افکار نیوز - بحران ليبي با ورود مستقيم امريکا، انگليس، فرانسه و ايتاليا براي حمايت از نيروهاي مخالف سرهنگ معمر قذافي وارد مرحله خطرناکي شد.
حسن هانيزاده
ورود هواپيماهاي بدون خلبان امريکايي از نوع "بريداتور" براي دفاع از انقلابيون ليبي ثابت مي کند که امريکا، مقدمات ورود نيروهاي پياده نظام ناتو به ليبي را فراهم مي کند.
با اين که قطعنامه ۱۹۷۳ شوراي امنيت راه را براي دخالت نظامي نيروهاي ناتو در ليبي باز گذاشته است اما، تجربه تلخ آمريکا در عراق و افغانستان موجب شد تا اين کشور با گام هاي لرزان وارد بحران ليبي شود.
پيچيدگي اوضاع ليبي بگونه اي است که اين گمانه زني را تقويت مي کند که آمريکا و غرب در صدد تجزيه ليبي به دو بخش شرقي و غربي برآمده اند.
ظاهرا تجزيه سودان به دو بخش شمالي و جنوبي، ناتو و آمريکا را بر آن داشته است تا اين تجربه موفق و کم هزينه را در مورد ليبي تکرار کنند.
امريکا و ناتو مي توانستند به سادگي رژيم معمر قذافي رهبر ليبي را در همان روزهاي اول خيزش مردم اين کشور سرنگون کنند اما به نظر مي رسد، وجود سفره هاي وسيع نفتي در شرق ليبي موجب شده است تا آمريکا و غرب وارد تعاملي غيرانساني و منفعت جويانه با انقلابيون ليبي شوند.
نگرش غرب و آمريکا به منابع نفتي ليبي يک نگرش استراتژيکي است زيرا نزديکي اين منابع به درياي مديترانه، انتقال سهل و آسان نفت ليبي، که از مرغوب ترين انواع نفت هاي سبک جهان بشمار مي رود، را به غرب را ممکن مي سازد.
به دليل وجود پايانه هاي نفتي در ساحل درياي مديترانه، در صورت بروز يک بحران انرژي در جهان، امکان ارسال سريع نفت ليبي به کشورهاي غربي وجود دارد.
لذا، بر اساس اين تلقي، ناتو ابتدا دست معمر قذافي را براي بهره گيري غيرمتعارف و گسترده از تجهيزات نظامي باز گذاشت.
بيش از ۱۰ هزار کشته در طول ماه هاي اخير در ليبي، شوراي حکومت موقت و انتقالي ليبي را بر آن داشت تا تعهداتي را براي دريافت کمک نظامي و لجستيکي از آمريکا و ناتو بدهد.
گفته مي شود غرب و امريکا از رهبران انقلابيون ليبي تعهد گرفته اند تا در مقابل حمايت هاي نظامي براي سرنگوني قذافي، نفت مورد نياز غرب را پائين تر از قيمت بازارهاي جهاني تامين کنند.
در عين حال، ناامن شدن مرزهاي مشترک ليبي با کشورهاي مصر، تونس و الجزاير، شرايط شکننده و ناپايداري را در اين کشورها ايجاد کرده است.
مصر و تونس از اتحاديه عرب خواسته اند تا واکنشي در برابر ورود احتمالي نيروهاي پياده ناتو به ليبي از خود نشان ندهد.
اين امر نشان مي دهد که طرح تجزيه ليبي در دستور کار ناتو وغرب قرار گرفته است زيرا، مساحت گسترده ليبي وجود دو کشور را در اين محدوده جغرافيائي ممکن مي سازد.
داد و ستدهاي پشت پرده از وجود طرح تجزيه ليبي به دو کشور شرق و غرب حکايت دارد زيرا به نظر نمي رسد که امريکا و غرب تمايلي جدي براي سرنگوني معمر قذافي داشته باشند.
در صورت تجزيه ليبي به دو بخش شرقي و غربي، قطعا طرابلس در اختيار سرهنگ قذافي و بنغازي در اختيار نيروهاي انقلابي قرار خواهند گرفت.
اگر اين گمانه زني به واقعيت بپيوندد، قطعا در آينده نه چندان دور، رژيم اسرائيل براي مشارکت در غارت منابع نفتي ليبي وارد اين کشور خواهد شد.
پس از تجزيه جنوب سودان رژيم صهيونيستي سريعا وارد عمل شد و قراردادهاي کلان حفاري نفت و گاز با دولت جنوب سودان منعقد ساخت.
بنابراين اکنون ليبي وارد يک مرحله کاملا حساسي شده زيرا مواضع ابهام انگيز آمريکا، فرانسه، انگليس و ايتاليا در مورد سرنوشت ليبي، اين گمانه زني را تقويت مي کند که اين کشور با يک فرايند سياسي پيچيده اي روبرو است.
اين فرايند دو احتمال را در مورد روند سياسي ليبي و سرانجام سرهنگ معمر قذافي رهبر اين کشور را تقويت ميکند.
احتمال اول اين است که سرهنگ قذافي در پي يک زد و بند پشت پرده بين المللي ميان بازيگران عرصه هاي بين المللي و انقلابيون ليبي به سرنوشت صدام حسين ديکتاتور معدوم عراق دچار شود.
در اين احتمال دستگيري و محاکمه سرهنگ قذافي در دادگاه بين المللي جنايات جنگي بعيد به نظر نميرسد.
در احتمال دوم، سرهنگ قذافي همچنان به عنوان رهبر بخش غربي ليبي در طرابلس باقي خواهد ماند و شرق نفت خيز ليبي توسط يک دولت جديد التاسيس اداره خواهد شد.
اکنون شرايط پيچيده اي بر ليبي حاکم است و اگر طي روزهاي آينده سرهنگ معمر قذافي از قدرت کنار نرود، کشور ليبي شاهد درگيري هاي شديدتري خواهد بود.
اين درگيري ها راه را براي دخالت نظامي ناتو و امريکا با هدف تجزيه اين کشور هموار خواهد ساخت و به اين ترتيب، ليبي دومين کشور عربي پس از سودان، توسط بازيگران عرصههاي بين المللي تجزيه مي شود.
در چنين شرايطي يمن نيز سرنوشت مشابهي خواهد داشت و اين کشور به قبل از وحدت يمن جنوبي و يمن شمالي که در سال ۱۹۹۰ شکل گرفت باز ميگردد.
يمن تا قبل از سال ۱۹۹۰ بصورت دو کشور مستقل اداره ميشد که پايتخت يمن شمالي صنعا و پايتخت يمن جنوبي عدن بود.