بررسی استراتژیک - کیهان/ انتظار می رود که در آینده نزدیک، جریان های اسلامی همچون جنبش اخوان المسلمین در میان هزاران نفر از طلاب، کارشناسان و استادان الازهر پایگاه مستحکمی داشته باشد. ادامه روند این همگرایی، جذب بیش از پیش طلاب الازهر از سوی اخوان و دیگر احزاب و جریانات اسلامی را در پی خواهد داشت.
دانشگاه الازهر به عنوان یکی از عالی ترین نهادهای مذهبی اهل سنت پس از انقلاب مصر شاهد دو رویداد بسیار مهم بود. یکی دیدار “محمدمهدی عاکف ” و “محمد بدیع ” از رهبران جنبش اخوان المسلمین با “احمد الطیب ” شیخ الازهر در شهر قاهره، و دیگری تظاهرات هزاران نفری طلاب و استادان برای غیردولتی شدن مقام شیخ الازهر و بازنگری در نقش و جایگاه سیاسی اجتماعی آن به مثابه نهادی مستقل بود.این دو رویداد را همزمان با دیگر تحولات سیاسی پس از انقلاب، می توان سر آغاز دوره جدیدی از نقش آفرینی و تعاملات نهادهای مذهبی در جامعه مصر ارزیابی کرد. دیدار رهبران اخوان المسلمین و الازهر به ویژه از آن رو دارای اهمیت است که آنها طی سالیان گذشته همواره فرآیندی تقابلی را در قبال یکدیگر دنبال می کرده اند.ادامه…
بررسی تاریخی تعامل و همگرایی حکومت و الازهر در مصر نشان می دهد که این نهاد اسلامی از سال ۱۹۶۱ و در زمان حکومت جمال عبدالناصر و انور سادات همواره به عنوان نهادی دولتی عمل می کرده است. این وضعیت در زمان حسنی مبارک کمی شدت یافته و وی در تلاش برای مبارزه با اخوان المسلمین و دیگر گروه های اسلامی، از علمای الازهر می خواسته تا علیه فعالان اخوان جبهه گیری کرده و بیانیه صادر کنند و به مبارزه دولت علیه این جنبش مشروعیت دهند. بر این اساس الازهر در فرآیند همگرایی با دولت، به نوعی این وظیفه را برعهده داشت تا مخالفین حکومت را محکوم کند.
به طور مثال، در جریان مبارزه دولت و اخوان در ۱۹۵۴ شاهد آن بودیم که علمای الازهر طرف دولت را گرفتند و کتاب “الاعلان ” سیدقطب را مکروه اعلام کردند. تقابل با گروه های اسلامگرا، به ویژه از آنجا شدت گرفت که علمای الازهر به اقدام انور سادات مبنی بر امضای پیمان صلح کمپ دیوید با رژیم صهیونیستی مشروعیت دادند و این در حالی بود که الازهر پیش از این در سال ۱۹۵۶ صلح با اسرائیل را محکوم کرده بود.
استقلال یا وابسته بودن الازهر طی سالیان گذشته همواره از مسائل و دغدغه هایی بود که به شدت از سوی بسیاری از استادان و دانشجویان این نهاد مورد توجه قرار گرفت. هر چند ریشه ها و بنیان های فقه سیاسی اهل سنت اساساً بر همگرایی با حکومت و در نتیجه وابستگی به حاکمیت در طول تاریخ شکل گرفته، اما تجربه تاریخی حداقل در مورد الازهر نشان داده که در برخی مقاطع و در قبال رویدادهای سیاسی- اجتماعی مصر به ویژه در مبارزات ضداستعماری، اعتبار و سابقه درخشانی داشته است.
بزرگانی همچون “احمد عرابی “، “سعد زغلول “، “محمد عبده “، سیدجمال الدین اسدآبادی و علامه “شرقاوی ” همگی افرادی بودند که امروزه از آنان به عنوان افتخارات جاودانه الازهر یاد می شود. به طور مثال، نقش “عبدالله شرقاوی ” شیخ الازهر در پی تجاوز سپاه فرانسه به مصر در ۱۷۹۸ که به مقاومت در برابر اشغالگران فرانسه فتوا داد و ناپلئون نیز الازهر را به توپ بست و شرقاوی و همکارانش را بازداشت و عده ای را تیرباران کرد ، همواره در خاطره طرفداران الازهر امروز نقش قهرمانانه و تاثیرگذاری را برای الازهر به تصویر می کشد.
الازهر طی قرون و اعصار متمادی دچار تغییرات و تحولات بزرگی شده که در ابعاد گوناگون، فراز و نشیب های گسترده ای را تجربه کرده است. الازهر علاوه بر آنکه در تکوین شخصیت مصری ها سهیم بوده، در دفاع از حقوق آنها و تحریک علیه حکام ظالم و استعمارگران نقش ویژه ای ایفا کرده است.
در تبیین رابطه الازهر و دولت در مصر پیش از انقلاب ۲۵ ژانویه دو مسئله وجود دارد: یکی اینکه دولت همواره بر تعیین و انتصاب شیخ الازهر از سوی حاکمیت تاکید داشت و ترکیب شورای عالی الازهر نیز به گونه ای شکل گرفته بود که کنترل این نهاد خواه ناخواه در انحصار حکومت قرار گیرد. دوم آنکه دولت همواره در تلاش بود تا یک مفتی میانه رو و البته در راستای اهداف و سیاست های خود را برای ریاست الازهر تعیین کند.
انتصاب دکتر “محمد طنطاوی ” به عنوان شیخ الازهر پس از درگذشت “جادالحق ” در ۱۹۹۶ به خوبی مؤید این مطلب است. طنطاوی همانگونه که انتظار می رفت هماهنگ با سیاست های دولت و مغایر با سیاست های قبلی الازهر عمل کرد. از موضعگیری های طنطاوی در قبال محاصره نوار غزه و شیوه رفتاری وی با مقامات صهیونیست گرفته تا مسئله حجاب دانشجویان مصری، به حدی برای این نهاد با سابقه مذهبی نامتعارف بود که حتی اعتراضات گسترده و شکاف در میان نخبگان الازهر را در پی داشت.
آنچه هم اکنون و با ادامه روند بیداری انقلابی مردم مصر و موضعگیری اخیر شیخ الازهر در به چالش کشیدن اسرائیل به عنوان رژیمی تروریست و ناقض اصلی حقوق بشر در جهان شایان توجه است، مسئله ای است که حتی پیش از این و در دوره حکومت مبارک نیز مطرح بوده و آن همگرایی ایدئولوژیک جریانات اسلامگرا و الازهر در مصر است.
انتظار می رود که در آینده نزدیک، جریان های اسلامی همچون جنبش اخوان المسلمین در میان هزاران نفر از طلاب، کارشناسان و استادان الازهر پایگاه مستحکمی داشته باشد. ادامه روند این همگرایی، جذب بیش از پیش طلاب الازهر از سوی اخوان و دیگر احزاب و جریانات اسلامی را در پی خواهد داشت. طرفداران الازهر هم نشان داده اند که نسبت به نزدیک شدن به اسلامگرایان بی علاقه نیستند و امروز بیش از همیشه نسبت به شعار “اسلام راه حل است ” به مثابه فرآیندی برای تبلور دوباره اسلام سیاسی در این نهاد اسلامی ابراز تمایل می کنند.
درست مدتی قبل از سرنگونی مبارک بود که ۱۴ نفر از استادان الازهر در جریان گردهمایی اعضای اخوان بازداشت شدند، به باور بسیاری از ناظران سیاسی اگر ائتلاف و اتحاد بین الازهر و اخوان المسلمین، قوت بیشتری بگیرد اسلامگرایی در صحنه سیاسی مصر به نیرویی موثر و در عین حال تعیین کننده تبدیل خواهد شد.