نظام آل سعود این روزها در محاصره است. در مرزهای غربی عربستان کشور مصر قرار دارد که انقلاب مردمی این کشور حسنی مبارک قوی ترین متحد آل سعود را سرنگون کرد. در مرزهای شمالی سوریه و اردن قرار دارد که در هر دو کشور نشانه های خشم عمومی به چشم می خورد. اما در جنوب این کشور، یمن قرار دارد که بواسطه خروش مردمی حاکم آن نیز در بحرانی عظیم قرار گرفته است. در مرزبا سلطنت نشین عمان نیز جنبش اعتراضی بی سابقه یی را در تاریخ این کشور شاهد هستیم
در چنین فضایی آل سعود اقدام به اعزام نیروهای نظامی خود برای سرکوب اعتراضات در بحرین با هدف حفظ نفوذ سیاسی اش در این پادشاهی کوچک به حاکمیت آل خلیفه کرده است. هدف دیگر آل سعود از این لشکر کشی ممانعت از انتقال انقلاب به مناطق شرقی عربستان است که همزمان هم اکثریت این مناطق را شیعیان تشکیل می دهند و هم بیشترین ذخایر نفتی این کشور در این منطقه قرار دارد.
حقیقتا باید به این مسأله اعتراف کرد که سرایت انقلابهای منطقه به سعودی، امری ناگزیر است. تنها چند روز پس از سقوط زینالعابدین بنعلی دیکتاتور تونس، پیرمردی 65 ساله در منطقه جیزان سعودی که فاصله کمی با یمن دارد در اعتراض به تبعیضات و کمبودهای اقتصادی خود را به آتش کشید که سرمنشأ سلسله اعتراضاتی خیابانی در این کشور شد و شرکت کنندگان در این اعتراضات خواستار انجام اصلاحات سیاسی، آزادی زندانیان سیاسی، تاسیس شورای مشورتی و اعطای حقوق زنان شدند.
پس از ان یازده مارس را به عنوان روز خشم در این کشور اعلام کردند که تنها در یک تلاش اینترنتی در فیسبوک به تنهایی 26هزار نفر عضو آن صفحه شدند.
واکنش نظام ال سعود به این درخواستها خشونت بار بود. نیروهای امنیتی به سوی مردم گلوله های گاز اشک آور و گلوله های مستقیم شلیک کردند. حریم هوایی عربستان پر شد از بالگردهای جنگی . در این تظاهرات فیصل عبدالاحد یکی از سازماندهندگان این تظاهرات به قتل رسید. (وی به هنگام فوتش 27 سال داشت و اهل حجاز بود اما در شهر ریاض مقیم بود. این جوان عربستانی اهل تسنن خالق صفحه "انقلاب حنین" در فیس بوک بود).
علاوه براین رژیم سعودی با دستگیر کردن بیش از هشتهزار نفر، زندانها را مملو از زندانیان سیاسی کرد؛ محمد صالح البجادی از موسسان جمعیت حقوق شهروندی و سیاسی ، مبارک بنزعیر وکیلی که پدر و برادرش سالهاست بدون تفهیم اتهامی در زندانند و جهاد خضر مبارز هفده سالهای که مدتهاست از او خبری در دست نیست، به زندان افتادند.
البته باید ذکر کرد که درخواست ها برای اصلاحات و تغییر در عربستان سعودی برمی گردد به سال 1992 زمانی که گروهی از علما یادداشتی با محتوای نصیحت به ملک فهد پادشاه سابق این کشور ارسال کردند اما دو انقلاب تونس و مصر در واقع یک منبع نیروی مضاعفی به درخواستهای اصلاحی در این کشور اعطا کرد. به گونه یی که در یک اقدام بی سابقه گروهی از فعالان سیاسی و اجتماعی تاسیس اولین حزب در پادشاهی عربستان را اعلام کردند. این اقدام، آشکارا قوانین مربوط به ممنوعیت فعالیت های سیاسی را به چالش کشید. البته 10 تن از موسسان این حزب بلافاصله بازداشت شدند. ناگفته نماند که درخواستها برای انجام اصلاحات و تغییردر عربستان منحصر به محافل مخالف دولت نبود بلکه این درخواستها به درون دربار سعودی نیز کشیده شد. تا جاییکه امیر ترکی الفیصل در کنفرانس اقتصادی جده خواستار انتخاب اعضای مجلس شوری به جای انتصاب ان توسط پادشاه شد.
اگرچه نظام آل سعود تلاش کرد با استفاده از طایفه ای کردن اعتراضات و برچسب خطر ایرانی مشروعیت خواست های مخالفان خود را سلب نماید اما حقیقتی که هر روز بیش از روزهای قبل آشکار می شد این بود که خشم مردمی تنها منحصر به مناطق شیعی نشین نمی شد بلکه دامنه آن به همه اقشار مردم عربستان سعودی گسترش یافت. خشم مردم عربستان ناشی از سرکوبهای سیاسی حکام ، شکست طرحهای توسعه در نتیجه فساد حاکمان، ناتوانی حکومت در انجام وظایف خود در قبال مردم و هزینه میلیاردها ریال سعودی برای خرید سلاح بود.
کافی است به حادثه جاری شدن سیل در شهر جده چه در سال 2009 و چه در سال 2011 بنگرید و زیانهای مالی و جانی این حادثه را در یکی از باستانی ترین شهر جهان در نتیجه اهمالکاری حکومت برشمارید تا دریابید که قربانی انزوا و نبود ساختار زیربنایی اساسی در پادشاهی عربستان سعودی فقط شیعیان نیستند بلکه دامنگیر اهل تسنن به عنوان اکثریت جمعیت این کشور نیز شده است.
شاید مقابله با مخالفان سیاسی برای نظام سعودی اسان باشد اما بدون شک مقابله با چالش های اجتماعی که این نظام را به محاصره خود در آورده بسیار دشوار خواهد بود.
مشکل اصلی عربستان
شاید سخن به گزاف نگفته باشم اگر بگویم منبع اصلی خطری که دربارحاکم بر عربستان را تهدید می کند موج جنبش نوخواهی است که تمامی جامعه عربستان را به تسخیر خود در اورده است. این نوخواهی نیز نتیجه افزایش آگاهی های عمومی از تحولات پیرامونی و جهانی، گسترش آموزش های عمومی ، تعداد دانشجویان تحصیل کرده در غرب به همراه رشد قارچ گونه فن آوریهای انترنتی و شبکه های اجتماعی و کانالهای ماهواره ای بوده است. عربستان تقریبا بیشترین نسبت استفاده از اینترنت را در بین کشورهای عربی منطقه به خود اختصاص داده است.
تمامی این موارد به همراه ثروت عظیم نفتی عربستان جامعه این کشور را از سبک یک زندگی ساده به یک جامعه دارای زندگی رفاهی و مصرف گرا طی دهه های اخیر تبدیل کرده است. مشکل اصلی در اتفاقات عربستان این است که تحولات سریعی ای که در ساختار جامعه این کشور رخ داده به همراه تغییردر حوزه فرهنگی نبوده است. همین امر باعث بروز شکاف گسترده ای در بین واقعیت بدنه جامعه و ایدئولوژی رسمی محافظه کاری شد که مشروعیت خود را از ائتلاف بین حکومت و موسسه علمای وهابی دارای تفسیرهای حنبلی افراطی بدست می آرود.
بدیهی است که این موضوع به معنای آن نبود که موسسه دینی می توانست امورات حکومت را مدیریت کند و یا جایگاهی در عرصه تصمیم سازی در کشور داشته باشد بلکه انان در واقع شبیه کارمندانی بودند که از حکومت حقوق دریافتمی کردند.
نقش این علما تنها منحصر می شد به مشروعیت دادن به تصمیماتی که پادشاه و اطرافیانش اتخاذ می کردند. که از جمله این نقش افرینی مربوط می شود به صدور فتوایی که مشروعیت می داد به قضیه "درخواست حمایت از کافر" زمانی که حکومت سعودی در استانه جنگ دوم خلیج (فارس) در سال 1991 از نیروهای امریکایی برای ورود به منطقه دعوت کرد.
در مقابل این وفاداری سیاسی به حکومت، دربار نیز دست علمای دینی هم ائتلاف با دربار را در قضایای اجتماعی باز گذاشت و در واقع نوعی اختیار نامحدود به آنها در کنترل رفتار افراد و جامعه به طور کلی اعطا کرد.
بدون شک جامعه زنان عربستان بیشترین خسارت را از ناحیه ائتلاف نامیمون بین حکومت و علمای درباری متحمل شدند.
در شرایطی که این علما عامدانه چشم خود را بر خروج حاکمان سیاسی از شرع اسلام و فسادهای مالی و همچنین سرسپردگی محض شان در برابر مطالبات آمریکاییان می بستند همزمان به ستیزه جویان حقوق زنان تبدیل شده بودند. به گونه یی که تمامی وقت خود را صرف ریزترین حیات زندگی انان کرده و به طور متوالی اقدام به صدور فتواهایی می کردند که منجر به محدودیت حرکتهای اجتماعی زنان می شد. فتواهایی که اغلب علمای مسلمانان را رد می کردند. آنان راازبدیهی ترین حقوقشان از رانندگی گرفته تا عقد قرار دادهای قانونی و درمانهای پزشکی بدون اجازه محروم می نمودند.
در اینجا نقل قول یکی از دوستان عربستانی خود را عینا نقل می کنم: " آه از این همه نفاق و دورویی! در شرایطی که به ما اجازه نمی دهند صورت هایمان را بدون پوشش قرار دهیم همزمان در قبال حضور صدها دختر عریان در اتاقهای دربار سعودی با پخش آهنگهای خاص سکوت کرده اند... چه ارزان دین را در استخدام پول درآورده اند.
در مقابله با وزش تند باد تغییری که منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا را درنوردیده است نظام سعودی اینک متوسل به دو سلاح شده است یکی مال و دیگری دین.
علاوه بر صدور فتاوای دینی ای که علمای دربارسعودی براساس ان قیام مردمی را حرام و ان را نوعی دعوت به فتنه انگیزی و تظاهر کنندگان را خروج کننده بر ولی امر و عصیانگر می داند حکومت نیز بسان گذشته دست بکار شده وهمزمان با بازگشت امیر عبدالله 87 ساله از سفردرمانی اش از آمریکا تلاش می کند با پول هنگفت اطاعت و فرمانبری رعیتش را ابتیاع نماید. شاه سعودی بلافاصله پس از بازگشت از آمریکا از اعطای کمک بلاعوض 129 میلیارد دلاری به مردم که رقمی معادل نصف درآمدهای نفتی عربستان در سال گذشته است خبر می دهد. براساس این بذل و بخشش 15 درصد به حقوق کارکنان دولت اضافه می شود ، بدهکاران وامهای دولتی و غیر دولتی بخشوده می شوند و از دانشجویان و افراد بیکار حمایت مالی می شود. البته نباید در این بین افزایش چند برابری بودجه مربوط به موسسات دینی همپیمان با دربار را فراموش کرد.
اما در سطح خارجی نظام سعودی براساس روابط ویژه اش با ایالات متحده آمریکا مبنی بر استمرار جریان نفت ، پمپاژمیلیاردها دلار به خزانه آمریکا از طریق عقد قرار دادهای تسلیحاتی بااین کشور در مقابل حمایت واشنگتن از آل سعود بنا نهاده شده است.
آیا این به معنای آن است که عربستان همچنان باید در گروه حاکمیت مطلق استبدادی بماند و این حکومت خالی از اندیشه شهروندی بوده و قدرت در آن در احتکار یک حاکم پیر و خانواده اش بماند؟.
پاسخ قطعا این خواهد بود " این وضعیت بدون شک استمرار نخواهد یافت زیرا عربستان پادشاهی خدا بر زمین نیست و این کشور از تغییرات مطلوب محلی و منطقه ای مستثنی نخواهد بود.
بنابراین سوالی که باقی می ماند قطعا این نیست که این تغییرات به عربستان می رسد یا خیر؟ بلکه سوال این است که " ماهیت، جهت و میزان این تغییر چگونه است؟.
* دختر راشد الغنوشی رییس جنبش النهضه تونس (پژوهشگر تونسی امور خاورمیانه و شمال آفریقا در دانشگاه لندن