بررسی استراتژیک - دیپلماسی ایرانی/ غربیها با نوعی سردگمی در مورد آینده لیبی روبرو هستند و سیر تحولات در چند هفته گذشته نشان میدهد که غربیها در پی استمرار بحران هستند
گفتگو با جاوید قربان اوغلی /
دیپلماسی ایرانی: ورود اتحادیه افریقا را به مسئله لیبی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اتحادیه افریقا از بدو تاسیس در سال ۲۰۰۲ یکی از اهداف اصلی خود را کمک به حل بحرانهای کشورهای افریقایی اعلام کرد. این بحرانها شامل بحرانهای سیاسی و بحرانهای اجتماعی ـ اقتصادی است. البته حل بحرانهای اجتماعی ـ اقتصادی بیشتر از طریق نپاد (New Economic Partnership for Africa’s Development) پیگیری میشود.از آن جا که دولتها در افریقا بی ثبات هستند تا جایی که آفریقا به قاره کودتاها معروف شده است، اتحادیه افریقا سعی کرده است نظمی را در این قاره برای نیل به حکومتهای دموکراتیک طراحی کند. یکی از نهادهای مهم اتحادیه افریقا، شورای صلح و امنیت اتحادیه افریقا است. یکی از وظایف این نهاد مونیتورینگ و پیگیری مسائل مربوط به ثبات و جابجایی قدرت در کشورهای آفریقایی از طرق دموکراتیک است. اتحادیه نسبت به این موضوع حساس است.ادامه…
اتحادیه آفریقا در مواردی که کشورهای عضو به کودتا یا دیگر روشهای غیر دموکراتیک برای تغییر در ساختار سیاسی متوسل شده اند، دخالت کرده تا امور را به روال دموکراتیک بازگرداند. به عنوان مثال، در کشورهایی مثل ماداگاسکار یا گینه و یا موریتانی که با کودتاهایی همراه بود، اتحادیه به سرعت واکنش نشان داده و با بلوکه کردن این کشورها و تهدید به تعلیق عضویت این دولتها را وادار کرده تا این که این دولتها به پروسههای دموکراتیک بازگردند. آخرین اقدام اتحادیه افریقا در ساحل عاج صورت گرفته و سعی کرده است نقش مهمی را ایفا کند.
در مورد مسئله لیبی هم پیش بینی میشد که اتحادیه افریقا وارد موضوع شود. همان طور که مطلعید، اتحادیه افریقا طرحی را برای لیبی تهیه کرده که رئوس آن در خبرها آمده است. جاکوب زوما رییس جمهور افریقای جنوبی به همراه چند تن از روسای جمهور برای ارائه این طرح به حکومت قذافی و هم چنین اعلام علنی آان به لیبی رفته است.
ورود اتحادیه افریقا به موضوع لیبی اقدامی مفید است. به این دلیل که اگر کشورهای قاره افریقا بتوانند خودشان مسائل قاره افریقا را حل کنند، این به صواب نزدیک تر است. البته همان طور که میدانید شمال افریقا ویژگی جغرافیایی خاصی دارد. از یک طرف در حوزه مدیترانه قرار دارد و امنیت آن به امنیت کشورهای شمال مدیترانه مرتبط است، از طرف دیگر کشورهای عربی هستند که سرنوشت آنها با اتحادیه عرب پیوند خورده و برخی از این کشورها مشخصا مصر، هم در مسائل خاورمیانه و اسرائیل نقش ایفا میکنند.
واکنش نیروهای غربی و ناتو نسبت به این طرح چه خواهد بود؟
اگرچه ورود اتحادیه افریقا به موضوع مفید خواهد بود اما این که این ورود تا چه حد مورد استقبال اطراف منازعه و بازیگران اصلی آن قرار بگیرد، هنوز معلوم نیست. این طرح همان طور که کاملا قابل پیش بینی بود، بلافاصله با استقبال دولت لیبی (قذافی) مواجه شد. چون آقای قذافی فکر میکند که این طرح فرصت تنفسی به او میدهد تا بتواند بر اوضاع مسلط شود و خود را بازسازی کند و در حقیقت راه فراری برای آقای قذافی است ولی مخالفین آن را رد کرده اند.
من فکر میکنم که ناتو و امریکا هم نسبت به این مسئله و دادن نقش فعال به اتحادیه افریقا محتاطانه برخورد خواهند کرد. به این دلیل که غربیها با تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ در شورای امنیت و ورود به منازعه قدرت در لیبی، بعید است به راحتی عقب نشینی کرده و نقش اصلی را به اتحادیه آفریقا بدهند. البته ممکن است غربیها برای توجیه افکار عمومی و مردم کشورهای خود، تلاش کنند اقداماتی که در قطعنامه ۱۹۷۳ پیش بینی شده را با طرح اتحادیه افریقا تلفیق کنند و یک طرح جدید ایجاد کنند.
نگاه مخالفان دولت آقای قذافی به طرح اتحادیه افریقا چگونه است؟
همانطور که گفتم، جریان معارضه در درجه اول با این طرح با احتیاط برخورد کرده و آنها اصرار دارند که قذافی و خانواده اش در هیچ طرح آشتی نباید حضور داشته باشند. تحولات چند هفته اخیر نشان داده است که درگیریهای نظامی به بن بست رسیده است. البته این بن بست ناشی از مداخله نیروهای غربی است. اگر مداخله نیروهای غربی نباشد، به نظر میرسد قذافی میتواند شهرها را پس بگیرد. همان طور که قبل از قطعنامه ۱۹۷۳ این کار را انجام داد. اما چون فاکتور جدیدی وارد شده و آن هم بمباران هوایی و مداخله نیروی هوایی غربیها است، جنگ به یک بن بست رسیده است و بیشتر میل به تفاهم و سازش سیاسی دارد. به نظر من احتمالا طرح اتحادیه افریقا میتواند مفری برای هر دو طرف ایجاد کند. اما به هر حال سیاست تابع قدرت است و این قدرت سخت است که تعیین کننده است. لذا اپوزیسیون لیبی باید قدرت خود را در صحنه مبارزه نظامیدر نظر بگیرد و بر اساس آن قدرت به چانه زنی بپردازد.
تحقق آتش بس مورد نظر در طرح اتحادیه افریقا تا چه حد ممکن است؟
بر اساس قطعنامه ۱۹۷۳ وظیفه ای که برای نیروهای مداخله گر غربی در نظر گرفته شده است، جلوگیری از کشتار غیر نظامیان است. حفاظت از غیر نظامیان دو طرف منازعه را شامل میشود. یعنی هم غیر نظامیانی که مربوط به اپوزیسیون هستند و هم عکس آن یعنی طرفداران دولت و حامیان قذافی که غیر نظامی هستند.
بنابراین وظیفه نیروهای غربی باید به جلوگیری از کشتار غیر نظامیان حامیقذافی هم تسری پیدا کند. چون قطعنامه به این مسئله صراحت دارد. چنانچه دو طرف بپذیرند که با این طرح موافقند، به طور طبیعی هیچ بهانه ای برای پافشاری به حمله به نیروهای دولتی به بهانه اجرای قطعنامه ۱۹۷۳ توسط نیروهایی غربی باقی نخواهد ماند.
البته منطقه ممنوعه پرواز باقی خواهد ماند و این به آن معنا است که نیروی هوایی لیبی زمین گیر خواهد شد. طبیعتا در صورت برقراری آتش بس، نیروی زمینی ، تانکها و آتش توپخانه ای نیز کنترل خواهد شد تا زمانی که مذاکرات به نتیجه برسد. چنانچه این اتفاق رخ دهد بهانه ای برای غربیها برای مداخله بیشتر باقی نخواهد ماند.
چه سناریوهایی برای آینده لیبی قابل پیش بینی است؟
غربیها به دلیل این که از یک طرف در حکومت لیبی یعنی قذافی و نهادهای تاثیرگذار در قدرت مانند ارتش و نیروهای اطلاعاتی لیبی نفوذ ندارند، و از طرف دیگر با پدیده ای مواجه شده اند به عنوان جریان معارضه، که بخش قابل توجهی از آنها اخوانیهای تند رو(جهادی) هستند و غربیها نسبت به آنها شناخت ندارند و نفوذی هم در آن ندارند، لذا با نوعی سردگمی روبرو هستند و سیر تحولات در چند هفته گذشته نشان میدهد که غربیها در پی استمرار بحران هستند.
ادامه بحران باعث میشود که غربیها بتوانند به دلیل ضعف دولت مرکزی نفوذ بیشتری در دولت لیبی به دست آورند و از طرف دیگر هم با کمکهایی که به معارضه میکنند و مذاکراتی که انجام میدهند میتوانند هم آنها را ارزیابی کنند. به این صورت میتوانند در آنها نفوذ کنند تا در تحول احتمالی آینده که ممکن است در آن معارضه سر کار بیاید یا بخشی از آنها در قدرت سهم داشته باشند، نفوذ داشته باشند. ازسوی دیگر ادامه این منازعه خطراتی هم برای غربیها دارد. هر اندازه تلفات انسانی در لیبی بالا رود، شعار غربیها در باره حمایت ازجان افراد بی گناه بیشتر با سوال رو به رو میشود.
بنابراین یک سناریوی محتمل این است که توازن قدرت میان نیروهای دولتی و جریان معارضه به وجود میآید که این توازن منجر به راه حلی سیاسی شود. در راه حل سیاسی دو سناریو وجود دارد. راه حل سیاسی با حضور قذافی باشد یا بدون او.
اگر توافق میان دولت و نیروهای معارضه به وجود نیاید و درگیریهای نظامی ادامه یابد، دو مشکل به وجود خواهد آمد. یکی مسئله فرسایش نظامی نیروهای قذافی و فروپاشی قدرت از درون است. اما با توجه به عدم توانایی نیروهای معارضه برای براندازی دولت در کوتاه مدت، ممکن است سناریوی تجزیه لیبی و استقرار دولت تحت حمایت غرب در بنغازی مطرح شود.
البته من فکر نمیکنم در حال حاضر طرح تجزیه از طرحهای در دستور کار غربیها باشد. ترجیح غربیها این است که یک دولت مستقر مطیع و هم سو با غرب در طرابلس روی کار آید.
اما اگر قذافی بخواهد سرسختی نشان دهد و ادامه دهد، ممکن است که به دلیل توازن قدرت نظامی و عدم توانایی معارضه برای براندازی دولت، لیبی به سمت تجزیه پیش رود. اما این مسئله ای است که فقط به غربیها مربوط نمیشود. در این مسئله باید به نقش اتحادیه افریقا و اتحادیه عرب توجه کرد که اینها مایل به تجزیه یک کشور عربی ـ افریقایی نیستند. اما تجزیه هم گزینه ای است که در آینده طولانی مدت و در صورت ادامه کشمکشهای نظامیممکن است در دستور کار قرار گیرد.