خبرگزاري فارس: يك كارشناس آمريكايي در مورد تحولات ليبي و ورود آمريكا به اين ماجرا معتقد است اشتباه بودن فرضيات ايالات متحده در مورد ليبي به اثبات رسيده و در چشم انداز آن راه حلي براي پايان جنگ متصور نيست.
به گزارش فارس، "ميكا زنكو " عضو مركز اقدامات پيشگيرانه شوراي روابط خارجي آمريكا و نويسنده كتاب "بين تهديدات و جنگ؛ عمليات نظامي ناپيوسته ايالات متحده در جهان پس از جنگ سرد "، طي مقالهاي در بررسي تحولات ليبي و ورود آمريكا به اين ماجرا مينويسد: با گذشت بيش از يك ماه از فرود اولين بمب نيروهاي متحد ناتو و آمريكا بر فراز مواضع نيروهاي معمر قذافي، اشتباه بودن اكثر فرضياتي كه ايالات متحده را به جنگ واداشت، ثابت گشته و راه حلي براي پايان بخشيدن به اين اوضاع هنوز دردست نيست.
*نيروهاي ائتلاف و متحدين آمريكا در جنگ ليبي چه ميزان مسئوليت برعهده خواهند گرفت
اين كارشناس آمريكايي در اين باره معتقد است: هنگامي كه ايالات متحده و متحدانش پنج هفته و نيم پيش جنگ با ليبي را آغاز كردند، اصلا قرار بر در گرفتن چنين جنگي نبود. تصميم باراك اوباما رييس جمهور آمريكا، براي مداخله نظامي بر پايه اين فرض بود كه كشورهاي نزديكتر، مثل فرانسه و انگليس كه بيشتر تحت تاثير شرايط فعلي ليبي هستند، مسووليت ماجرا را به عهده خواهند گرفت.
باراك اوباما معتقد بود، آمريكا تنها براي "چندين روز، نه چندين هفته "، عمليات نظامي را هدايت مي كند و بدين ترتيب "شرايط جامعه بين المللي را براي عمل دركنارهم مساعد خواهد كرد. " خيلي ها در واشنگتن با آگاهي از ضرورت توانايي هاي منحصر به فرد ايالات متحده در مراحل اوليه عمليات برقراري "منطقه ممنوعه پروازي "، فكر مي كردند در ادامه واگذاري مسووليت به ديگران امري ساده خواهد بود.
سناتور "ليندسي گراهام " ازمقام هاي مسوول در آمريكا نيز در مورد اين عمليات چنين اقرار مي كند : " هنگامي كه پيشنهاد برقراري منطقه ممنوعه پروازي را داديم، منظور استفاده از هواپيماهاي خودي نبود . "
* نقش اتحاديه عرب در مفروضات آمريكايي ها
زنكو در ادامه آورده است: بسياري از اين مفروضات عمليات عليه ليبي مربوط به اتحاديه عرب است. در 12 مارس، اين اتحاديه با تقبيح "خشونت هاي مهلك و جنايات وخيم مقامات ليبيايي " و درخواست از شوراي امنيت سازمان ملل براي برقراري منطقه ممنوعه پروازي بر فراز ليبي، عملا خود را حامي انقلاب مردم نشان داد.
عمروموسي دبيركل اتحاديه عرب، ، در آن موقع گفت: " اكنون اولويت اصلي پايان بخشيدن به اين وضعيت مرگبار است. " مقامات آمريكايي با تاكيد بر تصميم اتحاديه عرب در 12 مارس، آن را به مثابه موافقت با شروع عمليات از جانب كشورهاي منطقه قلمداد كردند وهيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا، به " حس فوريت مساله كه ازموضع گيري شجاعانه اتحاديه عرب استنباط مي شد "در اظهاراتش اشاره كرد.
اما هنگامي كه واقعا بمب ها شروع به فرود آمدن از آسمان ليبي كردند- همانگونه كه هميشه براي برقراري منطقه ممنوعه پروازي چنين مي كنند- اتحاديه عرب به سرعت خود را عقب كشيد و عمروموسي در نطقي رجزخوانانه نيروهاي متحد را بنا به شواهد مسبب " مرگ و جراحات بسياري از شهروندان ليبي " دانست.
بسياري از كشورهاي عضو سران اتحاديه عرب درعمليات جنگي باقي ماندند اما حتي در اين ائتلاف غيرمشتاقانه نيز، شركت ارتش اعراب ناچيز بوده است و در اين بين تنها كشورهاي اردن، قطر و امارات متحده عربي در اجراي عمليات منطقه ممنوعه پروازي مشاركت مي كنند هرچند به غير از فراهم ساختن پشتتيباني هوايي نزديك كه به شدت مورد نياز است، عمل ديگري انجام نمي دهند كه ممكن است منجربه استفاده از بالگرد و هواپيماهاي جنگي عليه نيروهاي وفاداردولت كه درفاصله نزديكي با شورشيان مسلح و شهروندان در حال جنگ هستند، شود و بقيه كارها عمدتا توسط انگليس، فرانسه، نروژ و ايالات متحده صورت مي گيرد.
اين جزئيات بخشي از تصوير نگران كننده بزرگتري است كه در آن به طرز رقت انگيزي تمايل سياسي اندكي از طرف متحدان ناظر بر جنگ ليبي براي به پايان رسيدن آن وجود دارد.
از سوي ديگر، بالاخره اين مرحله از جنگ داخلي به پايان خواهد رسيد و جامعه بين المللي شامل ناتو، اتحاديه عرب ويا اتحاديه افريقا مسووليت استقرار ثبات و فراهم كردن تمهيدات لازم براي حفظ صلح را به عهده خواهند گرفت. اين خواسته ممكن است توقع زيادي باشد همانطور كه "جو بايدن " معاون ريسس جمهور آمريكا، هفته گذشته در اين باره گفت: "عجيب است كه فكر كنيم نيروهاي ناتو و مابقي جهان توان رسيدگي به اوضاع در ليبي را ندارند. " شايد چنين باشد، اما آنها آشكارا منحصرا و مشتركا ، فاقد تمايل كافي براي انجام اين كار هستند.
*استفاده از نيروي نظامي ابزاري لازم براي هشدار به ديكتاتورهاي عرب
زنكو مي نويسد: آنها اخطار را نگرفتند. تصميم سرهنگ قذافي براي چسبيدن به قدرت با توسل به زور در زمان حساسي از شكوفايي اعراب (بيداري ملتهاي منطقه) اتفاق افتاد. ماه پيش، تظاهركنندگان خياباني "زين العابدين بن علي " را در تونس و "حسني مبارك " را در مصر از قدرت كنار زدند اما هردوي اين رهبران، هرچقدركه نفرت انگيز بودند اما به تظاهرات مردمي با چيزي كمتر از خشونت محض پاسخ داده و سرانجام داوطلبانه - هرچند با ناراحتي - موضع قدرت را ترك كردند.
همگام با گسترش انقلاب ها درمنطقه، درس وحشتناكي از سرنگوني "بن علي " و " مبارك " پديدار شد؛ " بهترين راه براي ماندن در قدرت، اقدام هرچه زودتر، مهلك وخشونت بارعليه تظاهركنندگان، قبل از آن كه كنترل شورش از دست خارج شود، است. " قذافي اولين حاكم مستبدي بود كه اين فرضيه را به اجرا گذاشت.
نيروهاي مداخله گرمي گويند در پاسخ به خشونت قذافي، براي محافظت ازامكان وقوع انقلاب هاي مسالمت آميز در دنياي عرب - يا حداقل جلوگيري ازبه راه افتادن قتل عام هاي مشابه توسط ديگر ديكتاتورها - لازم بود تا جامعه بين المللي از سرهنگ قذافي درس عبرتي بسازد.
اوباما درسخنراني 8 مارس پيرامون عدم مداخله خارجي در اوضاع ليبي، چنين هشدار مي دهد: " كوچكترين جنبش هاي دموكراتيك... توسط تيره ترين اشكال استبدادي به خاموشي خواهند گراييد زيرا رهبران سركوبگر به اين نتيجه خواهند رسيد كه اعمال خشونت بهترين روش براي ماندن در قدرت است.
"نيكلاس كريستف " مقاله نويس "نيويورك تايمز " نيز در اين باره نوشت : " اين پيام به گوش تمامي حاكمان مستبد و خودكامه اي كه با سنگدلي عمل مي كنند، خواهد رسيد. "
اما به هرروي ظاهرا رهبران غيردموكراتيك منطقه درس ديگري گرفته اند. اكثر قيام هاي امسال در خاورميانه و شمال آفريقا، واكنش خشونت آميز نيروهاي امنيتي در قبال تظاهرات شهروندي بسيار مسالمت آميز توصيف ميشوند.
سازمان حقوق بشر و يونيسف گزارش دادند كه در 18 مارس، درجريان حملات نيروهاي دولتي و وفادار به "علي عبدالله صالح " رييس جمهور يمن، 52 نفر از شهروندان اين كشور كشته شده و پس از آن نيز تا كنون بيش از 60 نفر از جمله 26 كودك توسط نيروهاي امنيتي و دولتي جان خود را از دست دادهاند.
گروه هاي فعال حقوق بشر در بحرين گزارش مي دهند كه نيروهاي دولتي حداقل 26 نفر را كشته، 300 نفر را زنداني و 35 نفر را بدون وجود دعوي و تعقيب قانوني بازداشت كرده اند و سازمان حقوق بشر در سوريه گزارش مي دهد طي تظاهرات ماه گذشته عليه "بشار اسد "، نيروهاي امنيتي حداقل 400 نفر را كشته اند.
آنچه نيروهاي مداخله گر از فهم آن عاجز بوده اند اين است كه استفاده ازنيروي نظامي در ليبي يا هرجاي ديگر، ابزاري ناكارآمد در ارسال پيام براي كشورهايي است كه مستقيما درمركز ماجرا قرار ندارند ضمنا اين نهايت تكبرآمريكا است كه بپندارد ديكتاتورها پيام هاي نظامي فرستاده شده در دوردست را "صحيح " برداشت خواهند نمود- بدين معني كه آنها فهميده اند كه چطور به درستي پيام را انتقال دهند- و سپس مطابق ميل واشنگتن از خود واكنش نشان خواهند داد. همانطور كه درياسالار " مايكل مولتون " فرمانده كل ارتش آمريكا در سال 2009 در خصوص تاثيرات ارتباطات استراتژيك هشدار داده بود: " ما باوركرده ايم كه پيام ها چيزي هستند كه مي توان آنها را به سرعت موشك به جاي دوري پرتاب كرد، مانند تيري كه مي توان آن را به درستي نشانه گرفت و به هدف زد...اما نه آنها چنين نيستند. "
*آيا اين جنگ با ايجاد "منطقه ممنوعه پرواز " خاتمه مييابد؟
در واكنش به اقدامات نيروهاي انقلابي مسلح، قذافي استفاده بسيار محدودي از تواناييهاي هوايي خود به عمل آورد. هرچند سازمان نظارت حقوق بشر در تاريخ 2 مارس، خبر اصابت يك موشك درشهر "برگا " توسط يك جت جنگنده را درنزديكي جمعيتي شامل شهروندان عادي و شورشيان اعلام كرد، اما بيشتر اهدافي كه از طريق هوا مورد اصابت قرار گرفته اند شامل يگانهاي متراكم شورش، سربازخانه هاي ارتش و مخازن تسهيلاتي بوده اند. در اين بين
بطور شگفت آوري تعداد زيادي از بمب ها به وسط بيابان اصابت كرده اند كه احتمالا بيانگر وجود بي وفايي ميان خلبان هاي رژيم است.
با اين وجود، كشورهاي مداخله كننده استقراريك منطقه ممنوعه پروازي را به عنوان روشي ارجح جهت حفاظت از شهروندان عادي تشخيص دادند. سناتور "جان كري " در مراحل اوليه توافق براي تدابيرجنگي اعلام كرد: "استقرار منطقه ممنوعه پروازي علاج كامل درد نخواهد بود واحتمالا اگر وضعيت ليبي به سمت يك جنگ داخلي تمام عيار رو به وخامت گذارد تاثيري در پي نخواهد داشت اما جلوي حملات هوايي را خواهد گرفت و جان شهروندان را در امان نگاه خواهد داشت. "
در واقع اين تاكتيك نه از جهت كارآمدي در از ميان بردن حملات هوايي - كه البته موثر واقع شد- بلكه بيشتر به اين خاطر كه كمترين كاربرد قوا را لازم داشت ، انتخاب شده بود. حتي قبل از شروع مداخله نظامي، اكثريت قريب به اتفاق حملات دولت قذافي عليه شهروندان توسط نيروي زميني ليبي هدايت مي شد و استقرار منطقه ممنوعه پروازي ربطي به حفاظت از جمعيت آسيب پذير نداشت. به طرزي قابل پيش بيني، دولت قذافي در واكنش به منطقه ممنوعه و حملات هوايي ناتو، اقدامات متقابل رايج و آزموده اي را اتخاذ كرد و نيروي نظاميش كارآمد و مهلك باقي ماند.
نيروهاي قذافي تانك ها و نفربرهاي نظامي را با كاميون ها و وسايل نقليه كوچك كه از وسايل شورشيان غيرقابل شناسايي بود تعويض كرده و امكانات جنگي را در مناطق شهري پرجمعيت گسترش دادند. همنطور كه يكي از مقامات پنتاگون به درستي در اوايل اين ماه اعلام كرد: " معلوم شد كه تنها از راه فرود آوردن بمب و موشك از آسمان نمي توان بهم ريختن تعادل درعمليات زميني را تضمين كرد. "
كاربرد محدود قوا درايجاد منطقه ممنوعه پروازي و اتخاذ نكردن اقدام ديگري نه تنها در تضاد آشكار با هدف مورد ادعاي ناتو در محافظت از جان شهروندان ليبيايي، بلكه در تضاد با تاريخ نيز قرار مي گيرد. ناكافي بودن تكنيك منطقه ممنوعه پروازي و يا حتي به كارگيري محدود قدرت هوايي درخاتمه دادن به خشونت عليه شهروندان، در بوسني وهرزه گوين از سال 1992 تا 1995 و جنوب و شمال عراق از سال 1991 تا 2003 به اثبات رسيده است.
جنگ هاي داخلي در يوگسلاوي سابق فقط با حمله زميني مسلمانان كروات و بوسنيايي و حمايت بمباران هاي توپخانه هاي نيروهاي انگليسي، آلماني و فرانسوي مستقر بر روي زمين به همراه تقريبا دوهفته حمله هوايي ناتو، عليه 48 هدف صربستاني پايان پذيرفت. در عراق نيز خنثي سازي "صدام حسين "، با بكارگيري قدرت هوايي گسترده و نهايتا با يورش 150 هزار يگان زميني انجام شد.
*ميتوان بدون بكارگيري حملهاي تمام عيار از شر قذافي راحت شد
زنكو مي افزايد: بسياري از متخصصان و سياستگذاران در درك پيشرفت هاي اوليه شورشيان به سمت "طرابلس " به عنوان نشانه اي از توان نظامي كافي براي بركناري قذافي اشتباه كردند براي مثال "آبرامز اليوت " كارشناس مجمع ارتباطات خارجي چنين گفت: " تنها تلاش كمي از جانب ايالات متحده براي شكست حتمي قذافي لازم است. " شورش هاي ليبي اين تصور را قوت بخشيد. يك سخنگو از "مجمع ملي انتقالي " انقلابيون در13 مارس چنين مدعي شد: " وقتي منطقه ممنوعه پروازي برقرار شود، قادر خواهيم بود كنترل تمام ليبي را به دست گيريم. "
همانطور كه روزنامه نگار با سابقه "ديويد وود " اين ماه گزارش داد، اين چنين افكار خوشبينانه اي در زمان مذاكرات قبل از مداخله به دولت اوباما نيزسرايت كرد. بحران بين كاخ سفيد و پنتاگون،.دراصرار بر " انديشه درباره يك نقشه تغيير رژِيم كم خرج در ليبي " حتي هنگامي كه رهبران نظامي برغيرممكن بودن اين كار پافشاري كردند، بالا گرفت.
رييس ستاد نيروي هوايي، ژنرال "نورتون شوارتز " درست چند روز قبل از شروع حمله نظامي در اظهارات خود مقابل هيات نيروهاي مسلح مجلس سنا به قانون گذاران اعلام كرد كه محض استقرار منطقه ممنوعه پروازي جهت وارونه سازي برتري ميدان مبارزه به نفع شورشيان "كافي نخواهد بود. "
اختلاف فاحش بين ارتش منحط اما همچنان مجهزليبي و نيروي داوطلبانه شورشيان غيرمسلح به اين معني است كه تنها راه تضمين دستيابي ائتلاف تحت هدايت ناتو به هدف نهايي استراتژيك خود، مداخله اساسي نيروهاي خارجي خواهد بود.
براساس اين نظر، نيروهاي شورشي به تنهايي قدرت هوايي يا آموزش كافي براي انجام اين كاررا ندارند، نكته اي كه عقب نشيني هاي متعدد آنها از شهر "راس لوناف " و نقاط شرقي همگي به شكلي اندوه بار آن را نشان دادند.
* مقامات غربي در وضعيتي متناقض گير كردهاند
براساس نظر نويسنده، در اين بين ، مقامات غربي در وضعيتي متناقض گير كرده اند؛ هدفي زياده خواهانه- مبني بر اينكه قذافي بايد برود- بايد تنها از طريق افزايش در تدابير جنگي مينيماليستي - مانند "پا نگذاشتن هيچ كمك خارجي اي به روي زمين " - محقق شود. در 26 آوريل، كاخ سفيد اجازه ترخيص 25 مليون دلار براي مخارج كمك هاي غيرانساني از مخازن پنتاگون را صادر كرد كه بنا برگزارشها شامل مواد پزشكي، يونيفورم، چكمه، چادر، راديو وغذاهاي حلال مي شد.
* آيا اين اقدامات ما را ازدست قذافي خواهد رهانيد؟
"جيمز دوبيك " ژنرال بازنشسته، اخيرا در سرمقاله اي بر پوچي اين عمل تاكيد كرده است. او توصيه كرده كه ايالات متحده با فرستادن مشاوران نظامي و ديده بانان جنگ هوايي كه مطمئنا براي پشتيباني هوايي نزديك است، "به كارخود خاتمه دهد ". هيچ چيزتا آنجا كه ما شاهد بوده ايم، مسبب تغيير رژيم نخواهد شد.
قذافي مطمئنا ديكتاتوري شرور است و بركناري وي هدف باارزشي است اما اين مهم از خلال تشديد كمك به شورشيان و تلاش هاي گاه و بي گاه انجام نخواهد پذيرفت. هنوزهمان جايي كه بوديم ايستاده ايم. ايالات متحده بايد با همين درجه كاربرد قوا، به استفاده از توان نظامي خود درحمايت از منطقه ممنوعه پروازي ادامه دهد، بر كشتار شهروندان و شورشيان توسط نيروهاي قذافي نظارت و آنها رابه اطلاع عموم برساند ودرجلوگيري يا تسكين رفتارهاي مخوف با نيروي مستقيم پاسخ دهد. از همه مهمتر اينكه دولت آمريكا بايد به مذاكره براي خاتمه جنگ داخلي بپردازد و درعين حال برنامه ريزي براي ارايه تجهيزات نظامي، كمك هاي انساني و مالي لازم براي حفظ صلح از جانب ايالات متحده را شروع كند.