بررسی استراتژیک - اکونومیست / اکونومیست بر این باور است که اوباما باید نقش بیشتری در بحران لیبی ایفا کند.تنها پنج هفته پس از اولین حمله نیروهای نظامی کشورهای غربی به لیبی، جنگ در این کشور وارد مرحله جدیدی شده است. انقلابیون پیشرفت میکنند و پیشروی نیروهای وفادار به سرهنگ قذافی هم با موفقیت همراه بوده است و این چرخه معیوب بیشتر به یک بنبست شباهت پیدا کرده است. خشم جهانی علیه تهدید سلاخی در بنغازی در حال فروکش کردن است و اختلافنظرهای نیروهای ائتلاف علیه خود آنان عمل میکند.
بحثی که در روزها به طور مشخص جریان دارد این است که آیا آمریکا باید هواپیماهای خود را برای حمله به نیروهای سرهنگ در مناطق شهری به منطقه اعزام کند یا نه؟ (به طور مشخص در مصراته یعنی جایی که مردان قذافی دست به سبعیت بیسابقهای زدهاند.) باراک اوباما دچار سکون و بیتصمیمی شده است و اروپاییها از نفس افتادهاند. ناوگان هوایی به شدت مورد نیاز است و از سوی دیگر، از دست دادن شهر مصراته ضربه بزرگی به انقلابیون به شمار میرود. اما نگرانی اینجاست که هم آمریکاییها و هم اروپاییها نسبت به انجام عملیات بیشتر تمایلی ندارند و بر سر اینکه این ماموریت باید چگونه پایان یابد با یکدیگر اختلاف نظر پیدا کردهاند.ادامه…
در مبارزات همیشه لحظهای وجود دارد که نبود پشتکار و تفکر شفاف، خطر از بین رفتن همه تلاشها را به وجود میآورد. لحظه دشواری فرا رسیدهاست، زمانی که زمان تحقق تعهدها است، لحظه خردکننده تصمیمگیری.
به یاد بیاورید که در حال حاضر در صحراهای شمال آفریقا چه میگذرد. کسانی در دو سوی اقیانوس اطلس هستند که طرفدار مداخله نکردن در ماجرای لیبی به شمار میروند. آنها میگویند که غرب هیچ منافعی در لیبی ندارد. افراد بدبین دیگری هم هستند که میگویند اعراب هیچ گاه نمیتوانند به دموکراسی دست پیدا کنند. آنها ادعاهای نیروهای مخالف لیبی را درباره دموکراتیک بودن به استهزا میگیرند و میگویند آنها افراد مشوش و مغشوشی هستند. در پشت همه این حرفها و ادعاها نگرانی از تکرار کابوس جنگ در عراق و افغانستان در اذهان این افراد وجود دارد. دو کشوری که مردم همواره از خود این سوال را میپرسند که استراتژی خروج، جدول زمانبندی شده و یا تعریف ماموریت در آنجا چیست؟ این در شرایطی است که تجزیه لیبی بسیار محتمل به نظر میرسد و ماموریت در لیبی در حال شکست است.
با این همه اما، هنوز به نظر نمیرسد که دلیلی وجود داشته باشد تا لیبی را تبدیل به یک باتلاق کند. لیبی بیتردید عراق و یا افغانستان نیست. لیبی نه بمب کنار جادهای دارد، نه منطقه سبز و نه فرماندار آمریکایی. در لیبی حمله نظامی زمینی وجود ندارد، وجود نخواهد داشت و نباید که وجود داشته باشد. وضعیت لیبی کاملا متفاوت است و عملیات از جنس دیگری است.
نوع مداخله نظامی در لیبی هم انساندوستانه است و هم آرمانگرایانه، اما در عین حال سیاسی و عملگرایانه هم هست. در همه جبههها همه تحولات در مسیر درست پیش میرود تا مسیر غلط. برای شروع میتوان گفت که جان هزاران نفر از مردم لیبی در شهر بنغازی و در سرتاسر کشور حفظ شده است و از کینخواهی سبعانه سرهنگ قذافی از کسانی که در ابتدا به طور مسالمتآمیز مخالفت خود را ابراز داشته بودند پیشگیری شده است. مصراته تجسم کاملی از این اقدامات است.
ایده بدبینانهای که باور دارد این جنگ به هیچ کس ارتباطی ندارد به جز همه دنیا، میتواند ایده بهتری باشد اگر ما در نظر داشته باشیم که جمعیت ۳۵۰ میلیون نفری جهان عرب که از زمان سقوط امپراتوری عثمانی با فقر و ناکارآمدی عجین شده است، بختی برای زندگی آزادانه یافته است. پیش از بهار اعراب، آنچه بسیار رایج بود انتخاب میان دو گزینه بود: انفعال کشنده تحت قدرت حکومتهای تمامیتخواهی مانند حسنی مبارک یا فریب خوردن از نیروهای افراطی مانند القاعده. ناگهان اعراب تصمیم گرفتند تا فرهنگ قربانی شدن را فراموش کنند، مسوولیت بر عهده بگیرند و از خلاقیت جوانهای خود استفاده کنند.
به افراد نژادپرستی هم که باور دارند اعراب نمیتوانند دموکرات باشند باید گفت که هیچکس انتظار ندارد دموکراسی کامل یک شبه پدیدار شود. ایجاد یک حکومتداری بهتر در میان اعراب روندی آشفته و نامطمئن است، اما بیتردید بهتر از رکود و بیتحرکی تحت حکومتهای خودکامه است. توان ایجاد تغییرات در لیبی بیتردید بهترین هدیه برای این کشور است. ماموریت در لیبی زمانی پایان مییابد که قذافی از قدرت کنار رود و دولتی مشارکتی تحت نظارت سازمان ملل متحد به قدرت برسد.
سخن از تغییر رژیم در لیبی بسیاری را نگران کرده است. طرفداران صلح از این موضوع شکایت میکنند که درخواستهای اوباما و دوستان بریتانیایی و فرانسویاش یعنی دیوید کامرون و نیکلا سارکوزی برای خلاص شدن از شر سرهنگ فراتر از شرایط و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد است. با این وجود آنها از بمباران ترابلس حمایت میکنند.
با این همه مشارکت آنان در حمله به لیبی بیتردید غیرقانونی نیست. در قطعنامه شورای امنیت تاکید شده است که همه اقدامات لازم و ضروری به جز اشغال نظامی میتواند برای محافظت از جان غیرنظامیان انجام شود. این به نیروهای ائتلاف اجازه میدهد تا تجهیزات نظامی مانند تانکها و توپخانهها را بمباران کنند. قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد خواستار کنارهگیری معمر قذافی نشده، اما سرهنگ به عنوان فرمانده کل نیروهای نظامی لیبی مسوول جنایت علیه بشریت است. نکته اینجاست که صلح واقعی که در آن مردم لیبی بتوانند آزادانه در خیابانها باورهایشان را بیان کنند تا زمانی که قذافی در قدرت حضور دارد نمیتواند محقق شود.
حرکت مردم لیبی به سوی پیروزی است، اما سقوط شهر مصراته، از بین رفتن همبستگی غرب یا گامهای هرچند اندک، اما اشتباه نظامی و دیپلماتیک میتواند مسیر موفقیت را تغییر دهد. و اینجا نقش اوباما حیاتی است. نمیتوان این موضوع را تکذیب کرد که متحدان اوباما میتوانند اقدامات بیشتری انجام دهند. پیوستن دیگر اعراب به ویژه مصر در حمایت از انقلابیون میتواند مفید باشد. بسیاری از اروپاییها از جمله ایتالیا و اسپانیا موضعی محتاطانه اتخاذ کردهاند اما همه تاکید میکنند که قدرت سخت اروپا همچنان حائز اهمیت است. در گذشته نیروهای هوایی اروپایی به طرزی احمقانه خود را با ناوگان تهاجمی هوا به زمین به طور کافی تجهیز نکردهاند، ناوگانی که بتواند سختافزارهای نظامی سرهنگ را در مناطق مسکونی با دقت کافی هدف قرار دهد. اروپاییها اکنون با ضعفی بزرگ یعنی کمبود جتهای جنگنده نظامی در حریم هوایی لیبی مواجه هستند.
اما در پشت این مخاطره که تاکنون نبود آن احساس شده است وزن کامل سیاسی اوباما وجود دارد. اوباما با داشتن آگاهی از سرنوشت سلف خود از زمان آغاز خیزش اعراب تلاش کرده است تا کمتر در اذهان عمومی ظاهر شود. اما در مورد لیبی باید گفت که او بسیار کمرنگ عمل کرده و بیشتر از همیشه خود را از نظرها دور نگه داشته است. هیچ کس نمیخواهد که آمریکا وارد جنگی زمینی شود که هیچ تضمینی برای سرنوشت آن وجود ندارد. اما اوباما نباید هواپیماهای خود را از نیروهای ناتو با این استدلال که میخواهد دستان خود را پاک نگه دارد، دریغ کند. در کنار اروپاییها و اعراب، او باید نیروهای آموزشی و جستجوگر به لیبی اعزام کند و انقلابیون را حمایت لجستیکی و مخابراتی کند، همانطور که در قطعنامه شورای امنیت چنین اجازهای به او داده شده است. موضوع این نیست که نظرسنجیها اکنون در آمریکا چه میگویند. اوباما اکنون در حال حاضر و در چنین شرایطی رییسجمهوری آمریکا است و رایدهندگان زمانی او را ستایش خواهند کرد که او با موفقیت از این بحران خارج شود. اگر زمانی برای اجرایی شدن قطعنامه سازمان ملل وجود داشته باشد، این زمان همین حالا است.