ایرنا - با گسترش ابعاد جنگ داخلي و نيز مداخله نظامي خارجي، ليبي گرفتار دور جديدي از بحران فرسايشي شده كه مي تواند آينده را براي اين كشور بيش از گذشته تيره و تار كند.
هفته هاست از بحران ليبي مي گذرد. بحراني كه از اعتراض مسالمت آميز مخالفان عليه سرهنگ قذافي شروع اما پس از مقابله خشونت بار حكومت، به جنگي تمام عيار در داخل اين كشور تبديل شد. حمله نظامي خارجي عليه ليبي نيز گرچه انتظار مي رفت كه موازنه قوا را به نفع مخالفان قذافي تغيير دهد اما اينك كه سه هفته از آغاز اين حملات مي گذرد تغييري جدي در وضعيت جنگ رخ نداده است. شهرهاي ليبي هر روز ميان قذافي و مخالفانش دست به دست مي شود و شواهدي دال بر پيروزي نزديك به انجام مخالفان ديده نمي شود. اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز ليبي و حمله به پايگاه هاي مهم نظامي اين كشور گرچه ضربات سختي را به توان هوايي قذافي وارد كرده، اما نيروي زميني وي همچنان با توان بالايي مشغول نبرد با مخالفان است. به نظر مي رسد اگر وضع به همين منوال پيش برود تغييري در وضعيت رخ نخواهد داد.
در چنين فضايي هر تغييري در وضعيت كنوني نيازمند اتخاذ تصميمي مهم از سوي كشورهاي خارجي شركت كننده در جنگ عليه ليبي است. به نظر مي رسد كشورهاي غربي در اين زمينه در برزخ بزرگي قرار گرفته اند. آنها هم مي خواهند قذافي از قدرت كنار رود و هم در عين حال نمي خواهند هزينه چنداني در اين جنگ بپردازند. اما به نظر مي رسد آنها ناچار به انتخاب سرنوشت سازي هستند كه لزوما هر دوي اين خواسته ها را نمي تواند يكجا تامين كند.
كشورهاي خارجي اگر نتوانند با فشار سياسي به قذافي، وي را به كناره گيري از قدرت وادار بكنند ناچارند كه گزينه نظامي را با ابعادي وسيعتر در پيش بگيرند.
آنها در پيش روي خود دو راه دارند: يا بايد مخالفان قذافي را تجهيز نظامي كنند و از اين طريق موازنه را به ضرر قذافي تغيير دهند و يا بايد خود با اتكا به نيروي زميني خويش به ليبي لشكركشي كنند و قذافي را از تخت رياست پايين بكشند.
بديهي است كه هر يك از دو روش مذكور با چالش هاي بزرگي براي ليبي و كشورهاي غربي روبرو خواهد بود. تجهيز مخالفان قذافي به سلاح هاي پيشرفته نظامي گرچه به ظاهر امري ساده است اما پيچيدگي هاي زيادي نيز دارد. مهمترين مساله در اين ميان متشكل نبودن و متكثر بودن مخالفان است كه كمك نظامي به آنها را هم دشوار و هم خطرناك مي كند. نيروهاي مخالف در ليبي واحدهاي شبه نظامي منظمي نيستند كه فرمانده و اعضاي آن كاملا مشخص باشند. جدا از برخي از افراد ارتش كه به انقلاب پيوستهاند، بيشتر رزمندگان مخالف قذافي از ميان جوانان و مردم عادياند و يا تعدادي از آنان وابسته به گروههاي اسلامگراي مسلحياند كه سابقا نيز با قذافي جنگيدهاند و در اين اوضاع نابسامان فرصتي براي سازماندهي مجدد يافتهاند. پاره اي از اين افراد با سازمان القاعده ارتباط يا قرابت فكري و سازماني دارند كه قذافي توانسته بود تا حد زيادي آنها را ريشه كن يا محدود كند.
امروز حتي خود غربي ها اين نگراني را دارند كه سلاح هايي كه در اختيار مخالفان قرار مي گيرد صرفنظر از اينكه مي تواند ليبي را پس از قذافي وارد دور جديدي از جنگ داخلي بكند، مي تواند همچون تجربه تجهيز طالبان در افغانستان در آينده به تهديدي بر ضد منافع غرب تبديل شود.
از سوي ديگر اشغال نظامي ليبي توسط كشورهاي خارجي با هدف سقوط رژيم قذافي نيز گرچه مي تواند روند تحولات در ليبي را سرعت بخشد و به وضعيت معماگونه كنوني پايان دهد، اما اين نيز عواقب غيرقابل چشم پوشي هم براي ليبي و هم براي قدرت هاي غربي دارد. حضور نظاميان خارجي در ليبي علاوه بر اينكه اين كشور را وارد بحران هاي پس از اشغالگري مي كند، مي تواند براي كشورهاي خارجي اشغالگر نيز تبعات منفي بسيار زيادي داشته باشد. قدرت هاي غربي و در راس آنها آمريكا مي دانند كه اشغال ليبي همچون افغانستان و عراق هزينه هاي بسيار زيادي را به لحاظ سياسي و اقتصادي بر اين كشورها تحميل خواهد كرد. بر اين اساس بعيد است كه قدرت هاي غربي تا زماني كه امكان استفاده از راهكارهاي ديگر وجود دارد به اشغال نظامي ليبي دست بزنند.
در چنين وضعيت مبهمي هم مخالفان و كشورهاي خارجي و هم رژيم قذافي به عامل زمان چشم دوختهاند. قذافي اميدوار است كه طولاني شدن جنگ بتواند بستري را براي وي فراهم كند تا بيهودگي جنگ در كشورش و مداخله نيروهاي نظامي خارجي را به موضوعي بين المللي تبديل كند و سرانجام با بده و بستان هاي سياسي زمينه باقي ماندن خود در قدرت را فراهم كند. از سوي ديگر مخالفان و كشورهاي خارجي نيز كه از طولاني شدن جنگ نگرانند، اميدوارند كه حملات هوايي و انزواي بيشتر قذافي به ريزش نيروهاي هوادار وي منجر شود و سرآخر سقوط وي را در پي داشته باشد.
فارغ از اينكه سرآخر چه روشي براي پايان بحران ليبي اتخاذ خواهد شد، اين مساله كه اين كشور پس از قذافي چگونه خواهد بود نيز مساله مهم و حياتي است. شواهد نشان مي دهد كه به علت نبود گزينه جانشين پس از سقوط قذافي و نبود رهبري متمركز و شناخته شده سياسي نزد مخالفان او به ويژه در طرابلس، ليبي تا مدتي با خطر بي ثباتي و هرج و مرج داخلي روبهرو خواهد بود. در صورت نبود نقشه روشن و بي توجهي به روند جايگزيني و بازسازي قدرت سياسي، آينده اين كشور سال هاي سال در هاله اي از ابهام خواهد بود.