خاورمیانه روزهای ناآرامی را - در بعضی مناطق پر شدت و در برخی موارد کم شدت - شاهد است. آنچه اهمیت دارد، نشانه هایی است که اثبات می کند برخی از این ناآرامی ها نتیجه انگیزه های حقیقی درونی و برخی نیز براساس انگیزه های ساختگی خارجی است.
* صادق مهدی شکیبایی - قدسنا
به دلیل همزمانی این رویدادها، تشخیص حقیقت انگیزه های خارجی و آنچه در این منطقه حساس و راهبردی می گذرد، کمی پیچیده و دشوار به نظر می رسد. اما دلایل و شواهدی وجود دارد که تأمل بر روی آنها تصویری روشن تر و ساده تر از واقعیت این رویدادها برای مخاطب به دست می دهد:
به لحاظ تقسیمهای منطقه ای، هم اینک در پنج منطقه «خلیج فارس و شبه جزیره عربی» شامل کشورهای یمن، بحرین، عربستان و عمان، منطقه «مدیترانه شرقی» شامل کشورهای سوریه، اردن، لبنان، اراضی فلسطینی و عراق و منطقه «مغرب عربی» شامل لیبی، تونس، الجزایر و مغرب «منطقه وادی نیل» شامل کشورهای مصر و سودان و منطقه «شاخ آفریقا» شامل سومالی و جیبوتی رویدادها و تحولاتی در حال وقوع است.
به لحاظ سطح شدت، رویدادهایی که در لیبی، بحرین و یمن می گذرد، دارای شدت و دامنه وسیعی است و در بقیه کشورها نیز نوع کم شدتی از ناآرامی ها در جریان است.
سوریه در این دسته بندی به دلایلی که گفته خواهد شد، در ردیف ناآرامی های کم شدت قرار می گیرد. درگیریها در این کشور میان برخی «جریانهای افراطی کوچک» در «دامنه جغرافیایی محدود» با دولت مرکزی و رسمی اتفاق افتاده است؛ از جمله در درعا، حمص و بانیاس و حسکه.
اما رسانه ها و بخصوص مراکز مطالعاتی تولید فکر غرب وابسته به صهیونیسم، نسبت به تحولات سوریه توجه خاص دارند و با بزرگنمایی رویدادهای این کشور بر دولت رسمی فشار می آورند.
مرکز مطالعات خاور نزدیک واشنگتن متعلق به لابی اسرائیلی در آمریکا و مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه آمریکا که مرکزی چند منظوره است، از جمله مراکزی هستند که از زمان آغاز تحولات در سوریه، به دقت تحولات آن را رصد کرده و نتایج آن را در قالب گزارشی مفصل برای تصمیم سازان آمریکایی ارسال کرده اند.
اولی به دلیل ویژگی حمایت گونه آن از اسرائیل رویدادهای سوریه را از منظر مفهوم درگیری اعراب و اسرائیل، ترسیم کرده و به بزرگنمایی تحولات این کشور برای تحریک مقامهای آمریکایی برای دخالت بیشتر در امور سوریه پرداخته است و دومی به دلیل همه جانبه نگری به تحولات خاورمیانه، از سومالی گرفته تا افغانستان و آسیای میانه به موارد بسیار مهمی در تحولات این کشور کوچک عربی اشاره کرده که آشنایی با این موارد، درک درست و روشن تری از تحولات سوریه به عنوان یکی از زنجیره های مقاومت در منطقه خاورمیانه به دست می دهد.
براساس گزارش مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه آمریکا، تحولات سوریه از جنس تحولات تونس و مصر شامل جنبه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست. رویدادهای سوریه توسط گروه های بسیار کوچکی آغاز شد و به دلیل آنکه مناطق وسیعی را در برنمی گرفت و نیز به دلیل انزوای این گروه ها بلافاصله متوقف شد.
سپس تظاهرات در مناطقی همچون درعا (اعراب اهل تسنن) و حسکه (کردها) و برخی مناطق کوچکتر ادامه یافت و در این مناطق نیز متوقف گردید. در مدت زمان برگزاری اعتراضها در سوریه، تظاهراتها علاوه براینکه به شکل منقطع برگزار می شد، ولی از این مناطق هم تجاوز نکرد.
این مرکز می نویسد: رویدادهای جاری و گاه و بی گاه در سوریه کاملاً با رویدادهایی که در مصر و تونس و همچنین در یمن در حال وقوع است، متفاوت است؛ زیرا تحولات در مصر و تونس در منطقه جغرافیایی گسترده و دارای مشارکت فراگیر به وقوع پیوست، اما رویدادهای سوریه افزون بر آنکه در «مناطقی محدود» و «مشارکتی محدود» اتفاق افتاد، بیانگر انگیزه های سیاسی گروه های خرده پای طایفه ای و دینی بود.
البته گزارش این مرکز آمریکایی بر این نکته هم تأکید کرده است که بسیاری از طوایف سوری از جمله بخش عظیمی از شهروندان اهل تسنن، مسیحی ها و دروزی ها از مشارکت در این رویدادها امتناع کردند.
علاوه بر این موارد و نظر به اختلاف در انگیزه ها، ماهیت و ویژگیهایی که به وقوع اعتراضها و سپس سقوط دولتهای حاکم در تونس و مصر منجر شد و تغییری که در این دو کشور اتفاق افتاد، وقوع آن تماماً در سوریه غیرممکن خواهد بود.
این درحالی است که هیچ یک از کشورهای منطقه عربی خاورمیانه به لحاظ اجتماع کانونهای درگیر و حساس به مانند سوریه درگیر مباحث داخلی (کردهای قامشلی و حسکه)، منطقه ای (تحولات عراق، درگیری ترکها و کردها، تحولات لبنان و درگیری فلسطینی ها و اسرائیلی ها) و بین المللی نیستند.
با اینکه ممکن است تشابهاتی میان سوریه و کشورهای تونس و مصر در مباحث داخلی وجود داشته باشد، اما سوریه در زمینه های سیاست خارجی به طور کل با کشورهای یاد شده اختلاف دارد. در حالی که مصر و تونس ارتباط مستحکمی با اسرائیل و آمریکا در دوره مبارک و بن علی با هدف بقای حکومت داشتند، اما این موضوع در سوریه هرگز اتفاق نیفتاد و همین موضوع، محور اصلی گردهمایی مردم سوریه پیرامون حکومت بشار اسد و موفقیت این حکومت در گذر از آزمون سخت مقبولیت مردمی محسوب می شود. از ویژگیهای مهم افکار عمومی سوریه احساسات ملی «آمریکا ستیز» و «اسرائیل ستیز» آن است که موضع رسمی نظام سوریه نیز در امتداد این احساس عمومی قرار دارد. دقیقاً برخلاف موضع رسمی نظام مصر در دوره مبارک و نظام تونس در دوره بن علی که در نقطه مقابل احساسات ملی مردمان این دو کشور بود.
با وجود این، پرسشی که در این خصوص مطرح می شود، اینکه با وجود چنین ویژگیهایی در تحولات سوریه، چرا رویدادهای این کشور به یک باره از سوی نظام سلطه تا حد تحولات تونس و مصر و بعضاً یمن اهتمام داده می شود و شبکه هایی چون الجزیره قطر برخلاف تحولات تونس و مصر با این قدرتها همسو شده و شبکه ای چون العربیه که همواره ضد سوریه بوده، این بار یکی از مجریان خود را به سبب افشای حقیقت آنچه در سوریه می گذرد، اخراج می کند.
آیا طرف سومی در مهندسی تحولات سوریه دخیل نبوده است؟