محمد منهاج، سفیر سابق ایران در لیبی در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که وحدت به وجود آمده میان انگلیس، فرانسه و امریکا علیه قذافی علتی جز فشار افکار عمومی علیه جنایات قذافی ندارد
دیپلماسی ایرانی: بیانیه امریکا انگلیس فرانسه و امریکا برای ادامه جنگ تا سرنگونی قذافی را چگونه ارزیابی میکنید؟
میتوان گفت برنامه ای در بیانیه مشترک سه کشور انگلستان، فرانسه و امریکا اعلام شده است میتواند در آینده موثر باشد. به این دلیل که تاکنون سیاست شفاف و منسجمی بر ائتلاف متشکل از ناتو و امریکا که علیه حکومت قذافی وارد عمل شده بودند، حاکم نبود. مواضع ضد و نقیضی اعلام میشد. از یک طرف امریکا حاضر نبود که به طور فعال در نبرد ناتو علیه قذافی شرکت کند، به طوری که حتی حاضر نشد مسئله فرماندهی عملیات ناتو را بپذیرد. نهایتا هم امریکا فرماندهی عملیات علیه قذافی را نپذیرفت و ناتو عهده دار این مسئولیت شد.
از طرف دیگر میان اعضای ناتو هم اختلاف شدیدی وجود داشت. کشوری مانند فرانسه خواهان شدت عمل نسبت به قذافی بود و معتقد بود که باید سریع تر عملیات گسترده تری برای سرنگونی قذافی انجام شود. اما کشورهایی مانند آلمان معتقد بودند که باید بنا بر مصوبه شورای امنیت نیروهای ناتو موظف نیستند عملیات را تا آن جا پیش ببرند و فقط باید از حملات قذافی به غیر نظامیان در شهرهای مختلف جلوگیری کنیم.
اما این بیانیه که توسط سه کشور مهم انگلستان، فرانسه و امریکا که نقش تعیین کننده ای در عملیات نظامی دارند، منتشر شده، اگر اهداف پشت پرده ای را دنبال نکند، میتواند عملیات را تداوم و شدت بخشد. با توجه به این که جنایات قذافی هم بسیار گسترش پیدا کرده و توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده و همه خواهان شدت عمل به جنایات او هستند، شاید این وحدت نظر در تشدید عملیات نظامی موثر باشد و امیدواری نسبت به این که زود تر به نتیجه برسد را بیشتر کند.
چه شرایطی باعث شده که این وحدت نظر میان این سه کشور ایجاد شود؟
این وحدت نظر نتیجه اوج گرفتن بحران است. کشورهای بزرگ احساس کرده اند که این بحران برای جامعه بین الملل خطرناک است. انگلیس، فرانسه و امریکا که باید نقش مهمیدر هدایت این مسائل ایفا کنند با خواست جامعه جهانی روبه رو شده اند. وقتی بحران به این شکل در حال اوج گیری است، هضم این مسئله برای جامعه بین الملل بسیار سنگین است که فردی مانند قذافی، هم چنان به مدت نسبتا طولانی دست به چنین جنایتهای گسترده ای میزند و مردم خود را قتل عام میکند و شهرهای خود را بمباران میکند و در مقابل با عکس العمل جدی کشورهایی که توانایی برخورد با این مسئله را دارند و میتوانند نقش مهمی را در متوقف کردن یا کاهش این جنایات داشته باشند، روبه رو نمیشود.
به همین جهت به نظر من حصول این وحدت نظر تحت فشار افکار عمومی جهانی است.
در مقابل این جریان که خواهان شدت گرفتن حملات علیه قذافی هستند، جریانی مانند کشورهای گروه بریکس یا اتحادیه عرب هم وجود دارد که خواهان برقراری فوری آتش بس در لیبی هستند. اینها چه هدفی را از اتخاذ این موضع دنبال میکنند و چه دلایلی را برای این مخالفت دارند؟
شاید آنها فکر میکنند که با توجه به این که عملیات نظامی تا الان به جایی نرسیده و هم چنان جنایتهای قذافی ادامه دارد، شاید بهترین راه برای توقف این جنایتها این است که آتش بسی اعلام شود و بعد در فاز گفت و گو و مذاکره وارد شوند.
هر چند که آنها هم میدانند که در گفت و گو، معارضین لیبی و مخالفین قذافی به هیچ وجه زیر بار حکومت آینده ای که در آن شخص قذافی یا پسران او یا همراهان نزدیک او حضور داشته باشند، نخواهند رفت. اما از این باب که برقراری آتش بس میتواند منجر به توقف حملات شود و جنایتهای قذافی علیه مردم و شهرهای مختلف متوقف شود، و بعد از آن با توافق صورت گیرد البته نه برای ماندن قذافی بلکه توافق بر سر خروج قذافی از قدرت، احیانا با تضمینهایی برای کناره گیری او، از این مسئله حمایت میکنند. حداقل در مورد اتحادیه عرب میتوان گفت که شاید این مسئله یکی از علل پرداختن به این موضوع باشد.
قذافی در ابتدای شروع بحران تهدید کرده بود که با القاعده علیه غرب متحد خواهد شد. حالا ایمن الظواهری از ارتشهای کشورهای عربی خواسته است تا برای سرنگونی قذافی وارد عمل شوند. با توجه به سخنان قذافی، این موضع القاعده چگونه قابل ارزیابی است؟
حرف قذافی حرف نا به جایی بود. ادعای قذافی یک بلوف سیاسی بود که هیچ پشتوانه ای نداشت. از قبل معلوم بود که قذافی با القاعده مشکل دارد و عده زیادی از اعضای القاعده در زندانهای لیبی به سر میبرند.
در دوران سفارت من، عده زیادی از اینها در لیبی زندانی بودند. لیبی ایران را متهم میکرد که لیبیاییهایی که به القاعده افغانستان پیوسته اند در ایران حضور دارند و ایران باید آنها را به لیبی تحویل دهد. این مسئله نشان میدهد که القاعده در لیبی به شدت تحت تعقیب و فشار بودند.
یک شاخه از القاعده که در لیبی فعالیت داشتند، به نام جماعه الاسلامیه المقاتله که در لیبی به وجود آمده بود و اسلام گرایان تندرو بودند، در بنغازی عملیاتی کردند که لو رفت و عده زیادی از آنها دستگیر شدند و بعدها اعضای این گروه به القاعده مغرب عربی پیوستند. به هر حال قذافی از همان آغاز با القاعده مشکلات جدی داشته و با آنها درگیر بوده است. القاعده هم هیچ گاه به قذافی روی خوش نشان نمیداد.
این که قذافی بگوید علیه غرب با القاعده متحد میشود مانند این است که ایران بگوید در مقابل تهدیدات غرب با مجاهدین خلق یا منافقین متحد میشود. بنابراین چنین چیزی اصلا امکان ندارد و موضع آقای الظواهری معقول تر است. القاعده از ابتدا هم خواهان سرنگونی قذافی بوده است.
به نظر شما تبعات طولانی شدن جنگ چه خواهد بود؟ لیبی مامنی برای رشد القاعده نخواهد شد؟
القاعده در لیبی علیه قذافی فعالیت داشته است اما این به آن معنا نیست که القاعده زمینه ای در لیبی داشته باشد یا طرف مخالفین قذافی و معارضین باشد. القاعده خوشبختانه در لیبی، در بین مردم و در بین مخالفین و معارضین پایگاهی ندارند و اسلام گراهایی که در لیبی فعال هستند سلفیها و گروههای تندرو نیستند. گروههای معتدلی هستند که شعارهای تندی ندارند. این نشان میدهد که القاعده تبدیل به یک هیولایی شده که مخالفین غرب و ناتو، آنها را تهدید کنند و نسبت به حضور القاعده در لیبی هشدار دهند.
بنابراین این ادعا که در صورت سقوط قذافی، لیبی تبدیل به پناهگاهی برای القاعده و سلفیون میشود، چیزی بیشتر از یک بلوف برای ترساندن غربیها نیست. در عمل القاعده در لیبی چندان پایگاه ندارد و در این کشورها تهدید جدی علیه غرب نیستند.
اما طبیعی است که اگر جنگ به این شکل ادامه پیدا کند، با توجه به توازن نیروهای نظامی با ورود ناتو، بعید است که به این زودیها سرهنگ قذافی کناره گیری کند. مگر این که از طرف نزدیکان خود به نحوی ترور شود. اما در شرایط فعلی قذافی کسی نیست که کناره گیری کند. مگر این که شرایط جدید موجب شود که ناتو تحرک بیشتری از خود نشان دهد و عملیات شدیدتری را در دستور کار خود قرار دهد تا قذافی سرنگون شود.