خبرگزاري فارس: انديشمند برجسته مصري انقلابهاي منطقه را نوعي خيزش و بيداري مردمي دانست و گفت: جريان ميانهروي عربي (محور اعتدال متحد غرب) براي هميشه تمام شده است.
به گزارش فارس،فهمي هويدي در گفتوگوي تفصيلي با مركز اطلاع رساني فلسطين به بررسي انقلاب مصر و انقلابهاي منطقه، مسائل مربوط به فلسطين و رژيم صهيونيستي پرداخته است.
به عقيده وي، جريان ميانه روي عربي (محور اعتدال عربي همسو و متحد غرب) ديگر تمام شده است و چيزي بدين نام نداريم. رژيم سابق مصر محور اين جريان بود و پس از فروپاشي آن، ديگر محور و جرياني بدين نام نداريم.
اين انديشمند مصري درباره مسير حركت بهار عربي نيز گفت كه اين مساله به تعاملات و عوامل مختلفي بستگي دارد. تاكنون سرنوشت بحران هاي يمن و ليبي مشخص نشده است و در اردن و مراكش نيز درباره اصلاحات سخن مي گويند و تحركاتي نيز در الجزائر صورت مي گيرد. به اعتقاد من نوعي بيداري عربي در حال شكل گيري است.
* در سالروز فاجعه فلسطين و به ويژه در سايه انقلابهاي عربي و سقوط برخي رژيمهاي همپيمان رژيم صهيونيستي، آينده منطقه و اين رژيم را چگونه ميبينيد؟
ـ شايد صحبت درباره آينده زود باشد، اما ما ميتوانيم درباره دو مسئله به صورت مشخص اظهار نظر كنيم؛ نخست اينكه در حال حاضر نداي ملتهاي عربي پس از سالها خاموشي، به شدت بلند شده است و زماني كه صداي ملتها بلند ميشود به معناي آغاز تغييرات مهم در خاورميانه است. بدون مبالغه بايد بگويم كه چنين اتفاقي ميتواند دليل كافي اطمينانبخشي درباره آينده باشد؛ چرا كه وقتي ملتهاي ما تحت سلطه برخي رژيمها و حكام باشند، صرفنظر از اينكه اكثر اين حكام نماينده اراده و خواست ملتهاي خود نيستند، سرنوشت ملتها در دست اين حكام بود، اما مسئله دوم اينكه "اسرائيل " در حال حاضر در موضع انفعال و دفاع و نگراني قرار گرفته است و تمامي تحولات راهبردي عليه آن رقم ميخورد و در حقيقت بازنده اصلي اين تحولات است. در درجه نخست، ايران قبل از 30 سال پيش از منظومه استراتژيك حامي رژيم صهيونيستي جدا شد و امروز تا حدي تركيه نيز از اين رژيم فاصله گرفته است و در سوي ديگر ميدان، رژيم حامي و همپيمان رژيم صهيونيستي در مصر سرنگون شده است. اهميت تحولات مصر از آن روست كه مهمترين تغيير و تحول اساسي است كه در مجاورت و نزديكي رژيم صهيونيستي رقم خورده است؛ برخلاف ايران كه فاصله جغرافيايي زيادي با اين رژيم دارد. جداي از اين، اسرائيل امروز در موضع نگراني و بيثباتي قرار گرفته است و صهيونيستها اعلام كردهاند كه در استراتژي خود بازنگري خواهند كرد؛ چرا كه ديگر اوضاع در مقايسه با گذشته فرق كرده است و "انور ساداتي " كه توافقنامه صلح با صهيونيست ها را امضا كرد و "حسني مبارك " كه طي حكومت 30 ساله خود از آنها حمايت ميكرد، ديگر در صحنه حضور ندارند و در نتيجه ميتوان گفت كه مصر، مصر سابق نيست و سياستمداران صهيونيستي به خوبي از حجم تغيير و تحولات در منطقه و به ويژه در كشورهاي اطراف خود اطلاع دارند و از همين رو، در انديشه تغيير راهبردهاي خود هستند و شايد بتوان گفت كه جهان عرب يك انتفاضه مردمي را تجربه ميكند و حال سوال اين است كه آيا اين انتفاضه عربي راه را براي وقوع انتفاضه سوم فلسطين باز خواهد كرد يا نه؟ برخي پيشبينيها حاكي از اين است كه فلسطين در مرحله آينده دستخوش اين تغييرات خواهد شد و از ناحيه عملي و راهبردي، اسرائيل در وضعيت بسيار سخت قرار گرفته است و سيري قهقرايي را تجربه ميكند و همه اينها به نفع مسئله فلسطين است.
* رژيم صهيونيستي در سالگرد فاجعه فلسطين جنايت بزرگي را در حق تظاهركنندگان فلسطيني و عرب مرتكب شد. اين اقدام رژيم صهيونيستي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا اين مسئله نشانگر نگراني و دلهره رژيم صهيونيستي است؟
ـ مطمئنا همان طوري كه گفتيد اسرائيل از عدم آرامش و ثبات رنج ميبرد؛ چرا كه تمامي معادلات استراتژيك آن در حال تغيير است و خودشان هم به اين مسئله اعتراف دارند. درباره موضوع برنامهريزي براي حمله به ايران نيز گفتهاند: بايد اين مسئله را به تعويق انداخت؛ چرا كه به نظر ميرسد جبهه مصر آرام نباشد و بايد يك بازنگري اساسي در اين استراتژي خود داشته باشيم. از سوي ديگر، رژيم صهيونيستي در درون خود احساس ترس و نگراني ميكند و در برآورد خود از تغييرات جديد در منطقه اشتباه كرده است، اين مسئله باعث شده است كه برخي طرفها در داخل اسرائيل خواستار توافق با فلسطينيان قبل از وقوع تحولاتي هستند كه ميتواند تبعات و پيامدهاي ناخوشايندي براي اين رژيم به دنبال داشته باشد. آنها در عين حال، با به راه انداختن كشتار در سالگرد فاجعه اشغال فلسطين تلويحا بر اين نكته تاكيد كردند كه موضع و واكنش طرف عربي بيارزش است و در حقيقت با اين كار خود ميخواستند واكنش جهان عرب را در سايه تحولات جديد بيازمايند و بگويند كه ما اين كار را ميكنيم، شما چكار ميكنيد؟ اين بهترين موقع است كه طرف عربي پاسخ مناسبي به اسرائيل بدهد.
*به اهميت مصر به عنوان همسايه فلسطين اشغالي اشاره كرديد. به نظر شما روابط مصر با اين رژيم در آينده چگونه خواهد بود؟
ـ اين مسئله پيچيده است و نياز به زمان دارد. تحولات جهان عرب از دو لحاظ باعث نگراني رژيم صهيونيستي و غرب ميشود: نخست به خاطر منافع نفتي و غيره غرب و آمريكا و دوم تحولات مربوط به رژيم صهيونيستي. از همين لحاظ نياز به صبر طولاني و استراتژي طولاني مدت دارد و الان مسئله اين نيست كه مصر چه تغييري در معاهده صلح صورت خواهد داد، بلكه مسئله قدرت و اقتدار مصر است كه به آن امكان ميدهد جلوي سلطهجوييهاي رژيم صهيونيستي را گرفته و در شروط حاكم بر مناسبات ميان دو طرف بازنگري كند. امروز مسئله بازنگري در مسئله فروش گاز مصر به رژيم صهيونيستي و قيمت آن مطرح است كه در گذشته به نوعي مخفي مانده بود. آيا اين مسئله ميتواند منجر به تعليق توافقنامه صلح شود يا نه؟ سوالات زيادي درباره روابط مصر با رژيم صهيونيستي در آينده مطرح است. "نبيل العربي " قبل از انتخاب به سمت وزير امور خارجه، طي مقالهاي خاطر نشان كرده بود كه ما بايد در توافقنامه صلح بازنگري داشته باشيم. اما تفاوت زيادي ميان آرزوهاي وي و قدرت عملي مصر براي تحقق اين آرزوها وجود دارد؛ به ويژه كه در عرصه عمل بايد با آمريكا و ائتلاف غربي و كميته چهارجانبه بين المللي مواجه شد. انقلاب مصر نيازمند اين است كه اولا جايگاه خود را تقويت كند. انقلاب مصر امروزه با مشكلات امنيتي و اقتصادي مواجه است و از سوي ديگر، در حال ساماندهي به اوضاع داخلي مصر است تا بعدا در روابط خارجي خود بازنگري كند و مشخص شود كه در چه جبههاي قرار ميگيرد و چه موضعي در قبال ايران و تركيه خواهد داشت؟ آيا مصر در حال حاضر ميتواند چنين رويارويي را مديريت كند؟ ما الان نميخواهيم از رويارويي نظامي صحبت كنيم، اما حداقل بايد در رويارويي سياسي، فشاري را عليه رژيم صهيونيستي اعمال كند كه بتواند آنرا وادار به امتيازدهي در زمينه امنيت فلسطين و يا جهان عرب بكند. حداقل يك سري توافقنامههايي هست كه مصر به آنها پايبند است، اما رژيم صهيونيستي به تعهدات خود در قبال آنها عمل نميكند و اين فشارها ميتواند تل آويو را وادار به اجراي اين تعهدات خود بكند و اينها خواستههاي بحقي است. اسرائيل به آن بخش از مفاد پيمان كامپ ديويد كه شايد نفعي براي مصر داشته باشد، عمل نميكند و انسان زماني كه ميخواهد در مقابل يك دشمن قرار بگيرد، بايد تا حدودي از آمادگي فكري و جسمي برخوردار باشد و اقدام به تجهيز قواي خود بكند. اكنون سؤال اين است كه سوريه چه موقعيتي در اين برهه دارد؟ سوريه امروز درگير مشكلات داخلي است. ما ميخواهيم بگوييم كه مصر تغيير كرده است و ديگر آن همپيمان مطمئن اسرائيل نيست. مصر خواستههايي دارد كه از آغاز اصلاح مفاد توافقنامه فروش گاز گرفته تا توافقنامه كامپ ديويد را شامل ميشود و همه اينها منوط به برگهاي برندهاي است كه قاهره در دست دارد. انقلابي كه سه ماه از عمر آن نميگذرد نميتواند وارد درگيري و رويارويي شود. اسرائيل از طريق مزدوران خود و برانگيختن فتنههاي داخلي ميان مسلمانان و قبطيها و تخريب ساختار اقتصادي، مصر را نابود كرد و انقلابيون مصر ميدانند كه چه ميخواهند و در مقابل اسرائيل هم ميداند كه مصر تغيير كرده است.
* شما معتقديد كه اسرائيل عامل درگيريها و اختلافات مذهبي در مصر است؟
بله، اسرائيل است كه دست به اين كارها ميزند و عملا اقدامات زيادي در اين زمينه انجام داده است. در حال حاضر، اولويت انقلابيون مصري تقويت جبهه داخلي است و اين مسئلهاي است كه رهبران فلسطيني هم به آن اشاره كردهاند؛ به طوري كه مصر تلاش ميكند جبهه داخلي خود را تقويت و از امنيت ملي خود دفاع كند و اين در حالي است كه قبلا از امنيت ملي اسرائيل دفاع مي كرد. انقلاب مصر، مساله گذرگاهها و آشتي ملي گروههاي فلسطيني را مسئوليت بعدي خود مي داند و البته اينها مسائل سادهاي است و مسائل مهمتري نيز وجود دارد كه برخي از آنها جزء مسائل راهبردي به شمار مي روند و برخي ديگر جزء مسائل موقتي و به اصطلاح تاكتيكي. امروزه مصر بايد بر اساس قدرت و اقتدار خود حركت كند.
* انقلاب مصر تنها متعلق به خود مصريها نيست، بلكه به اقتضاي تاريخ و جغرافياي اين كشور در جهان عرب و اسلام، مصر مورد توجه تمامي مسلمانان و عربهاست. ديدگاه شما نسبت به آينده انقلاب مصر و تاثير آن بر روي مسائل اسلامي و در راس آن مساله فلسطين چيست؟ مهمترين خطرهايي كه انقلاب مصر را تهديد ميكند، كدامند؟
مصر در حال حاضر وضعيت و مسئوليت هاي خودش را مي داند و من اينجا در ايران و جاهاي ديگر تاكيد كرده ام كه مصر تنها يك كشور به شمار نمي رود، بلكه همسنگر امت است؛ چرا كه وقتي مصر قيام كرد، كل امت به پا خواست و زماني هم كه در گذشته شكست خورد، كل امت شكست خورد. هم ما و هم آنها اين را خوب ميدانيم. يكي از مهمترين چالش هاي انقلاب مصر، امنيت و آرامش و اقتصاد است. امنيت و آرامش دو روي يك سكه هستند و بقاياي رژيم سابق و دشمنان مصر تلاش زيادي مي كنند كه اين كشور روي امنيت و آرامش به خود نبيند و از همين رو، احتمال مي رود كه مصر درگير اعتصاب ها و فتنه هاي مذهبي شود و اعتصاب ها بدين معناست كه خبري از گردشگري و سرمايه گذاري هاي خارجي جديد نخواهد بود و در صورت نبود امنيت، كارخانه ها تعطيل خواهند شد. ما نياز به اتخاذ يك سري اقدامات داريم؛ به ويژه كه بيش از 100 روز از عمر انقلاب مصر نگذشته است. اين بخشي از مساله است و بخش ديگر آن اينكه رژيم سابق به اين راحتي تسليم نمي شود و سعي در ايجاد هرج و مرج دارد تا مردم را متقاعد كند كه در زمان حضور آن در راس قدرت، مصر از امنيت بيشتري برخوردار بود. در حال حاضر مصر ماهيانه بيش از سه ميليارد دلار خسارت مي بيند و چالش ديگر به اقتصاد مربوط مي شود كه بايد تقويت شده و توسعه پيدا كند.
در حال حاضر، صادرات متوقف شده و توليد كاهش يافته است. مسائل زيادي است كه بايد كنترل شوند. يكي از مشكلات انقلاب مصر اين است كه ملتي كه دست به اين قيام زدند، مي دانند كه با چه مسائلي مخالف هستند، اما نمي دانند كه با چه مسائلي موافق هستند. ملت مخالف ظلم ، ستم و شكنجه و انحصار قدرت و تقلب در انتخابات و برخي مسائل ديگر هستند. اما سوال اين است كه طرفدار چه چيزي هستند؟ نمي توان از ميليون ها مصري نظرخواهي كرد كه چه خواسته هايي دارند؟ در نتيجه ما نيازمند ساماندهي به وضعيت اجماع ملي و تجسيم اهداف انقلاب و مشخص كردن رهبر و سردمدار اين انقلاب هستيم. انقلاب مصر فاقد اين ويژگي است و رهبر و پرچمداري ندارد؛ برخلاف انقلاب ايران كه امام خميني (ره) رهبري آنرا بر عهده داشت و برنامه مشخصي را در پيش گرفته بود. ما با ارتش بدون فرمانده مواجه هستيم و نيازمند فرمانده هستيم و اين فرمانده مي تواند اجماع ملي و گروهي از نخبگان باشد و يا يك گروه سياسي رهبري اين انقلاب را به دست بگيرد. اينها چالش هاي امنيتي و اقتصادي مصر جديد است. ساختار سياسي رهبري اين انقلاب را تشكيل مي دهد؛ به طوري كه الان، ارتش فرماندهي و رهبري انقلاب را به دست ندارد، بلكه نگهبان آن است. در جوامع ديگر، اين ارتش است كه كودتا مي كند و رهبري جامعه را به دست مي گيرد، اما در مصر عكس اين مساله اتفاق افتاد؛ جامعه اي كه خود قيام كرد و ارتش را به كمك فراخواند. ارتش مصر نگهبان انقلاب و نه عامل آن است. اين مسائل نياز به زمان دارند.
* به عوامل داخلي كه انقلاب مصر را تهديد مي كند، اشاره كرديد. اما چالش ها و عوامل خارجي تهديد كننده انقلاب مصر كدام است؟
عوامل خارجي همان فشارهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي است كه از تحولات مصر شوكه شده اند. ما نميدانيم كه آيا سادات تعهداتي سري به صهيونيست ها داده است يا نه؟ و آيا آمريكا در قبال حوادث آتي بي تفاوت خواهد ماند؟ آمريكا به خوبي مي داند كه ملي گرايي در مصر و هيچكدام از كشورهاي ديگر عربي به نفع سلطه جويي هاي آمريكا و اسرائيل در منطقه نيست. پس چه موضعي در قبال تعامل با مصر اتخاذ مي كند؟ بي شك كاخ سفيد با استفاده از برگ هاي برنده خود مانند كمك هاي مالي و تسليحاتي و استفاده از گروه هاي داخلي مصر سعي در اعلام حمايت از دموكراسي در مصر خواهد داشت؛ البته مشروط به اينكه اين دموكراسي با منافع آن تعارض نداشته باشد كه اگر هم چنين مساله اي تحقق پيدا كند، دموكراسي مورد نظر با مقتضيات موضع ملي مصر همخواني و تطابق نخواهد داشت. هم طرف آمريكايي و هم ما با معادله سختي مواجه هستيم و نمي دانيم چطور دموكراسي را پياده كنيم كه تحت سلطه آمريكا نباشد و تسليم فشارها و خواسته هاي آن نشود و اين به معناي آغاز جنگ سرد سياسي با آمريكاست. به نظر من، اين مهم جز از طريق قدرت و اقتدار جامعه مصري و انتخابات و تاسيس نهادهاي دولتي قوي محقق نخواهد شد. به عنوان مثال مي توان به تركيه اشاره كرد؛ زماني كه اردوغان با عبور سربازان آمريكايي از خاك اين كشور براي حمله به عراق مخالفت كرد، اين پارلمان بود كه با اين مساله مخالفت كرد و دولت تركيه زير چتر حمايتي پارلمان توانست چنين موضعي اتخاذ كند، اما در مصر تاكنون پارلماني وجود ندارد و بايد پارلمان شكل بگيرد تا انتظار تحقق اين هدف را داشت. ما سعي در احياي جايگاه مصر از طريق احزاب و موسسات و سنديكاها و پارلمان داريم، تا شوراي عالي نظامي تنها نباشد و در نتيجه موضع مصر براي مقابله با فشارهاي خارجي كه خواهان شكل گيري دموكراسي همسو و هماهنگ با منافع خود هستند، تقويت شود.
*در گذشته رژيم مصر به طرف هاي غربي درباره وجود اسلامگرايان در مصر هشدار مي داد. آيا پس از فروپاشي رژيم سابق هنوز هم اين ترس و بيم وجود دارد؟
به نظرم وضعيت الان فرق كرده است و غرب از وجود اخوان المسلمين احساس نگراني نميكند و اين سوال را مطرح مي كند كه جماعت اخوان چه سهمي از انقلاب مصر دارد؟ آنها مي دانند كه اخوان نماينده رويكرد اسلامگرايانه و درگيري با رژيم صهيونيستي و طرفدار جنبش حماس است و اين برداشت از سوي غرب طبيعي است. غربي ها مي دانند كه جماعت اخوان سازماني تروريستي نيست و نگراني آنها از اين لحاظ نيست، بلكه آنها از تحولات مصر شوكه شده اند و از همين رو، الان در كمين نشسته اند و مي خواهند در مصر جديد جايي براي خود پيدا كنند و همان طوري كه گفتم مصر الان مانند يك ميدان باز است و غرب تلاش مي كند گروهي از جوانان را براي تشكيل سازمان هاي مردمي و NGO ها به سوي خود جذب كند. غرب در قبال حوادث و تحولات مصر ساكت ننشسته است، بلكه سعي دارد جايي براي خود باز كند تا بتواند در جامعه مصري تاثير گذار باشد.
* درباره آشتي ملي فلسطين و مفاهيم زماني و مكاني آن چه صحبتي داريد؟
آشتي ملي فلسطين معاني و مفاهيم پيدا و پنهاني دارد. من طي مقاله اي به اين مساله اشاره كردم كه "مبارك سقوط كرد و آشتي ملي به نتيجه رسيد " و به نظرم مبارك مانعي بر سر راه آشتي ملي بود و اين يكي از مسائل مربوط به آشتي ملي است و مساله ديگر اينكه گروه هاي فلسطيني به اين نتيجه رسيدند كه جهان عرب در حال جنب و جوش است و چرا بايد آنها كاري نكنند. ملت فلسطين هم خواهان پايان شكاف داخلي است. اما درباره مفاهيم پنهاني اين مساله بايد گفت كه آشتي ملي با پروژه ابو مازن (محمود عباس) براي پيشبرد روند به رسميت شناخته شدن كشور فلسطين ارتباط دارد و وي سعي مي كند حمايت مجمع عمومي سازمان ملل متحد از تشكيل كشور فلسطين را در ماه سپتامبر آينده جلب كند و خواستار به رسميت شناخته شدن اين كشور شود. لذا قبل از آن بايد معادلات خود را ساماندهي مي كرد؛ چرا كه از وي سوال مي كردند كه اين كشور كجا تشكيل مي شود؟ و شما نماينده كي هستي؟ بنابراين، الان مي تواند بگويد كه ما با هم آشتي كرده ايم و دولت و پارلمان شكل گرفته است و دو منطقه كرانه باختري و باريكه غزه متحد شده اند. به هر حال، شايد اين نيازي مبرم براي ابو مازن بود تا موضع خود را تقويت كند و بعد خواهان اجراي پروژه تشكيل كشور فلسطين و به رسميت شناخته شدن آن شود. از سوي ديگر، شايد رژيم جديد مصر نيز مي خواست كه در سايه تحركات اخير در منطقه، دستاورد مثبتي به نام خود ثبت كند. تركيه و قطر و سودان تحركاتي را آغاز كرده بودند و شايد رژيم جديد مصر به اين فكر افتاد كه مي تواند اين مساله را به نام خود ثبت كند و اين كار را هم كرد.
*آيا انتظار داريد كه جامعه بين المللي در ماه سپتامبر آينده كشور فلسطين را به رسميت بشناسد؟
شايد اين اتفاق رخ دهد و به احتمال زياد هم رخ مي دهد. اما حرف من اين است كه جنگ با رژيم صهيونيستي جنگ بر سر كشور نيست، بلكه جنگ بر سر سرزمين است. جنگ ما بر سر اين نيست كه رژيم صهيونيستي به روي ما بخندد و به ما كشور و پرچم و سرود و فرش قرمز اهدا كند. اسرائيل مساله تشكيل كشور فلسطين را كمترين حد خسارت مي داند. اما ما بايد آگاه باشيم و بدانيم كه جنگ واقعي بر سر سرزميني است كه رژيم صهيونيستي آنرا غصب كرده و نه بر سر پرچم و نهادهاي دولتي و واحد پولي و بانك مركزي. مشكل اين نيست كه ما به صورت صوري به چيزي دست پيدا كنيم، بلكه بايد بدانيم كه اينها مسائل صوري است و به محتوا و اصل مساله مربوط نمي شود و مساله واقعي سرزمين غصب شده فلسطين است.
*آيا مي توان معادله سود و زيان را درباره مساله آشتي ملي فلسطين صادق دانست؛ بدين معني كه يك طرف فلسطيني در آن سود برده باشد و طرف ديگر ضرر كند؟ و يا اينكه هر دو طرف جنبش فتح و حماس برنده هستند؟
نخست؛ ما تاكنون نتايج اين آشتي را در عرصه عمل مشاهده نكرده ايم. ممكن است كه مساله تشكيل دولت يكي از مشكلات باشد و در اين صورت مي توانيم بگوييم كه هر دو طرف برنده هستند؛ چرا كه ملت فلسطين تنها به جنبش هاي فتح و حماس محدود نمي شود و اين ملت خواهان امنيت و اميد به آينده است و اين در حالي است كه شكاف داخلي باعث بسته شدن افق هاي چشم انداز آتي مي شود. در اين معامله همه برنده شدند و تا حدودي موضع ضعيف ابو مازن تقويت شد و حماس نيز برنده شد. اما بايد ببينيم كه اين توافق در عمل چه نتايجي به دنبال خواهد داشت؛ چرا كه سند توافق ديگري نيز به طرح آشتي ملي مصر ضميمه شده است و ما نياز به زمان داريم تا ببينيم كه گروه هاي فلسطيني در چه مساله اي با هم توافق دارند و در چه مساله اي با هم اختلاف نظر دارند. ما نيازمند اين هستيم كه بدانيم مركبي كه ما بر آن سوار هستيم به كدام سمت مي رود.
* برخي ها معتقدند كه عباس با چراغ سبز آمريكا با توافق آشتي ملي موافقت كرد. آيا با اين مساله موافق هستيد؟
ما از يك سري شك و گمان صحبت مي كنيم و نه اطلاعات دقيق. زماني هم كه ابو مازن در جلسه امضاي توافق آشتي ملي سخنراني كرد، آمريكا و رژيم صهيونيستي را مورد خطاب خود قرار داد و نه جنبش حماس و ملت فلسطين را، و انگار كه مي خواست به غرب بگويد كه پيام من به شما اين است كه به راهي كه شما برايم تعيين و ترسيم كرده ايد، ادامه مي دهم. من در عين حال، چراغ سبز آمريكا را بعيد نمي دانم، اما هيچ دليلي براي اين مدعا ندارم؛ جز اينكه ابو مازن در جريان سخنراني اش همواره سعي در جلب رضايت آمريكا و رژيم صهيونيستي را داشت.
*بهار عربي به چه سمتي مي رود و سرنوشت جريان ميانه رو عربي پس از نابودي اركان اصلي آن چه خواهد شد؟
به نظر من جريان ميانه روي عربي (محور اعتدال عربي همسو و متحد غرب) ديگر تمام شده است و چيزي بدين نام نداريم. رژيم سابق مصر محور اين جريان بود و پس از فروپاشي آن، ديگر محور و جرياني بدين نام نداريم. درباره مسير حركت بهار عربي نيز بايد گفت كه اين مساله به تعاملات و عوامل مختلفي بستگي دارد. تاكنون سرنوشت بحران هاي يمن و ليبي مشخص نشده است و در اردن و مراكش نيز درباره اصلاحات سخن مي گويند و تحركاتي نيز در الجزائر صورت مي گيرد. به اعتقاد من نوعي بيداري عربي در حال شكل گيري است. در گذشته از بيداري اسلامي صحبت مي كرديم و امروز از بيداري ملي ـ عربي صحبت مي كنيم. من در سخنراني ام در دانشگاه امام صادق تهران هم گفتم كه در دهه 60 يك جنبش آزادي خواه عربي در مقابل اشغالگران خارجي وجود داشت و امروز جنبش آزادي خواه عربي عليه اشغالگران ملي و داخلي به راه افتاده است و بعد از اينكه ما استعمارگران فرانسوي و انگليسي را از كشورهاي خود بيرون كرديم، جايگزين ملي آنها عملكرد قانع كننده اي نداشت و اكنون انقلابي عليه اين رژيم هاي جايگزين به راه افتاده است.
* پس از انتخاب نبيل العربي به عنوان دبير كل اتحاديه عرب، آيا احتمال مي دهيد كه ما شاهد گشوده شدن صفحه اي درخشان و جديد در تاريخ اين اتحاديه و در زمينه احقاق حقوق ملت هاي عربي و پس گرفتن حقوق آنها از دست طرف هاي غاصب و آزاد سازي حكومت هاي عربي از چنگال آمريكا و تحقق آرمان هاي ملت هاي عربي در زمينه آزادي و استقلال و اعتلاي صداي بلند آنها در عرصه هاي بين المللي باشيم؟
اولا همه اينها جزء آرمان هاي ماست. جناب نبيل العربي از شخصتي برجسته و آگاه برخوردار است و انتخاب وي بجا بوده است. اما اتحاديه عرب نماينده دولت هاي عربي است نه ملت هاي عربي و اين آرمان هايي كه شما درباره آن صحبت كرديد به حجم تحولات در دولت هاي عربي و نتايج بهار عربي بستگي دارد. هر چقدر هم بخواهيم بگوييم كه ما شخصيتي برجسته و فرصتي تاريخي داريم، باز هم نيازمند شرايط مناسبي هستيم تا از آن براي تحقق آرمان هاي خود استفاده كنيم.
* آيا احتمال دارد كه در مرحله آينده شاهد گسترش روابط و مناسبات ميان مصر و جنبش حماس به عنوان سردمدار مقاومت فلسطين باشيم؟
مي توانيم بگوييم كه اين روابط بر خلاف گذشته بد نيست، آيا بهتر شده است يا نه؟ همه اينها نيازمند اندكي زمان است. مصر تحولات اساسي به خود ديده است و تغيير در سياست هاي خارجي آن نيازمند زمان است. از سوي ديگر، دو ماه بعد در مصر انتخابات برگزار خواهد شد. زماني كه انتخابات برگزار شد و ملت نمايندگان خود در پارلمان را انتخاب كردند، صداي ملت بلند خواهد شد. امروز ميدان تحرير خواستگاه فرياد ملت است، اما فشار زيادي را تحمل مي كند. زماني كه نهادهاي دولتي منتخب مردم بيانگر اراده ملت باشد و صداي مردم در قالب آنها بلند شود، وضعيت فرق خواهد كرد و در نتيجه سياست خارجي مصر چند ماه بعد و يا اواخر سال جاري وضعيت آشكارتري به خود خواهد گرفت.
* آيا شما نسبت به آينده خوشبين هستيد يا نگاه بدبينانه اي داريد؟
در عرصه سياسي، خوشبيني و بدبيني به يك سري واقعيت ها بستگي دارد، اما ما مي گوييم كه به شكرانه پروردگار ملت هاي ما بيدار شدهاند و اين مايه اطمينان ما مي شود. الحمدلله كه برخي رژيم هاي مستبد رخت بربستند و اين مساله مهمي است، اما مساله اين است كه ملتهاي ما پس از بيداري چه خواهند كرد. اين مساله نيز مهم است و به معادلات متعددي در آينده بستگي دارد. آيا ملت ها در دستيابي به وفاق ملي و تلاش در راستاي تحقق اهداف راهبردي و موقت خود و بازيابي امنيت و آرامش خود به منظور عمل به مسئوليت هاي استراتژيكشان موفق خواهند بود؟ دادن جواب به اين سوال نيز زمان نياز دارد. رويدادهاي مثبتي شكل گرفته اند و آنچه كه مي توانيم بگوييم اين است كه فضاي حاكم بر مصر امروز، فضاي مثبتي است و مهم اين است ملت ها چطور از اين فضا استفاده خواهند كرد؟
* آيا احتمال استفاده از راهكار نظامي عليه ايران و حزب الله و غزه همچنان وجود دارد؟
نخست؛ اسرائيل مي خواهد چنين وانمود كند كه اين گزينه هميشه مطرح است. به نظر من، تحليلاتي كه معتقد به وقوع جنگ در منطقه بودند، نياز به بازبيني دارند؛ چرا كه هنوز علامت هاي سوال زيادي در مقابل حوادث سوريه وجود دارد. آيا نظام اين كشور تغيير خواهد كرد يا سياست هاي آن تغيير خواهند كرد؟ سوريه از اهميت زيادي در اين معادله برخوردار است.