خود را قتل عام می کند. البته آقای اوباما نتوانست خلا میان هدف از حمله به لیبی که قطعا بیرون راندن قذافی از کاخ ریاست جمهوری بود و اهداف کلان تر در این کشور را با واژگان پر کند. تنها دو راه برای پرکردن این خلا وجود دارد: تند و تیز کردن ابرازهای در اختیار و یا عقب کشیدن از اهدافی که در ابتدای امر بر زبان رانده شد.
دولتمردان در ایالات متحده همواره از ابزار محدود نظامی برای حمایت از منافع بلند و کوتاه مدت خود در حوزه سیاست خارجی که بسیار هم ارزشمند است استفاده می کنند. این اهداف همان اهدافی هستند که ارزش ایستادن امریکا را دارد اما چندان هم حیاتی نیست. از جنگ های بربریک که بخشی از لیبی مدرن را هم در بر می گیرد تا دیپلماسی های نظامی امریکا در آسیا تا بسیاری از دیگر دخالت های نظامی واشنگتن در چند سال اخیر در لبنان تا سومالی تا عراق و کوزوو واشنگتن تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا از حضور نظامی محدود خود استفاده کرده و چندان وارد جنگ تمام عیار به معنای خاص آن نشود. برخی از این جنگ ها موفقیت آمیز تر از بقیه بودند. هدف اصلی و محوری از تمام این دخالت های نظامی هم ایجاد تعادل و توازن میان منافع مختلف آمریکا بوده است. هر بار که ما در خصوص هزینه ها سوالی از خود نکرده ایم و تنها ابزار را به کار گرفتیم به جهنمی به نام ویتنام رسیدیم.
همواره طمع جاگرفته در کاخ سفید پیروزی بوده است بدون آنکه هزینه آن مهم باشد و یا منافع آمریکا در باخت باشد. روسای جمهور همواره می خواهند که در راس قدرت باشند و مورد لیبی هم بهترین نمونه است. هر چه میزان این عملیات نظامی گسترده تر شود مسئولیت افتاده بر گردن واشنگتن هم بیشتر و بیشتر از پیش خواهد شد. شاید واشنگتن در موضعی قرار گیرد که مسئولیت کل لیبی بر عهده باراک اوباما بیفتد. لیبی کشوری که قبایلی متفاوت دارد و البته گزینه های سیاسی چندانی هم برای جایگزینی در اختیار ندارد. کشوری که چهار دهه سلطنت قذافی آن را به ویرانه ای از منظر نهادهای اجتماعی و سیاسی بیشتر شبیه کرده است. سوال از آقای اوباما این است که آیا واقعا شما می خواهید این لیبی را به ارث ببرید؟ آیا واقعا ما می خواهیم که دیگران را هم در این ماجرا به اندازه خودمان سهیم کنیم. خبرنگاران مستقر در بنغاری می گویند که معترضان در شعارهای حمایتی خود از غربی ها نام سارکوزی را بر زبان می راندند و نه باراک اوباما امریکایی را.
واشنگتن دعا دعا می کند که اندکی دخالت نظامی بیشتر دولت قذافی را از راه به در کند. من برای این مساله دعا می کنم اما منطقی تر این است که در حالی که برای بهترین نتیجه دعا می کنیم برای بدترین ها خود را مهیا کنیم. شاید در لیبی هم باید به موفقیت های اندک قناعت کرد تا از شکست های مفتضحانه اجتناب شود. درست همان نسخه ای که دولت بیل کلینتون دموکرات برای بالکان چید و از خیر پرداخت هزینه تغییر دولت در صربستان گذشت. البته اگر باراک اوباما سخنان ناپلئون را توشه راه کند نمی توان چندان به آینده امیدوار بود: اگر می خواهی وین را بگیری برو و آن را فتح کن. ناپلئون آنچنان تشنه این پیروزی بود که بسیاری را به کشتن داد و البته با شکست خود و مرگ در تبعید بهای آن را هم پرداخت کرد. باید جای اوباما بود و تصمیم گرفت.
واشنگتن پست سی مارس