واحد مرکزی خبر / پایگاه خبری البشیر در تحلیلی به قلم (مصطفی عیاط) نوشت: در دو ماه گذشته تلاش نافرجام کشورهای غربی برای بر اندازی نظام قذافی از قدرت، به منزله شکست برای آنان تلقی می شود.
در این تحلیل آمده است، از زمان آغاز انقلاب هفدهم فوریه لیبی تاکنون بیش از دو ماه می گذرد اما با وجود تمامی تلاش ها همچنان قذافی در راس رژیم قذافی باقی مانده است و این امر شکستی برای انقلابیون، اروپا ، آمریکا، ناتو و حتی اتحادیه عرب به شمار می آید. اتحادیه عرب که برای اولین بار در برابر یکی از اعضای خود(لیبی) موضع گیری کرد در عمل به این موضعگیری موفق نکرد و حتی دامنه ناکامی در برابر قذافی به سازمان ملل نیز رسیده است زیرا اختلاف اعضای این سازمان بین المللی آن را از اتخاذ یک موضع شفاف و کارآمد علیه رژیم قذافی که به حق یکی از سرکوبگرترین رژیم کنونی جهان است بازداشته است. البته در برابر این شکست ها مواضع قذافی را نباید پیروزی خواند زیرا خاندان و هواداران قذافی این روزها هیچ کاری جز آدمکشی و ویرانی انجام نمی دهند تا به مردم بفهمانندکه صبر در برابر ظلم هزینه ای به مراتب کمتر از انقلاب علیه ظلم دارد. قلمرو ظلم رژیم قذافی در لیبی تا حدی گسترده است که تلاش برای یافتن مکانی امن در این کشور نسبتا پهناور بی نتیجه است و در واقع اقدام نظامی کشورهای غربی به بهانه حمایت از مردم لیبی بیشتر به یک شوخی هزینه بر شبیه است ضمن اینکه قذافی با این جنایات کار را به جایی کشاند که هیچ کشوری حاضر نخواهد بود او را بدون مجازات رها کند چنانچه هیچ نظامی در لیبی حاضر نمی شود به کمتر از اعدام برای او راضی شود. قضیه لیبی تا حدی رنج آور بود که قلمرو گسترده ای از افکار عمومی جهان را به ضرورت دخالت نظامی در این کشور قانع ساخت تا از این منظر شاهد بزرگترین و مقبول ترین دخالت نظامی تاریخ سازمان ملل متحد در یک کشور عضو باشیم ، اما چرا با این حجم گسترده از تایید بین المللی ، این دخالت نظامی دستاوردی نداشت؟ چرا انقلابیون لیبی با این حجم حمایت بین المللی در وادار کردن قذافی به کناره گیری ناکام بوده اند؟ پاسخ به این دو پرسش نیازمند تامل در مواضع نیروهای عمل کننده در لیبی است، از یک سو انقلابیون که آغاز حرکتشان کاملا مسالمت آمیز بود چاره ای جز دست بردن به سلاح نداشتند زیرا رژیم سیاسی برای خاموش کردن صدای معترضان به سیاست سرزمین سوخته تمسک جست و با همه امکانات و تجهیزات برای کشتار مردم بپاخاست.
این مسئله برای کشورهای غربی هم مصداق دارد زیرا این کشورها اگردر دقایق آخرکه نظامیان و جیره خواران قذافی به نزدیکی شهر بنغازی رسیده بودند به کمتر از عملیات نظامی رضایت می دادند بدون شک یکی از بزرگترین جنایات تاریخ سازمان ملل در این شهر که مقر اصلی انقلابیون به شمار می آید اتفاق می افتاد وکسی که از امکانات نظامی قذافی آگاه است بدون شک این نظریه را تایید می کند. البته انقلابیون لیبی از دخالت نظامی غرب استفاده خوبی کردند زیرا در آغاز راه مواضع خود را در بنغازی مستحکم کردند و پس از آن حرکت به سمت غرب را آغاز نمودند ضمن اینکه در کنار تحرکات نظامی حرکت گسترده سیاسی را در داخل و خارج آغاز کردند که این امر به مقبولیت سیاسی آنان در جهان و در ادامه حمایت بیشتر از انقلابیون لیبی در مجامع بین المللی منجر شد اما در این میان بزرگترین ضعف آنان در امکانات نظامی بوده است. این ضعف برای انقلابیون کم تجربه ای که تنها در فکر اعتراضات مسالمت آمیز بودن اصلا قابل پیش بینی نبوده است اما مبارزه مسالمت آمیز به سرعت به مبارزه مسلحانه تبدیل شد با آنکه جهش از حرکت آرام به درگیری مسلحانه نیازمند زمان است چرا که آموزش نیروها یکی از اساسی ترین ابزار در این تحول به شمار می آید و این فرصت هیچگاه در اختیار انقلابیون نبود. شرط اساسی در تجهیز مناسب تسلیحاتی برای ورود به نبردی تقریبا برابر با نظامیان آموزش دیده و تا دندان مسلح، بهره مندی از امکانات مالی مناسب است تا ضمن بهره مند کردن مبارزان از حقوق رضایت بخش، تجهیزات لازم برای نبرد برای آنان فراهم شود حال آنکه این شرط هم برای انقلابیون لیبی مهیا نبوده است. یکی از اشتباهات انقلابیون لیبی این بود که توان قبایل مختلف هوادار رژیم را نادیده گرفته بودند، قبایلی که حدود پنج دهه با بهره مندی از امتیازات فراوان دولتی به ابزاری در دست معمر قذافی برای تداوم قدرت در کشور تبدیل شده اند. یکی از اهرم های موفقیت انقلابیون این بود که قبل از هر چیز با روسای چنین قبایلی وارد گفتگو شوند تا روسای این قبایل مطمئن شوند که تغییر رژیم در لیبی به معنی پایان راه برای این قبایل نیست. البته شیوه حکومت داری در لیبی به گونه ای بود که نه تنها قوانین بین المللی در آن جایگاهی ندارد بلکه حتی قانون داخلی نیز در بسیاری از بخش های جامعه اجرا نمی شود، این بی قانونی ها سبب شد تا قوانین قبیله ای و در ادامه افزایش تعصبات قبیله ای بر بسیاری از مناطق این کشور حاکم باشد. به نظر می رسد تداوم این روند سبب خواهد شد تا در آینده شکل گیری دادگاههای طایفه ای را در این کشور شاهد باشیم، مسئله ای که می تواند پس از سقوط قذافی قبایل مختلف لیبی را در برابر هم قرار دهد ضمن اینکه وجود چنین مسائلی سبب می شود قبایل مختلف چندان به هم اعتماد نداشته باشند. در ارزیابی ناکامی تلاش ها برای برکناری قذافی لیبی وقتی به عوامل موثر در حوزه بین الملل می رسیم قبل از هر چیز اختلاف کشورهای عمل کننده در لیبی نظرها را جلب می کند. در کنار فرانسه و انگلیس که به نوعی برای شکل گیری ائتلاف غربی علیه لیبی نقش اساسی داشتند آلمانی قرار دارد که به طور کلی مخالف اقدام نظامی بوده است یا آنکه روسیه برای موافقت با هجوم به لیبی شرایط خاصی تعیین کرد و ایتالیا نیز همراهی خود را با غرب تا مدتها به فاصله گرفتن از عملیات مستقیم نظامی مشروط نمود. چنین اختلافاتی موضع اتحادیه اروپا را در موضوع لیبی تضعیف کرد با آنکه لیبی نه تنها در بخش مبارزه با مهاجران غیر قانونی بلکه از نظر تامین انرژی کشوری موثر و مهم برای اروپا به شمار می آید. ضعف موضع اروپا به مرور زمان با مواجه شدن ایتالیا با موج مهاجرن غیر قانونی بیشترشد زیرا این کشور برای مبارزه با این پدیده به اتحادیه اروپا مراجعه کرد تا این موضوع درهای جدیدی از اختلافات را میان اعضای اتحادیه اروپا باز کند، اختلافاتی که می رفت تا توافقنامه شینگن را با خطر جدی مواجه سازد. این اختلافات با توجه به عضویت بسیاری از کشورهای اروپا در ناتو موضع این سازمان نظامی را نیز تضعیف کرد در شرایطی که این سازمان فرماندهی عملیات علیه لیبی را بر عهده دارد. مشکل دیگر در لیبی این بود که وقتی جنگنده های ناتو به جای بمباران نظامیان قذافی، انقلابیون را بمباران کردند میان انقلابیون و نیروهای غربی نوعی بی اعتمادی ایجاد شد و این امر سبب شد تا برخی بر این باور باشند که ناتوی بدون آمریکا سودی برای انقلابیون لیبی نخواهد داشت. نکته دیگری که دامنه اختلافات در اروپا را آشکار تر ساخت تداوم بحث ضرورت مسلح ساختن انقلابیون لیبی است مبحثی که انقلابیون دوست داشتند نتیجه اش برای آنان مثبت باشد اما آخرین نتیجه آن برای انقلابیون این بود که فرانسه، ایتالیا و انگلیس به جای اسلحه مستشاران نظامی برای انقلابیون اعزام کنند مسئله ای که انقلابیون چندان بدان محتاج نیستند زیرا در میان خود افسران با تجربه نظامی را دارند. اعزام مستشاران نظامی می تواند به وسیله ای برای افزایش بی اعتمادی میان انقلابیون و غرب تعبیر گردد زیرا برخی از انقلابیون چنین تصمیمی را اینگونه تعبیر می کنند که ارسال این نیروها قبل از آنکه هدفش آموزش نیروهای انقلابی باشد بدین منظور است که غرب می خواهد مطمئن شود که نیروهای القاعده در میان انقلابیون حضور ندارند. در این بحبوحه مواضع آمریکا در عملیات علیه لیبی را نیز باید تا حد زیادی وابسته به اوضاع داخلی این کشور ارتباط داد، وقتی انقلابیون یکی پس از دیگری شهرهای لیبی را از تسلط نظامیان قذافی خارج می کردند کاخ سفید با استقبال از عملیات نظامی غرب در لیبی فرماندهی آن را بر عهده گرفت تا با سقوط قذافی از این دستاورد در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری به نفع اوباما بهره بگیرد اما وقتی عملیات علیه نظامیان قذافی به مناطق مسکونی رسید و پیچیده شد شرایط برای آمریکا نیز دشوار گردید و این کشور در پی بهانه جویی بر آمد.
آمریکا به این درک رسیده بود که عملیات در مناطق پر از سکنه سبب می شود تا حضور نظامی غرب در لیبی فرسایشی شود و این امر به زیان کاخ سفید خواهد بود ضمن اینکه در شرایط دشوار مالی آمریکا هزینه های هنگفتی را بر این کشور تحمیل خواهد کرد و این امر می تواند کاملا پیش بینی های گذشته دولت اوباما را معکوس کند چنانچه جمهوریخواهان کنگره تلاش برای بهره برداری از این مشکل را آغاز کرده بودند. هر چند آمریکا در افغانستان حال و روز خوشی ندارد و سابقه دخالت نافرجامش در سومالی نیز هنوز از اذهان مردم این کشور پاک نشده است اما دولت آمریکا پس از تحلیل اوضاع لیبی به این نتیجه رسید که این بار در برابر دیوانه ای قرار دارد که برای به چالش کشیدن دولت آمریکا دست به هر کاری خواهد زد و مهم تر اینکه برای انجام دیوانگی هایش پول و مزدورکافی در اختیار دارد در نتیجه پیش بینی حرکات این دیوانه برای هر کسی دشوار است. هر چند برخی از کشورهای عربی نیز از ائتلاف غرب علیه لیبی حمایت کردند اما به مرور زمان مشخص شد اعراب در ائتلاف بین المللی علیه رژیم قذافی تنها سیاهی لشگرند و این حمایت به کشورهایی چون قطر، امارات و اردن محدود می شود در نتیجه کشورهای موثر عرب از آن فاصله دارند. با توجه به آنچه گفته شد باید هوشیار بود و اجازه نداد در کنار این تضادها و اختلافات، پس از فروپاشی دولت مرکزی در لیبی این کشور به یک سومالی دیگر در آفریقا تبدیل شود زیرا ادامه این روند می تواند سبب شود تا هر قبیله ای در لیبی بخشی از کشور را به دست بگیرد و با تشکیل شبه نظامیان بر آن بخش حکومت کند.