«به نظر ميرسد قطعنامهي سازمان ملل در رابطه با مداخلهي نظامي در ليبي به ايجاد آيندهاي بهتر براي اين كشور منجر نميشود.»
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پايگاه اينترنتي گالف نيوز در گزارشي در رابطه با مداخله نظامي نيروهاي بين المللي در ليبي نوشته است:
«دخالت نيروهاي نظامي به ندرت ممكن است زمينه را براي حل مسالمت آميز مناقشات فراهم بياورد و احتمالا به آشفتگي اوضاع در محدودهاي كه از مراكش تا اندونزي كشيده شده، دامن ميزند.
در سالهاي اخير، روسيه، آمريكا و كشورهاي غربي دريافتهاند كه در موارد بسياري ساختارهاي اجتماعي و نيز آمادگي افراد براي گذشتن از جان و مال در راه عقايد مذهبي، بحرانهايي غير قابل پيش بيني را ايجاد ميكند.
فروپاشي نظام حاكم امري محتمل است، اما چالش تشكيل دولت جديد براي مدت طولاني حتي تا چندين دهه ممكن است همچنان ادامه يابد.
در مورد ليبي اين اميد وجود داشت كه مداخلهي نظامي نيروهاي خارجي نتيجهبخش و مثمرثمر واقع شود، چرا كه اين اقدام ميتواند به موفقيت دست يابد و معمر قذافي، حاكم مستبد ليبي را وادارد تا از خشونت و كشتار معترضان دست بردارد.
جامعه بين المللي در خصوص اعزام نيرو به ليبي نگرانيهايي داشت و نهايتا دليل مداخله نظامي را "تعهد به محافظت از افراد" خواند. اين مفهوم همواره در سير تحولات جامعه بين المللي مطرح بوده است. با اين حال مداخلهي نظامي با قوانين سازمان ملل مبني بر عدم دخالت در امور داخلي اعضا مطابقت ندارد.
در خصوص ليبي، شوراي امنيت سازمان ملل با تصويب قطعنامهاي اين اجازه را به نيروهاي ائتلافي داد كه براي محافظت از جان غير نظاميان تمام تدابير لازم را اتخاذ كنند. اين در حالي بود كه كشورهاي مهمي همچون روسيه، هند و برزيل تصميم گرفتند از هرگونه اقدام و مداخله نظامي خودداري كنند.
با صرفنظر از محافظه كاري شديدي كه از سوي اين كشورها بروز يافت، انتظار ميرفت قدرت آمريكا و ساير كشورهايي كه در اين ائتلاف شركت داشتند به سرعت با به كارگيري تمام ظرفيتهاي خود اوضاع آشفته ليبي را آرام كند، حكومت قذافي را از آسيب رساندن به مردم باز دارد و شرايطي به وجود آورد كه انتقال قدرت به نظامي دموكراتيك در قالبي مسالمتآميز ميسر گردد.
تاكنون شبهاتي دربارهي موفقيت نيروهاي ائتلافي شكل گرفته است؛ اول اينكه اين انتقاد به طور روز افزون وجود دارد كه بمباران هوايي از ميزاني كه در قطعنامه سازمان ملل مشخص شده بود، تجاوز كرده و ممكن است نقشي پارتيزاني در شكل گيري جنگ داخلي ايفا كند.
دوما، انگيزههاي فرانسه و انگليس به طور رو به رشدي نسبت به چشمداشت در منابع نفتي و گازي ليبي و نيز بازار اين كشور براي فروش اسلحه به دولتي كه پس از رژيم قذافي تشكيل خواهد شد، مورد ظن است. بديهي است كه دولت جديد نياز مبرمي به تشكيل ارتش و تهيه تجهيزات نظامي خواهد داشت.
نكته سوم اين است كه مقابلهي نظامي در منطقه وارد مرحله جديدي شده كه در آن غيرنظاميان در هر صورت در معرض آسيب قرار ميگيرند. شورشها با حمايتي كه از سوي ائتلاف و تسليحات جديد صورت ميگيرد، بسياري از شهرها را فرا گرفته است اما مساله اينجاست كه روز به روز معترضان بيشتري در درگيري با نيروهاي قذافي جان خود را از دست ميدهند.
به نظر ميرسد قذافي توانسته با استفاده از نيروها و تجهيزات نظامي خود در شهر المصراته طوفاني به راه بياندازد. با توجه به حملات هوايي و شدت آن ظاهرا اين حملات همچنان به طور متقابل ادامه خواهد داشت.
ظاهرا هيچ يك از دو طرف قادر به شكلدهي برنامهي سياسي خاصي براي پايان دادن به درگيريها نيست. به نظر ميرسد قذافي گزينهي ديگري جز تن دادن به جنگ ندارد، مگر اينكه فرستادگان وي به ديگر كشورها در اين شرايط بحراني و سردرگم بتوانند در خصوص مصونيت وي وارد مذاكره شوند.
قطعنامهي سازمان ملل احتمالا متضمن آيندهاي بهتر براي ليبي نخواهد بود. همچنين احتمال بروز درگيريهاي قبيلهاي در اين كشور كه از 140 قبيلهي كوچك و بزرگ تشكيل شده، وجود دارد.
تصميم شتابزدهي طرابلس براي استفاده بيش از حد از نيروهاي نظامي براي سركوب درگيريها به طور قطع يكي از اصليترين عوامل نابساماني سياسي در ليبي است.
در هر حال بزرگترين و اصليترين چالش حال حاضر ليبي خاتمه دادن به درگيريها و حفظ قلمرو ليبي به عنوان كشوري مستقل با ويژگيهاي يك كشور عرب است. اين اهداف تنها در صورتي به نحو احسن قابل دستيابي هستند كه جهان عرب بتواند در خصوص بحران ليبي خود وارد عمل شود و حل و فصل آن را به طور كامل به جامعهي بين المللي ارجاع ندهد.»