دکتر حسن بهشتی پور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل روسیه در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی معتقد است در میان روسها نوعی اختلاف نظر درباره موضع این کشور در قبال لیبی وجود دارد، البته نباید این نکته را نادیده گرفت که روسیه درباره از دست دادن منافعش در لیبی هم نگرانیهایی دارد
دیپلماسی ایرانی: سیاست روسیه در قابل لیبی از ابتدا هم تحت تاثیر اختلافات نخست وزیر و رئیس جمهور بود. پوتین معتقد بوده که اساسا روسیه میباید قطعنامه 1973 را وتو میکرد. در حالی که آقای مدودف صراحتا اعلام کرد که موضع روسیه، هماهنگی و همکاری با صحنه بین الملل است و روسیه نمیتواند کشته شدن مردم کشوری را به دست حکومت همان کشور را تایید کند.
اما تفاوت موضع روسیه با موضع امریکا و انگلیس و فرانسه در این موضوع بود که روسیه قائل به اقدام نظامی بود ولی در چارچوبی که محدود به حملات هوایی به مواضع نظامیان باشد. در حالی که اروپاییها به سمت سقوط قذافی به هر قیمتی حرکت کردند. اما به این دلیل که در قطعنامه به صراحت به این نکته اشاره شده است که نباید مداخله نظامی در لیبی انجام شود، اروپاییها نیروهایی را به بهانه آموزش و در چارچوب نیروهای آموزشی به بنغازی اعزام کردند تا نیروهای مخالفان را آموزش دهند. در حالی که معلوم بود که این نیروها عملیات اطلاعاتی و امنیتی هم خواهند کرد.
در این شرایط روسیه دید که هم اقدام نظامی انجام شده و افرادی به لیبی اعزام شده اند و هم این که حمله به مراکز غیرنظامی شدت گرفت. حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی به باب العزیزیه و منزل و محل کار قذافی موجب نگرانی روسیه شد. بنابراین روسیه اعلام کرد که این اقدامات ناقض قطعنامه 1973 میداند. به این دلیل که اهداف جدیدی که توسط ناتو و هواپیماهای بدون سرنشین امریکا مورد حمله قرار گرفته است، مراکز نظامی نیست، بلکه مراکز فرماندهی و سیاسی لیبی است.
از طرف دیگر، روسیه فکر میکند، کسانی که در بنغازی هستند و مخالفان آقای قذافی را تشکیل میدهند، به فرانسویها و ایتالیاییها و امریکاییها نزدیک هستند. این باعث میشود که روسیه تصور کند معادلات قبلی که با لیبی و آقای قذافی داشته و منافع این کشور در لیبی در معرض خطر قرار گرفته است.
البته فرانسویها و انگلیسیها و ایتالیاییها هم با قذافی قراردادهای بزرگ نفتی داشته اند و طی چند ساله گذشته سعی کرده بودند روابط غرب با لیبی را به دلیل منافع نفتی بهبود ببخشند. استنباط روسیه این است که در این تغییر و تحولات سر روسیه بی کلاه خواهد ماند و غربیها هستند که با دولت جدید زد و بند میکنند.
به نظر میرسد این اعلام نارضایتیها به این دلیل است که میدانند در معادلات جدید این غربیها هستند که معادلات را به سمتی هدایت میکنند که اگر قذافی سقوط کرد، فضا به سمت تثبیت موقعیت طرفداران غرب حرکت کند و نه کسانی که با روسیه هم همکاری میکنند.
این سخن پوتین که گفته است غربیها به دلیل منافع نفتی به لیبی حمله کرده اند، از جهتی درست است. بعد از آن که قذافی حاضر شد خسارت حادثه لاکربی را بپردازد، در سالهای اخیر شرکتهای نفتی بزرگ انگلیسی مانند برتیش پترولیوم قراردادهای نفتی کلانی با قذافی منعقد کردند. ایتالیاییها از قبل و حتی قبل از زمانی که قذافی همه مراکز اتمیخود را به غرب تحویل داد و به امریکاییها رسما اعلام کرد که لیبی حاضر است تمام مراکز هسته ای خود را تعطیل کند، روابط گسترده ای با لیبی داشتند. البته بعد از این اتفاق هم ایتالیا اولین دولتی بود که یکی از مقامات خود را به لیبی فرستاد و باب رفت و آمد دیپلماتیک را باز کرد.
اما روسیه هم قراردادهای بزرگی با لیبی دارد. همکاریهای نفتی، همکاریهای نظامی و دفاعی لیبی با روسیه بسیار گسترده بوده است. بنابراین روسیه هم در بعد اقتصادی و هم در بعد نظامی در لیبی منافع دارد. اما در حال حاضر روسها به مخالفان قذافی چندان اعتماد ندارند و مطمئن نیستند که در دولت آینده لیبی هم همین نفوذ را خواهند داشت یا نه. بنابراین احتمالا پیش بینی روسها این است که در آینده، این بیشتر غربیها هستند که میتوانند با دولت جانشین آقای قذافی همکاری کنند.
اما باز هم نباید این نکته را از یاد برد که در داخل روسیه هم نسبت به نوع موضع گیری درباره لیبی اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر میتواند در صحنه بین المللی این گونه ارزیابی شود که روسیه درباره موضع خود در بحران لیبی دودل است و تردید دارد.