خبر آنلاین - با گذشت زمان زوایای نهفته بیشتری از برخورد دوگانه غرب و در راس آن آمریکا با تحولات کشورهای عربی و شمال آفریقا و ربایش حرکتهای مردمی در این مناطق[1] تدریجا" برای عموم مردم جهان اشکار میشود.
نادیده گرفتن خواست مردم در قضایای بحرین و یمن و نیز دخالت نظامی در لیبی با دلایل انساندوستانه از این قبیل هستند. دو درس مهم این تحولات اینست که اولا" غرب بدنبال منافع خود در کشورهای نفت خیز منطقه است که خود سر سلسله جدیدی از تحولاتی در روابط بین الملل خواهد شد و در این راستا مسائل ارزشهای انسانی دستاویزی بیش نیست. ثانیا" دولت دموکراتها در آمریکا در قبال منافع آمریکا در این کشورها با جمهوریخواهان فرقی ندارد و اوباما نیز همانگونه رفتار کرد که جرج بوش در عراق عمل نمود. با استفاده از این دونکته میتوان سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه را طراحی نمود. تغییر حکام مستبد منطقه با تحرکات نظامی و مخصوصا" از خارج از کشور راه دستیابی به تحقق حاکمیت مردم و دموکراسی و برقراری حکومت مستقل و آزادیخواه نیست.
رژیم قذافی در لیبی به دلایلی که خارج از حوصله بحث این مقاله است و مهمتر از همه به دلیل عملکرد داخلی خود که باعث ایجاد باز تولید نیروی مخالف عمده ائی که عموما" گرایش مذهبی داشته و بیشتر در شرق لیبی متمرکز هستند احتمالا" به سختی میتواند بصورت کنونی به حیات خود ادامه دهد. ولی این امر را باید همراه دو نکته مورد توجه قرار داد. اول آنکه هم قذافی تا حدی هنوز از حمایت تعدادی از قبایل در مناطق غربی و در اطراف و داخل تریپولی پایتخت اینکشور برخوردار است که البته این امر نه به دلیل محبوبیت وی بلکه عدم تحقق نهادهای مدنی و رشد اجتماعی لیبی و حاکمیت بافت قبیلگی است. نکته دوم اینکه هنوز نارضایتی مردم تبدیل به یک خیزش عمومی در اینکشور نظیر مصر و تونس نشده است تا به سرنگونی این رژیم بیانجامد. در پرتو یک حرکت عمومی، مردم خواسته های مشخصی پیدا میکنند و حکومت اتی را بر اساس آن نیازها شکل میدهند.
بر اساس روند تحولات روزهای اخیر در لیبی آنچه بیشتر محتمل مینماید بروز یک جنگ داخلی است که حتی با دخالت غرب در حمایت از نیروهای مخالف در بنغازی، این روند به یک بحران درازمدت تبدیل خواهد شد که غرب و در راس آنها بریتانیا و فرانسه را بیشتر و بیشتر به درون خود خواهد کشید و در نهایت آنها به دلیل آنکه با اهداف دیگری جز حمایت از مردم لیبی همچون دستیابی به منابع نفتی اینکشور دست به این اقدام زده اند ناچار خواهند شد که به رغم ادعاهای ظاهریشان، نیرویهای زمینی خود را نیز به لیبی اعزام کنند. این امر از نظر مسئولان و تحلیلگران آمریکائی از ابتدا دور نمانده بود و به همین دلیل آنها اصرار داشتند که کنترل هوائی در یک کشور وسیع همچون لیبی به تنهائی کافی نبوده و برای اجرای عملیات نیز ناتو و کشورهای عربی را عملا" در این قضیه درگیر نمایند تا درگیر جنگ داخلی در سومین کشور مسلمان نشوند.
به نظر میرسد در بررسی قضیه لیبی نیازمند بررسی و ازمایش سه فرضیه میباشیم. اول آنکه آمریکائیها به دلیل گرفتاری در عراق و افغانستان که هزینه مادی و معنوی زیادی برایشان بجا گذاشته است این مسئله را یک امر اروپائی میداند و آنرا در حوزه منافع آنها تعریف کرده است که طبعا" بدون آنکه درگیری مستقیم در ماجرای لیبی داشته باشد از منافع مادی آن بهره مند خواهد شد. دوم اروپائی ها هم به منظور دستیابی به مناطق نفتی لیبی این مسئله را در حوزه نیازمندی به انرژی که رابطه مستقیم با اقتصاد آنها دارد در حوزه امنیت ملی خود تعریف کرده اند. ولی فرضیه سوم که مهم تر از دو فرضیه قبلی بوده و میتواند به صحت و تحقق و یا عدم آنها کمک کند آنست که آنها چنین میپنداشتند که رژیم قذافی از هیچ حمایت موثر داخلی برخوردار نیست و بهآسانی سرنگون خواهد شد و حتی حساب عمده ائی روی نیروهای ارتش لیبی باز نمیکردند. به نظر میرسد غربیها بار دیگر در محاسبات خود اشتباه کرده اند که در این میان نقش گمراه کننده انگلیس و اطلاعات غلطی که در اختیار همپیمانان غربی خود میگذاشتند از ابتدا اشکار بود که قبلا" به آن پرداخته شده است.
بعد از تصویب قطعنامه 1970 سازمان ملل و به منظور جلوگیری از حمله همه جانبه ارتش به مواضع نیروهای مخالف در بنغازی که نزدیک بود کنترل این شهر مجددا" بدست نیروهای طرفدار قذافی بیفتد، استراتژی اولیه نیروهای غربی در راستای زمینگیر کردن نیروهای قذافی بود که در ابتدا با عجله و حتی بیش از آنکه قطعنامه مجاز دانسته بود اجرا ولی با شکستهائی نیز همراه بود که خیلی هم موثر واقع نشد. در مرحله بعدی این ماموریت بدلیل مشکلات هماهنگی بین کشورها و عدم بکارگیری امکانات نظامی جدید به نیروهای ناتو محول شد که لازمه موفقیت نسبی آن همراه شدن این استراتژی با تقویت نیروهای مخالفین و سازماندهی آنان خواهد بود که اخباری از اقدامات احتمالی کشورهای غربی به رسانه ها درز پیدا کرد. این امر بیانگر روند تدریجی درگیر شدن بیشتر کشورهای غربی در یک جنگ داخلی است که باید دید ایا کشوری بجز امریکا از نظر جهانی و داخلی امکان عملی برای اینکار با توجه به هزینه های مادی و معنوی آن دارد یا خیر؟ اگرچه کشورهای غربی ممکن است در یک درگیری منطقه ائی در شمال افریقا منافعی برای حضور دراز مدت خود و نیز تامین امنیت رژیم صهیونیستی برای خود منافعی ببینند ولی ادامه استراتژی مذکور موفقیت چندانی در پیروزی کوتاه مدت در بر نخواهد داشت.
اما از آنجا که تداوم روند کنونی با توجه به جغرافیای وسیع لیبی نیروهای غربی را به درگیری مستقیم نظامی میکشاند و از طرف دیگر نیروهای مخالفین قذافی فاقد سازماندهی کافی و عدم برخورداری از اجماع داخلی در میان مردم لیبی هستند این روند به طولانی و فرسایشی شدن، جنگ داخلی و حتی تقسیم کشور خواهد انجامید. چنانچه امید کشورهای غربی به خالی نمودن اطراف قذافی چه پناهندگی به غرب مانند آنچه که در مورد وزیرخارجه اش صورت پذیرفت و یا انجام کودتای داخلی و یا حتی پیروزی نیروهای غربی آنگونه که در عراق اتفاق افتاد که همگی سناریوهای کم احتمالی هستند ولی آنچه که از این طرق صورت گیرد با آنچه که نیروهای مخالف در بنغازی مطالبه میکنند فرق میکند و اهداف آنها بر آورده نخواهد شد. اگر چه نیروهای مخالف در این شهر مخالف دخالت نیروهای خارجی بودند ولی روند امور به گونه ائی پیش رفته است که آنها به گونه ای خودشان را در خطر می بینند که حاضرشده اند از هر نوع دخالت و کمک خارجی، حتی حمله نظامی، استقبال کنند ولی کشته شدن مردم غیر نظامی این مناطق توسط بمبارانهای اشتباهی ناتو در دو روز اخیر مقداری شرایط را متفاوت نموده است. و اگر چنین اتفاقاتی در نقاطی که قذافی دارای حمایت است اتفاق بیفتد از طرفی حمایت از قذافی را در داخل افزایش خواهد داد و از طرف دیگر فشار جهانی برای عدم موجه بودن این اقدام نظامی غرب علیه لیبی را افزایش خواهد داد. این همان نکته ائی است که باعث آشکار شدن موضع سالوسانه غرب خواهد شد که مدعی است برای حفظ جان شهروندان لیبی دست به حمله زده است اما در عمل به کشتار آنها مشغول شده است.
از طرف دیگر قذافی نیز بیکار نشسته و علاوه بر اقدامات نظامی در صحنه سیاسی چه در داخل و یا از طریق کشورهای خارجی موثر در این قضایا نیز فعالیت مینماید تا ضمن اعطای امتیازاتی به مخالفین خود این بحران را از سر بگذراند. اخبار پنهانی مذاکرات نماینده ائی از سوی پسر قذافی با مقامات انگلیسی از طرفی دلالت بر نقش ریاکارانه و منفعت طلبانه انگلیس دارد و از طرف دیگر بیانگر فعالیت امیدوارانه قذافی دارد که حاضر به پذیرش شکست تا کنون نشده است تا همچون بن علی و مبارک صحنه را خالی نماید
نصرت الله تاجیک