خيزش هاي مردمي در جهان عرب در حالي چهره منطقه را رفته رفته تغيير داده و فضا را براي نقش آفريني بيش از پيش مردم در سرنوشت خود فراهم مي كند كه در اين ميان رژيم صهيونيستي بيشترين نگراني و هراس را از اين تحولات دارد.
امواج سهمگين سونامي خيزش هاي مردمي در جهان عرب رفته رفته چهره چروكيده و فرتوت ساختارهاي سياسي آن را از بين برده و چهره جديدي از آن خلق مي كند. تولد خاورميانه جديد اگر بسياري را اميدوار كرده برخي را نيز مبهوت و نگران كرده است؛ نگراني از فرو ريختن خانه اي كه روي آب ساخته شده بود و اينك در مقابل سونامي بزرگ در معرض خطر قرار گرفته است. رژيم صهيونيستي يكي از آن هاست كه با چشماني نگران به امواج تغييرخواهي در جهان عرب مي نگرد.
براستي چرا تل آويو از رخدادهاي اخير در خاورميانه هراس دارد؟ چه چيزي در جوهره اين تحولات بوده كه صهيونيست ها را نگران كرده است؟ و آينده مناسبات رژيم صهيونيستي و كشورهاي عربي خاورميانه را چگونه مي توان ترسيم كرد؟
'افرائيم حليفي' رييس اسبق سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي (موساد) چندي پيش در گفت وگويي با شبكه خبري 'بي بي سي'
ضمن اذعان به دگرگون شدن صحنه بازي در خاورميانه گفته بود: 'وضعيت موجود قابل دوام نيست، كلا غير قابل دوام است، من حتي قبل از وقايع مصر تصور نمي كردم كه اين شرايط را بتوان حفظ كرد اما حالا ديگر حفظ آن حتي كمتر امكان پذير است. در نتيجه ما بايد سياست جديدي را تدوين كنيم'.
اظهارات صريح رييس اسبق موساد، روايتي است از حس شوك و نگراني رژيم صهيونيستي از تحولات كشورهاي عربي و در راس آن انقلاب اخير در مصر؛ كشوري كه طي 35 سال اخير، نزديك ترين واحد سياسي به رژيم صهيونيستي و از نظر بسياري سنگ بناي اصلي سياست هاي اين رژيم بود.
به طور كلي روابط رژيم صهيونيستي و كشورهاي عربي در طول بيش از چهار دهه اخير در چارچوب ساختاري مي گنجد كه پس از شكست اعراب از اين رژيم در جنگ شش روزه سال 1967 بنا شده بود. اعراب پس از ناكامي در اين جنگ دچار نوعي سرخوردگي شدند كه ماحصل آن در صحنه سياست، تحكيم موقعيت رژيم هاي اقتدارگرايي بود كه اگر در عرصه داخلي تماميت خواه و خودكامه بودند در عرصه خارجي اما دولت هايي به غايت محافظه كار بودند. اين وضعيت شرايط مناسبي را براي تل آويو ايجاد كرد كه در كنار حمايت هاي بي دريغ واشنگتن، موقعيت خود را روز به روز مستحكم تر كند. كشورهاي محافظه كار عرب و در راس آنها مصر عملا نوعي ديوار حفاظتي دور رژيم صهيونيستي بنا كرده بودند كه در پناه آن، اين رژيم مي توانست به راحتي تصميمات توسعه طلبانه و يكجانبه گرايانه خود را انجام دهد، بدون اينكه با مانع عملي جدي مواجه شود.
اينك اما به نظر مي رسد موج تغيير خواهي در جهان عرب كه حوزه هاي مختلفي را تحت تاثير قرار داده مشخصا اين وضعيت را دچار تغييراتي كرده است. گرچه نوك پيكان اعتراض هاي مردمي در كشورهاي عربي متوجه ساختارهاي داخلي اين كشورها بوده و مطالبات آنها كمتر متوجه حوزه روابط خارجي آنها است، اما نبايد فراموش كرد كه موج تغييرات در ساختارهاي داخلي مي تواند به تغيير در برخي سياست هاي خارجي دولت هاي عربي نيز بيانجامد.
اگر مخرج مشترك اعتراض هاي اخير در كشورهاي عربي را مطالبه براي پر رنگ شدن نقش مردم به عنوان شهروند در عرصه سياسي و اجتماعي بدانيم مي توان نتيجه گرفت كه در آينده نزديك كم كم حوزه سياست خارجي نيز همچون ديگر حوزه ها تحت تاثير مطالبات ملي شكل خواهد گرفت. با توجه به مخالفت بيشتر ملت هاي عرب با رژيم صهيونيستي مي توان نتيجه گرفت كه روابط اين رژيم و كشورهاي عربي در چشم انداز پيش رو هر آنچه باشد با گذشته متفاوت خواهد بود.
البته ذكر اين نكته ضروري است كه در تحليل آينده مناسبات رژيم صهيونيستي و خاورميانه جديد نبايد دچار افراط و تفريط شويم. به عبارت ديگر همان اندازه كه اين ديدگاه كه روابط رژيم صهيونيستي و كشورهاي عربي پس از موج اخير انقلاب هاي مردمي دچار تغيير نخواهد شد غيرمنطقي به نظر مي رسد، به همان اندازه نيز اين سخن كه روابط اين رژيم و اين كشورها به قطع كامل و بعضا رويارويي فراگير مي انجامد درست به نظر نمي رسد.
به عنوان مثال مصر در دوران جديد در قبال رژيم صهيونيستي آنگونه كه مبارك رفتار مي كرد و عملا ديوار امنيتي براي اين رژيم شده بود نخواهد بود و البته احتمالا به سمت و سوي مواجهه گسترده با صهيونيست ها نيز نخواهد رفت. گرچه همين اندازه تغيير نيز كابوس بزرگي براي صهيونيست هاست.
خلاصه اينكه روابط اعراب و رژيم صهيونيستي رفته رفته شكل جديدي به خود مي گيرد و به اصطلاح درب ديگر روي پاشنه قبلي نخواهد چرخيد.
در چنين فضايي است كه رژيم صهيونيستي يا بايد وضعيت جديد را هر چند كه برايش تلخ است بپذيرد و خود را با آن وفق دهد و يا در غير اينصورت امواج سهمگين اين تغييرات، ممكن است ضربات جبران ناپذيري را به پيكره اين رژيم وارد كند.