بررسی استراتژیک - بی بی سی/ در طرابلس احساس نمی کنید جنگی در جریان است. در بیشتر هفته گذشته، صدای بمب شنیده نشد و توپ های ضد هوایی هم خاموش بود. با این حال پایتخت لیبی در انزوا قرار دارد و آینده روشن نیست.در طرابلس مغازه ها باز و در خیابانها ترافیک در جریان است، اما اگر بخواهید به فرودگاه بروید، باید تمام روز را صرف سفر به جبرا کنید که جزیره ای تفریحی در آبهای تونس است.
یک ماه پیش، رژیم قذافی تلاش میکرد که خود را نسبت به آن چه میگذرد بی تفاوت نشان دهد، اما با وجود ادامه حملات هوایی نیروهای ائتلاف و تحریم های تجاری و مالی که بر لیبی وضع شده است، اعتماد به نفس رژیم بیشتر شده است.به نظر میرسد که مقامات دولت و افرادی که به سرهنگ قذافی نزدیک هستند، احساس میکنند که گذشت زمان به نفع آنها است. از قرار معلوم تحلیل آنها این است که ناتو همه کاری که می توانست در چارچوب قطعنامه شورای امنیت انجام دهد، به کار بسته و رژیم قذافی به نوعی طوفان را پشت سر گذاشته است.ادامه….
یک مقام رسمی میگوید دولت لیبی هنوز همه نیروی نظامی خود، چه در ارتش و چه در قبایل را به جنگ نفرستاده است. او میگوید که غرب حامیان سرهنگ قذافی را دست کم گرفته است.
هر بار یک دوربین تلویزیونی در طرابلس شروع به فیلم برداری کند، جمعیتی با شعارهایی در حمایت از معمر قذافی، پدیدار میشود. اما در زمانهای دیگر مقامات رژیم پیامهای پیچیدهتری دارند.
قانون اساسی
موسی ابراهیم، سخنگوی رسمی دولت به من گفت: “جنبش مسلحانه، آینده دمکراتیک لیبی را به یغما برد.”حرف آقای ابراهیم و دیگران این است که در ماه فوریه که قیام مخالفان آغاز شد، لیبی در آستانه شروع اصلاحات بود.
نوشتن پیشنویس قانون اساسی که قرار بود حقوق اولیهای را تضمین کند، تقریباً به پایان رسیده بود و سیف الاسلام، پسر سرهنگ قذافی تلاش میکرد که با حمایت از آزادی رسانهها، سبب رشد جامعه مدنی شود.
آنها سفر سیاستمداران خارجی مثل تونی بلر و سیلویو برلوسکونی به لیبی، قراردادهای تجاری با کشورهای خارجی و همکاری سازمان اطلاعاتی لیبی برای مبارزه با حرکتهای خشونتبار جهادی را به عنوان نمونه یادآوری میکنند.
یکی دیگر از مقامات میگوید: “اگر قذافی این قدر بد بود، پس چرا همه شما چند ماه پیش این جا بودید؟”طبقه ممتاز هنوز از این که روند تبدیل لیبی از یک کشور مطرود به یک ملت دوست یکباره متوقف شد و این کشور دوباره به سرعت طرد میشود، متحیر است.
درک درست واقعیت در طرابلس کار سادهای نیست.
درست است که در لیبی از اصلاحات صحبت میشد، اما این اصلاحات بیشتر در حد حرف بود تا عمل.چند شب پیش، کسی که مسئول تهیه پیشنویس قانون اساسی بود، نسخهای از آن را به رسانههای خارجی نشان داد.او می گفت که بعد از چهار سال، نوشتن پیشنویس قانون اساسی تقریبا تمام شده بود و در نوشتن این قانون، از قانون اساسی آمریکا الهام گرفته شده بود.
حکومت زور
جرمی بوئن میگوید تظاهرات طرفداران معمر قذافی در طرابلس پر سروصدا است اما بزرگ نیست.او گفت بعد از این که قیام شروع شد، برخی از کسانی که در نوشتن پیشنویس قانون اساسی همکاری میکردند به. مخالفان در شهر بنغازی پیوستند و متاسفانه یک جلسه مهم به تعویق افتاد.وقتی از او سوال شد که آیا فکر نمیکند اگر آنها زودتر کارشان را انجام داده بودند، شاید این اتفاقات رخ نمی داد، شانه اش را تکان داد و گفت آنها نمیتوانستند آینده را پیشبینی کنند.
همزمان با صحبت از اصلاحات توسط مقامهای دولتی، سرکوب در طرابلس مثل همیشه دیده میشود.چند روز پیش برای ضبط بخشی از یک گزارش تلویزیونی تنها سیصد متر از در هتلی که بیشتر خبرنگارها در آن اقامت دارند فاصله گرفتیم. با وجود اینکه یک مراقب رسمی همیشه با گروه ما همراه است، اما به سرعت دو مامور امنیتی با یک ماشین از راه رسیدند تا ببینند ما چه کار می کنیم.
قبل از اینکه ما ضبط را شروع کنیم یک رهگذر برای لحظاتی ایستاد تا با ما صحبت کند. برای همین، کسی که مراقب گروه ما است، دو مامور امنیتی با لباس شخصی و دو پلیس، به مدت پنج دقیقه با شیوهای غیردوستانه او را بازجویی کردند. آخر سر به او اجازه داده شد تا برود اما این برخورد برای یک سلام و علیک ساده بسیار شدید بود.
قبل از این که بمباران شروع شود و پیش از سرکوب تظاهرات ضد دولتی، می شد ماموران امنیتی را دور زد و با مردم صحبت کرد.برای همین ما میدانیم که حکومت همانطور که در طرابلس، هوادارانی دارد، در این شهر کسانی هستند که با سرهنگ قذافی مخالفند. اما نمی توان فهمید که تعداد مخالفان چقدر است و تعداد هواداران چقدر.
با توجه به جمعیت شهر میتوان گفت که تظاهراتی که در حمایت از دولت برگزار میشود، اگر چه پر سر و صدا است اما بزرگ نیست.کسانی هم که مخالف حکومت هستند دیگر تظاهرات نمیکنند. جمعه پیش، بخشی از راهی که به تجورا، یکی از شهرکهای اطراف طرابلس، منتهی میشد مسدود شده بود. در ماه فوریه و مارس، مخالفان در آن جا بسیار فعال بودند و من در آن جا شواهدی دیدم که تعدادی از معترضان کشته شده بودند. اما این بار وقتی به آن جا رفتم همه جا ساکت بود.
دو تصویر دیگر از طرابلس:
مردی که در یکی از اجتماعاتی که در حمایت از قذافی شرکت کرده بود، به من گفت اگر لازم باشد جانش را برای رهبر محبوبش فدا خواهد کرد. او بعد گفت که می خواهد با من خصوصی صحبت کند.آیا میخواست حرف دیگری بزند؟ حرف زدن جلوی دوربین و چیزی دیگر گفتن وقتی دوربین خاموش است، رفتاری عادی در چنین مملکتی است. اما در عوض او کمی جلو آمد و گفت از ته دل می گفته که حاضر است برای رهبرش بمیرد.
همان روز مردی که ماشینش در ترافیک کنار مینی بوس خبرنگاران بود، پنجره اش را پایین داد و فریاد زد: “هیچ چیز را باور نکنید” و بدون یک کلمه بیشتر گاز داد و رفت.